پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : اسد الله عسگر اولادی که چندی پیش هم از موضوع تمایل چینی ها برای ورود به ایران با کارخانه هایشان خبر داده بود و این موضوع را گامی بلند در دور زدن تحریمها می داند! معتقد است ورود کارگران چینی به ایران ساخته و پرداخته روزنامه هاست و به هیچ وجه واقعیت ندارد.
بنا به مطلب منتشره از در شماره 20 هفته نامه آسمان، این عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی معتقد است امروز منفعت چین در همکاری اقتصادی با ایران است و اگر روزی این منفعت جای خود را با ضرورت تغییر دهد سکس نیست که چین پای خود را جای دیگری خواهد گذاشت.
به گفته وی نقطه آغاز همکاریهای اقتصادی ایران و چین به 25 سال پیش باز می گردد. در آن زمان حجم مراوردات ما با این کشور 200 میلیون دلار بود اما در حال حاضر 45 میلیارد دلار از کل 100 میلیارد دلار ذخیره فعلی به داد و ستد با چین اختصاص دارد. ارزش داد و ستد تجاری ایران حدود 100 میلیارد دلار است که از این میزان حدود 60 میلیارد دلار مربوط به واردات و حدود 40 تا 50 میلیارد دلار نیز به صادرات اختصاص دارد. اما برخی عقیده دارند که در مقابل این حجم معاملات تجاری ایران با چین آیا این کشور نیز برای تجارت با ایران سهمی قایل است؟ در پاسخ به این گروه باید بگویم ما به دلیل اخم آمریا به سمت چین رفتیم.!
عسگر اولادی می افزاید: وقتی بداخلاقیهای آمریکا و کشورهای غربی را دیدیم؛ چاره ای نداشتیم که کشورهایی را جستجو کنیم که در عرصه بین الملل خوش اخلاق باشند؛ در نتیجه به استقبال لبخند چینی ها در مقابل اخم غربی ها رفتیم. ناچار هم بودیم چرا که اگر این لبخند را نمی گیرفتیم و آن اخم ادامه داشت شکستمان صد درد صد بود...
بنا بر این ما در همان زمان ابتدا لبخند چین و سپس لبخند روسیه را گرفتیم. حال امروز نوبت لبخند سوم از سوی هندیها است. بنا بر این باید بگویم که ما ناچار شدیم که به شرقی ها در برابر غربیها امتیاز بدهیم. این هم به این دلیل رخ داد که غرب نفهمید ذخایر ایران در غرب حدود 200 میلیارد دلار بود حال آنکه ذخایر را به طور احمقانه از دست دادند. آنها ما را تحریم کردند، بسیار خوب ایرادی ندارد اما پولهای مردم ایران را در بانکهای خود بلوکه کرده اند که این یکی از بد اخلاقیهای آنها است. به هر حال تبعیت از اسرائیل در سیاست برای غرب و آمریکا خوب بوده است ولی در اقتصاد آنها را زمین زده است...
البته نمی خواهم که بگویم من صد در صد از چین راضی هستم اما موقعیت تجاری خود را در منطقه تا حدودی حفظ کرده و برای حفظ این جایگاه تلاش می کنیم. اما چین نیز قطعا به دنبال منافع خود است. چین می تواند نفت را از ایران نخرد اما از آن سو به عربستان هم اعتماد ندارد چرا که این کشور را ملک آمریکا میداند. شرکت نفتی ای که در عربستان فعالیت می کند در واقع آمریکایی است و 62 درصد سهام این شرکت متعلق به آمریکاییها است. بنا بر این چینی ها به خوبی می دانند که اگر روزی به نفت ایران پشت کنند و سراغ عربستان رفتند شکست خواهند خورد؛ چرا که آمریکا با نفوذ در شرکت های نفتی سعودی به راحتی می تواند چینی ها را بازی دهد. پس یکی از دلایلی که چین به ایران نزدیک است همین است که این کشور منافع خود را در حال حاضر در همکاری با ایران می بیند.
از آن سو مزیت تجاری ایران با چین نیز بسیار است؛ به هر حال قیمت تمام شده تولیدات ما با قیمت تمام شده کالاها در کشور های همسایه و نیز چین تفاوت دارد. به دلیل ناملایمات بسیاری که امروز با آن دست به گریبانیم قیمت تمام شده یک کالای واحد تولید داخل در مقایسه با نمونه چینی آن، دو برابر است ] موضع نرخ برابری ارز و بالا یا پایین بودن ارزش واقعی ریال در برابر دیگر ارزها موضوعی است که باید در اینجا حتما مد نظر قرار گیرد چرا که اگر دلارهای نفتی را نداشتیم وضعیت کنونی هرگز پایدار نمی ماند و قاعدتا با کاهش ارزش ریال در مقابل دیگر ارزها به نقطه تعادلی می رسیدیم که امکان رقابت قیمتی بین تولید کننده داخلی و تولید کننده چینی را فراهم می ساخت؛ موضوعی که یکی از اصول پیش پا افتاده در تجارت بین الملل است ولی در ایران سالها است که به فراموشی سپرده شده است. این در حالی است که برابر قوانین بنامه پنج ساله باید ارزش ریال در برابر دیگرر ارزها معادل با تورم سالانه و با کسر تورم وارداتی مورد تعدیل قرار می گرفت که این امر سالها است مورد بی مهری قرار گرفته است و این امر نتیجه ای نداشته جز زمین گیر شدن تولیدات داخلی و پادشاهی چینی ها در ایران! [ ما نمی توانیم قیمت تمام شده خود را با دیگر کشورها رقابتی کنیم . از این رو اگر به مصرف کننده ایرانی فشار بیاوریم که جنس داخلی بخرد ضرر می کند، پس به ناچار به سمت خرید کالای وارداتی رفتیم.
کشور چین در قبال نفتی که به آن می فروشیم توقع دارد که به جای پول، کالا از این کشور خریداری کنیم ] یکی از دلایل اصلی در اینجا قرار دادهای فاینانس است که برخلاف قرادادهای مشارکت که در ایران مورد استفاده قرار نمی گیرد کشور میزبان را وادار می کند تا 85 درصد از کالاهای مورد نیاز خود را از کشور صادر کننده کالا و خدمات و یا سرمایه گذار وارد کند؛ همچنین در قراردادهای بیع متقابل هم به علت عدم صیانتی بودن چنین فضایی حاکم است. اگر این قرا دادهای غیر صیانتی در طی سالهای گذشته مورد بازنگری قرا می گرفت امروز با توجه به اجبار سرمایه گذاران و تشویق آنها در ماندن در ایران به خاطر سهیم بودن در سود می توانستیم بسیاری از موانع موجود را به راحتی برداریم. در دانش فنی و انتقال تکنولوژی موفق بودیم. صنایع وابسته و زنجیره های تولید فعال بودند. بی کاری نداشتیم. امکان فشارهای اقتصادی به کشور به حد اقل ممکن می رسید. با سرمایه های ما صنایع دیگر کشورهایی که امروز مارا تحت فشار قرار داده اند گسترش و توسعه نمی یافت. تک محصولی نبودیم!. نیازی نبود به اجبار چینی ها و روسیه و هند تند در دهیم.... [ بنا بر این بخشی از واردات کالاهای مصرفی ما از چین به این علت است که پول نفت خود را با کالای چینی تهاتر می کنیم. چین هرگز قبول نمی کند که پول فروش نفت را به صورت نقدی بدهد که ما نیز مثلا از انگلیس کالا خریداری کنیم. پس ببینید ما ناچار بودیم و هستیم که بخشی از پول نفت را با کالای چینی وارد کشور کنیم.
در عین حال برخی کالای مورد نیازمان را که چین فاقد آن است را ما از طریق دیگر کشورها تامین می کنیم با این تفاوت که پول آن کالا را چین به جای اینکه مستقیم به ما بدهد به کشور سوم پرداخت می کند ...
پس در نهایت ما پول خرید برخی از کالاهای مورد نیاز خود را از محلی باید تامین کنیم که روابط حسنه داریم که یکی از آنها چین است. ایران پول فروش نفت به چین را می گیرد و به کشورهای غربی برای واردات کالاهای مورد نیاز خود می دهد. پس ما باید 100 میلیارد دلار داد و ستد که امروز با جهان داریم را سامان دهی کنیم که البته تا به امروز نیز این کار را کرده ایم. همه اینها در شرایطی است که ما شلاق تحریمها را به تن خود احساس می کنیم ولی با این حال اقتصاد خود را گذرانیده ایم. امروز ما شاید کمبود کالا در کشور داشته باشیم اما با خون دل این کمبودها را بر طرف می کنیم تا آنجا کخ در بسیاری از کالاها با هزینه 10 تا 15 درصد بیشتر کالاهای مورد نیاز خود را تامین می کنیم. امروز مردم ما گرانی ها را حس می کنند اما کمبود را اصلا احساس نمی کنند. هیچ کسی را در ایران پیدا نمی کنید که شب سر گرسنه بر بالاین بگذارد. من این را اصلا ندیده ام و قبول ندارم که وجود داشته باشد. در حالی که در خیابانهای لندن افراد گرسنه را زیاد می بینید. تعداد کارتن خوابهای لندن از تعداد کارتن خوابهای شهرهای ما خیلی بیشتر است. اما کسی نمی رود این موارد را بررسی کند و کشورهای غربی به دلیل تبلیغات وسیعی که دارند این کاستی ها را مخفی می کنند.