در پانزدهمین سالگرد ترور بینظیر بوتو، نخستوزیر فقید پاکستان، همچنان میتوان به داستان زندگی و مرگ زنی پرداخت که از شناختهشدهترین و شاید محبوبترین شخصیتهای خارجی نزد ایرانیان بود.
در پانزدهمین سالگرد ترور بینظیر بوتو، نخستوزیر فقید پاکستان، همچنان میتوان به داستان زندگی و مرگ زنی پرداخت که از شناختهشدهترین و شاید محبوبترین شخصیتهای خارجی نزد ایرانیان بود؛ چندان که ترور و قتل او در هفت دی ۱۳۸۶ خورشیدی (۲۷ دسامبر ۲۰۰۷) در ایران هم بازتاب گستردهای داشت؛ در حالی که هنگام واقعه نخستوزیر نبود بلکه برای موفقیت در انتخاباتی میکوشید که میتوانست به سومین نخستوزیری او بینجامد اما مصداق دیگری از شعر حافظ شد:
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمیارزد
در باور بینظیر اما گویی این کلاه به ترک سر میارزیده چون سرنوشت پدر و برادر را دیده بود که در این راه سر دادند اما سودای بازگشت به قدرت را از سر دور نکرد و زندگی مرفه در لندن و دوبی را ترک گفت و به پاکستان بازگشت تا بار دیگر ردای صدارت بپوشد.
شهرت و محبوبیت بینظیر بوتو در ایران - که تجدید چاپ کتاب «دختر شرق» یکی از نمادهای آن است - سه وجه داشت: نخست اینکه زن بود؛ اولین زن مسلمان که به نخستوزیری در کشوری اسلامی رسیده بود. دوم این که شیعه بود البته سکولار. (در دیدارهای خود با رهبری و رییسجمهوری وقت ایران بهصراحت گفته بود شیعه است و سفر زیارتی او به مشهد هم علاقۀ او را نشان داد.) وجه سوم هم نسب ایرانی او از مادر بود: بانو نصرت اسپهانی یا اصفهانی که چهار سال بعد از ترور دخترش در دوبی درگذشت. (*) بینظیر سیاستپیشگی را تنها از پدر به ارث نبرده بود. مادر هم سابقۀ نمایندگی پارلمان و رهبری موقت حزب مردم را داشت. این سه ویژگی از خانم بوتو تصویر یک زن خارجی ناآشنا را را در ذهن ایرانیان ترسیم نمیکرد.
پاکستان از هند جدا شده اما بینظیر بوتو در همانی مسیری گام نهاد که نخستوزیر فقید هند پیموده بود. ایندیرا گاندی، دختر جواهر لعل نهرو، نخستوزیر فقید هند بود و خود نخستوزیر شد و به قتل رسید. بینظیر بوتو هم دختر ذوالفقار علی بوتو، نخستوزیر فقید پاکستان، بود و خود دو بار نخست وزیر شد و به قتل رسید.
این دو البته تفاوتهایی داشتند و جز هندوبودنِ یکی و مسلمان/شیعه بودنِ دیگری میتوان گفت در ارتقای ایندیرا موفقیتهای شخصی دختر بر نسبت خانوادگی میچربید و پدرش هم به مرگ طبیعی درگذشته بود اما بینظیر در خانوادهای ثروتمند و زمیندار در کشوری که هنوز نظام فئودالی برچیده نشده بالید و پدرش در پی کودتای محمد ضیاءالحق اعدام شد.
تفاوت دیگر این بود که ایندیرا سیاست را زنانه نکرد؛ حال آنکه بینظیر بر آن بود که نشان دهد میتوان هم نخستوزیر بود و سیاستمدار و هم مادر و در انتخابات قبلی حین بارداری سفر تبلیغاتی داشت و بار شیرین را بعد از پیروزی بر زمین نهاد و آیتالله صدوقی، نمایندۀ فقید یزد در مجلس خبرگان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نبود تا از این خبر مطلع شود؛ چرا که در آن مجلس در مخالفت با ریاستجمهوری یا نخستوزیری زنان گفته بود اگر خانم باردار شد و مقام خارجی آمد و نتوانست در جلسات شرکت کند، بگوییم، خانم وضع حمل داشته است؟
بخش دیگر شهرت و محبوبیت بینظیر به خاطر زیبایی شرقی او بود. در وهلۀ اول زنی زیبا بود و در مرتبۀ بعد سیاستمدار و این برای ایرانیانی که زنان را با زنبودن محک میزنند حایز اهمیت بود؛ چندان که دربارۀ سفر او به ایران لطیفههایی هم ساخته شد. در خیابان شریعتی تهران به یک فروشگاه بزرگ و چند طبقۀ لوستر هم رفت و چلچراغهای گرانقیمتی خرید و با خود برد؛ کاری که هیچ سیاستمدار مردی انجام نمیدهد!
... نکتۀ اصلی اما این است که معمای ترور بینظیر بوتو پس از ۱۵ سال هنوز گشوده نشده یعنی هیچگاه مشخص نشد چه کسی او را کشت؟ در حالی که سیاههای از متهمان و احتمالات را میتوان برشمرد؛ بیآنکه کسی توانسته باشد ثابت کند کار کی بوده و این در کشوری اتفاق افتاد که خود یک معماست.
۱. طالبان و القاعده
هر چند طالبان برآمده سازمان اطلاعات پاکستان بوده و در نوبت جدید هم این احتمال جدی است اما مشخص نشد که شخص خانم بوتو هم در روی کار آمدن آنان نقش داشت یا نه. هر چند شیعه و زنبودن او این احتمال را کمرنگ میکرد ضمن اینکه ساعاتی قبل از ترور با حامد کرزای، رییسجمهوری وقت افغانستان، که بعد از خلع طالبان روی کار آمد دیدار کرده بود. از این رو برخی انگشت اتهام را به جانب طالبان گرفتند. اگرچه پرویز مشرف، رییسجمهوری وقت پاکستان، ترجیح داد از القاعده به عنوان متهم اصلی یاد کند.
۲. ارتش و ژنرال مشرف
کیست که از رقابت ارتش و احزاب در پاکستان بیخبر باشد؟ با این نگاه همانگونه که ژنرال محمد ضیاءالحق، ذوالفقار علی بوتو را با کودتا کنار زد و بالای دار فرستاد، ژنرال پرویز مشرف هم نمیخواست دختر او دوباره نخستوزیر شود و چون نمیتوانست مثل پدر محاکمه و اعدام کند با ترور حذف کرد. این گمانه اما قوی نیست چون مشرف کودتای بدون خونریزی انجام داده بود و مطبوعات را نبست و قتل بوتو تمام اعتبار او را زیر سؤال میبرد. ضمن اینکه متقاضی دریافت کمک مالی از آمریکا به روال سابق بود. اگرچه برخی به استناد به همین فقرۀ آخر معتقدند ترور کار گروه او بوده تا توجه آمریکا را به تخصیص بودجه برای مقابله با تروریسم جذب کنند.
۳. هند
همان گونه که در هر تروری در هند دنبال عوامل پاکستان هستند در هر ترور در پاکستان هم به دنبال عوامل هندی هستند و البته هیچگاه ثابت نشده؛ چرا که میتواند به جنگ دیگری بین دو کشور بینجامد اما دست کم در سطح تبلیغاتی مطرح شده که بعید نیست کار یک هندو باشد.
۴. مذهبیهای تندرو
نخستوزیریِ سهبارۀ یک زن آن هم با نسب شیعی برای جریانهای ضد شیعه در پاکستان قابل تحمل نبوده است؛ هر قدر هم سکولار و با جمهوری اسلامی ایران متفاوت باشد. از این رو به همان دلیل که پدر و برادرش مرتضی کشته شدند او هم کشته شد.
۵. آصف علی زرداری
این نام باید عجیب به نظر برسد چون همسر او بوده اما یادمان باشد که خانم بوتو کم چوب اشتهار همسرش به فساد مالی و اشتهار به آقای پنجدرصدی (مثل جعفر شریفامامی در سالهای پیش از انقلاب) را نخورد و این بار بعید بود به شوهرش میدان بدهد. ضمن اینکه شوهر کمیسیونبگیر میتوانست خونخواه همسر هم بشود؛ کما اینکه شد. آنقدر که از حذف بینظیر و خونخواهی او سود میبرد از حیات و صدارت او نمیبرد! این فرضیه را اما نسبت این دو کم جان میکند.
۶. رقابت آمریکا و انگلیس
با نگاه داییجان ناپلئونی رقابت آمریکا و انگلستان در منطقه تمام نشده است. آمریکا چهرههای متمایل به بریتانیا را کنار میزند و بریتانیا هم آمریکاییها را! منتها انگلیسیها با پنبه سر میبرند.
نقل است که بعد از ترور حسنعلی منصور در سال ۱۳۴۳ و بر سر بالین او همسر نخستوزیر به امیرعباس هویدا که هنوز نخستوزیر نشده بود، گفت: آن قدر آمریکایی بازی درآوردید که انگلیسیها او را زدند!
سالها بعد محمود احمدینژاد هم گفت اگر قصد انتقام ۱۵خرداد در بین بود چرا سراغ اسدالله علم نرفتند که هم مهرۀ مهمتری بود و هم ترور او آسانتر؟ و خود پرسید: نرفتند، چون انگلیسی بود؟ نویسندۀ این سطور البته با این تئوریها موافق نیست ولی مطرح است. اقامت خانم بوتو در لندن و دوبی را هم به عنوان شاهد میآورند. کمااینکه مرحوم علیاکبر پوراستاد، عضو فداییان اسلام، گفته بود به دیدار سیدمجتبی نواب صفوی رفته بود که سیدضیاءالدین طباطبایی را میبیند و پس از آن دیگر اشتیاقی برای ملاقات با نواب نداشته است.
پارسال هم عمرانخان، نخستوزیر وقت پاکستان، در حالی برکنار شد که به روسیه رفته و به طور نسبی از تجاوز به اوکراین حمایت حمایت کرده بود. انگار میخواست آمریکا و انگلستان را کنار بگذارد و سراغ روسها برود و ناکام ماند.
مثل فتحعلیشاه قاجار که چون از شمال تحت فشار روسها بود و قطعاتی از خاک ما را کنده و برده بودند و از جنوب و شرق هم انگلیسیها در خلیج فارس و هند، سراغ فرانسه رفت و نامۀ فدایت شوم برای ناپلئون نوشت که البته او هم ناکام ماند.
۷. رانتخواران فاسد
خانم بوتو قول داده بود در دورۀ جدید سراغ مفسدان و رانتخواران میرود و با این حساب همانها کلک او را پیشاپیش کندند. چون میدانستند اگر بیاید دستشان کوتاه شود. کافی بود بوتو اشارتی کند و روزنامههای آزاد در پاکستان پیگیری کنند. نفع آنان هم در حذف بینظیر بود.
۸. برخورد یا گلوله یا انفجار؟
از عجایب داستان ترور گزارشهای متناقض دربارۀ علت مرگ است. از اصابت گلوله به گردن تا ترکشهای یک انفجار و حتی «برخورد سر با اهرم سقف متحرک یا سانروف خودرو». سه روایت تا این حد متفاوت در حالی که بررسی جسد نشان میداده ماوقع چه بوده شکها را بیشتر کرد؛ چرا که اگر سر به سقف خورده باشد با ترکش انفجار و البته گلوله نشانههای کاملا متفاوتی بر جای میگذارند اما اگر عمدی بود تا نفوذ خود را در نهادهای بررسیکننده هم نشان دهند و ۱۵ سال گذشته اما هنوز روشن نشده مرگ خانم بوتو به سبب کدام یک از این موارد سهگانه بوده است. اگرچه صندلیهای خونآلود و شاهدان عینی و جای گلوله ظن تیراندازی را تقویت میکند.
معدود دختران و زنانی در شرق رؤیای پدران سیاستمدار در سطح رییس کشور را دنبال میکنند. ایندیرا گاندی در هند قدم در راه پدر گذاشت و نخستوزیر هم شد و در فرجام تاوان خطای خود را در تخریب معبد مقدس سیکها پرداخت و کشته شد.
بینظیر بوتو هم مثل پدر نخستوزیر شد و شاید تاوان مواضع مبهم در قابل طالبان را پرداخت. در ایران آیا دختر هاشمی رفسنجانی هم دوست داشت مثل ایندیرا گاندی و بینظیر بوتو به قدرت سیاسی برسد و این رؤیا را در سفر او به ایران در دوران ریاستجمهوری پدرش دستیافتنی دید که بعدتر کاندیدای نمایندگی مجلس شد و روزنامه راه انداخت؟
* ریشههای ایرانی محدود به نسب مادر نیست. علیاکبر عبدالرشیدی در کتاب «گفتنیها» مینویسد: «در کراچی که امروز بندر بزرگی است، محلهای وجود دارد به نام محلۀ خانم کلاچی. از روی کنجکاوی پرسیدم این چه نامی است؟ گفتند نام خانمی ایرانی است به نام خانم کُلاچی (کلاهچی) که صاحب دهی بوده که کراچی امروز در آن بنا شده است و رگههای ایرانی در اینجا رخ مینماید. خانه ذوالفقار علی بوتو در همان محله است که خانوادۀ بقیۀ سیاستمداران قدیم و جدید پاکستان در آن واقع است؛ خانههایی بزرگ در حد چند هکتار زمین و ساختمانهای قصرمانند. بزرگترین خانه متعلق به بینظیر بوتو است که به فرمان ژنرال مشرف به تبعید رفته (کتاب قبل از ترور و مرگ او نوشته شده). نه تنها خانه خانم بوتو دستنخورده مانده که اسم محله و خیابانی که به نام فرزندان اوست، تغییر نکرده. بنای یادبود برادر بینظیر - مرتضی بوتو - هم در میدان بزرگ شهر نصب شده است.»
منبع: ایسنا