خاطرات حسن روحانی، شماره ۱۵۷: فریاد زد و گفت من شجونی هستم
خاطرات حسن روحانی: در لحظات آخر ملاقات، آقای اشراقی درب اتاق را باز کرد و سپس یک نفر وارد آنا شد، نگاه کردم دیدم آقای شجونی است. آقای شجونی فریاد زدند: امام سلام! من شجونی هستم، آقا قربانتان بروم! و خودش را انداخت روی دست امام و دست امام را بوسید. امام از نحوه ی ورود و کلمات ایشان کمی خنده اش گرفته بود و لبخندی زدند.