پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : ستاره مهرآور: طرح خروج
کارمندان و دستگاهها از تهران دو سال پیش در حالی از سوی رئیس جمهور مطرح
شد که بسیاری از پایتخت نشینها آن را جدی نگرفتند، اما خروج 200 هزار
کارمند همراه با خانوادههایشان از تهران در دستور کار دولت قرار داشت.
در این ماجرا، سازمان میراث
فرهنگی و گردشگری از نخستین سازمانهایی بود که برای این انتقال اعلام
آمادگی کرد. حمید بقایی، رئیس وقت این سازمان خوش خدمتی خودش را به رئیس
جمهور نشان داد و معاونتهای میراث فرهنگی و صنایع دستی و پژوهشکده میراث
فرهنگی را به شهرهای شیراز و اصفهان منتقل کرد؛ انتقالی که با مخالفت و
نارضایتی برخی کارمندان این سازمان همراه شد. کارمندان معترض بیانیه دادند،
مقابل مجلس تجمع کردند اما در نهایت مجبور به دورکاری و یا بازنشستگی پیش
ازموعد شدند.
مرکز پژوهشهای مجلس نیز انتقال برخی از دستگاههای دولتی
از شهر تهران و روند خروج از پایتخت را یک دور بینتیجه دانست که گاه
تاثیرات مخربی در نظام تصمیمگیری کشور ایجاد میکند.
در این روند به
لحاظ اجتماعی امکان ایجاد نارضایتی شدید در کارکنان قابل انتقال یا ارباب
رجوع بعضی از سازمانهای اداری وجود دارد و هزینههای اجتماعی این طرح را
سنگین می کند.
مشکلات اشتغال و تحصیل همسر یا فرزندان کارکنان انتقالی
ممکن است در حوزه مسایل خانوادگی نیز تنشزا باشد؛ اضافه بر این در شهرهای
مقصد نیز به دلیل تفاوتهای فرهنگی و نیز تفاوت پرداختی که وعده دولت به
کارکنان انتقالی است ایجاد تعارض محتمل خواهد بود، اما گوش شنوایی نبود.
بقایی،
خواب گرفتن تقدیرنامه از دست رئیس جمهور را بخاطر این کار دیده بود که
البته بعدها تعبیر شد. زمانی که در آخرین روزهای سال 88 ماجرای انتقال
اختیاری کارکنان دستگاههای اجرایی با اعطای تسهیلات ویژه برای متقاضیان آن
اعلام شد، هنوز قضیه اجباری نشده بود تا اینکه هیأت دولت در اردیبهشت سال
1389 اعلام کرد 163 شرکت، سازمان و موسسه آموزشی و پژوهشی و بعضی مؤسسات و
نهادهای عمومی باید از تهران منتقل شوند.
هدف دولت به درستی مشخص نشد،
اما مهمترین موضوعی که رئیس جمهور بر آن پافشاری می کرد، نگرانی از بروز
احتمالی زلزله در تهران و کنترل عواقب ناشی از آن بود. دولت مدعی بود که تا
پایان سال 89 باید 40 درصد از کارکنان وزارتخانهها و دستگاههای دولتی به
خارج از پایتخت منتقل شوند.
این بهترین فرصت برای بقایی در اجرای بی
چون و چرای دستورهای دولت بود؛ همین شد که رئیس وقت سازمان پردرد میراث
فرهنگی، پا را در یک کفش کرد و بدون بررسی های دقیق، معاونت میراث فرهنگی
را به شیراز و معاونت صنایع دستی را به اصفهان منتقل کرد.
همین ماجرا
کافی بود که با لرزه هایی که این سازمان در زمان مشایی، تکانش داده بود،
زلزله اساسی را در زمان بقایی به چشم ببیند و دیوار کوتاه آن با زلزله ای
که ناشی از تصمیم اشتباه مدیر وقتش بود، آوار شود.