شهروند: در دبیرستان درسخوان و رویایش پزشکی بود. دوست داشت در دانشگاهی معتبر پزشکی قبول شود؛ همه تلاشش را هم کرد، اما آن نتیجهای که میخواست را نگرفت و جایی که مدنظرش بود، قبول نشد. «پشت کنکوری بودم که با موسسهای بهواسطه رابطی در تهران آشنا شدم. کارشان جذب دانشجو از ایران برای تحصیل در رشتههای برتر در دانشگاههای غیرانتفاعی ترکیه بود. پیشنهادشان برای من که هنوز در رویای پزشکی سیر میکردم، وسوسهکننده بود. از لحاظ مالی هم هزینههایش بالا بود که من مشکلی نداشتم.» آتنا شد دانشجوی رشته پزشکی در یکی از دانشگاههای غیردولتی استانبول؛ یک ترم زبان و دروس پیشنیاز را گذراند و سه سال هم پزشکی خواند. «هزینهها خیلی زیاد شده بود و قیمت ارز روزبهروز بیشتر. تامین هزینه زندگی و تحصیل برایم سخت شده بود. دنبال راه چارهای دیگر بودم که یک وعده دیگر وسوسهام کرد.»
قرار بود پزشک شوم حالا معلم زبان ترکی استانبولیام
یکی از فعالان یا بهتر بگوییم دلالان حوزه تحصیل دانشجویان ایرانی در ترکیه به او قول داد که میتواند از یک دانشگاه دولتی و بسیار کمهزینهتر برایش پذیرش بگیرد. با این امتیاز که با مدرک دانشگاه دولتی میتواند برای تخصص به دانشگاههای اروپایی برود. «در ظاهر همه چیز موجه بود، مبلغ مورد توافق را به او دادم و از دانشگاه خودم هم انصراف دادم تا کارهایم برای ادامه تحصیل در دانشگاه دولتی انجام شود. متاسفانه دیگر از او خبری نشد و هیچ ردی از این دلال و وعدههایش پیدا نکردیم. حتی دانشگاهی که مدعی بود قرار است پذیرشم کند، به ما گفت اصلا چنین چیزهایی درباره امتیاز معرفی برای تخصص به دیگر کشورها را نداریم.» آتنا حالا به ایران برگشته و آموزش زبان ترکی استانبولی دارد.
آگهیهایی که مخاطبانش 17 تا 21 سالهها هستند
«تحصیل در ترکیه؛ پلی برای تحصیل در اروپا» ویژه 17 تا 21 سالهها؛ تبلیغات موسسات مهاجرتی برای جذب دانشآموزان در دانشگاههای ترکیه در سالهای اخیر بهشدت زیاد شده است. ورودی آسان به این دانشگاهها، تحصیل با هزینه پایین نسبت به کشورهای اروپایی، امکان انتخاب بهترین شغلها در ترکیه و پلی هموار برای ورود به کشورهای اروپایی و آمریکایی؛ همه این وعدهها برای دانشآموزان ایرانی که از یک سو سد کنکور را پیشرویشان میبینند و از سوی دیگر آینده تحصیلی و شغلی برایشان مبهم است، وسوسهکنندهتر میشود.
سرعت و فراوانی مهاجرت به خارج از کشور برای تحصیل یا کار در دهه اخیر افزایش پیدا کرده و متاسفانه حکایت از این دارد که فضای داخلی دانشگاهی و کسبوکار رفتهرفته از سرمایه اجتماعی خالی میشود. اشکان در یکی از دانشگاههای معتبر داخلی لیسانس عمران گرفت و بهواسطه یکی از همین موسسات مهاجرتی به ترکیه سفر کرد تا مسیر پذیرش تحصیلیاش به کانادا هموار شود. «با این تصور که ماندن در ترکیه به مدت یکی دو سال میتواند کارهای مهاجرت به کانادا را برایم سرعت بدهد رفتم و چند سالی هم ماندم. هیچ خبری از پیگیری موسسه نشد و وقتی انفرادی برای مهاجرت تحصیلی به کانادا اقدام کردم، به نتیجهای نرسیدم و نهایتا با ضرر مالی قابل توجهی برگشتم.» موارد زیادی از مهاجرتهای تحصیلی هم قطعا در این میان موفق هستند و لزوما هر مهاجرتی قرار نیست به بازگشت منجر شود. مسأله مهم اما همان خروج تعداد قابل توجهی از جوانان ایران است که هر کدام میتوانستند با فراهمبودن بستری بهتر در کشور بمانند و به توسعه میهن کمک کنند.
فرار مغزها و مهاجرت نخبههای علمی در دهههای اخیر محل بحث و چالش و نگرانی بوده است. حالا اما مسأله مهم کاهش سن مهاجرت است. بسیاری از دانشآموزان سالهای آخر دبیرستان و پیش از ورود به دانشگاه علاقه به مهاجرت به خارج از کشور دارند. همانقدر که نهادهای نخبهپرور داخلی از حفظ سرمایههای اجتماعی غافل هستند، نهادهای خارجی و بنگاههای دلالی نخبه در این مسیر پیشرفت کردهاند. تبلیغات سایتها و صفحات مجازی این موسسات نشان میدهد تحقیقات اساسی در سطح جامعهشناسی، اجتماعی، نیازسنجی و برقراری امکان کمک به دانشآموز داشته و از هر راهی برای تطمیع دانشآموز و دانشجوی ایرانی استفاده میکنند.
چند درصد از دانشآموزان نخبه و المپیادی در 20 سال گذشته در ایران ماندهاند؟
مجموعه رصدخانه مهاجرت ایران، اولین نهاد پژوهشی در کشور است که در زمینه تحلیل دادههای مهاجرتی به بررسی آماری و اطلاعرسانی اقدام کرده است. این نهاد در یکی از آخرین و تازهترین گزارشهای منتشرشده در سالنامه مهاجرتی ایران در سال 1400 آورده است که تحلیـل آمـار دریافتـی از اداره كل گذرنامـه در بـازه زمانـی سـال 1380 تـا مـرداد 1399 نشـان میدهـد كـه 56.6درصـد از «دارنـدگان مـدال در المپیادهـای دانشآمـوزی»، 69.1درصـد از «مشمولان بنیـاد ملی نخبگان» و 78.3درصـد از افـراد «حائـز رتبههـای یـک تـا هـزار» آزمـون سراسـری در داخـل کشـور هستند.
در میـان گروههـای مـورد بررسـی، بـه ترتیـب المپیادیها بـا 37.2درصـد، مشـمولان بنیـاد بـا 25.5درصـد و رتبههای یـک تا هـزار آزمون سراسـری بـا 15.4درصد بیشـترین درصد افـراد مقیم خـارج را به خـود اختصـاص دادهاند. براساس سالنامه مهاجرتی ایران، 4.4درصـد از المپیادیهـا، 3.7درصـد از مشمولان تحـت پوشـش بنیـاد و 2.6درصـد از رتبههـای برتـر کنکـور که پیشـتر از کشـور خـارج شـده بودند، بـه ایران بازگشـتهاند. این درصد آماری نشان میدهد دانشآموزان نخبه المپیادهای دانشآموزی بیشترین میزان مهاجرت علمی را دستکم طی یک دهه گذشته داشتهاند که در اکثریت آنها، این مهاجرت برای تحصیل به سکونت و زندگی در خارج از کشور منجر شده است.
سببشناسی مسأله در محتوای درسی اطلاعاتمحور و قطعهقطعه
عوامل موثر در تمایل به مهاجرت دانشآموزان و کاهش سن مقوله پرچالش «فرار مغزها» به اعتقاد غفور شیخی باید سببشناسی و آسیبشناسی و در کنارش راهکارهایی برای کاهش این روندها ارائه شود. شیخی در گفتوگو با «شهروند» در بررسی سببشناسی موضوع با طرح این پرسش که چرا این آسیب به وجود آمده، ساختار مقطّع سیستم آموزشی را مقصر اصلی دلزدهشدن دانشآموزان در دوران تحصیل میداند: «محتوای درسی ما بهشدت اطلاعاتمحور است. محتوای درسی مقطّع و انبوهی از اطلاعات تئوریک در سالهای تحصیلی به دانشآموز ارائه میشود که صرفا دانش عمومی دانشآموز را بالا میبرد و البته رنگوبوی مذهبی هم در آن بیشتر است. این در حالی است که محتوای آموزشی نوین باید مهارتپرور میبود. به همین دلیل هم سیستم فعلی منجر به پرورش استعدادها نمیشود، به علاوه رفتهرفته اعتبار خود را در میان جامعه نخبگان از دست میدهد.
نظام آموزشی که نیاز به آفتکش دارد
شیخی به مافیاهای آموزشی و سودهای سیستمهای غیرانتفاعی آموزش عالی و موسسات آمادگی کنکور بهعنوان آفتهای نظام آموزشی کشور اشاره میکند و میگوید: «مسلم است که مسیر غلط به مقصد غلط میرسد. به علاوه دانشبنیاد نبودن اغلب رشتههای تحصیلی ما و نامتوازن بودن دانشگاه و صنعت از دیگر علتهای دلسردشدن دانشآموز و دانشجو در داخل کشور است.»
این جامعهشناس با اشاره به اینکه چرا در سالهای اخیر دانشآموزان زودتر از رسیدن به دوران جوانی تمایل به مهاجرت پیدا میکنند، توضیح میدهد: «وقتی سیستم نتواند نخبهپرور و استادپرور باشد، کاهش اعتبار دانشگاهها و رنکینگهای داخلی و دستاوردهای علمی را شاهد خواهیم بود و همه اینها در افکار عمومی نمود پیدا میکند و از آن طرف تبلیغات گسترده برای جذب دانشآموز و دانشجو این بستر را هموارتر میکند.»
انتفاع مالی از مدرک پولی
شیخی تاکید میکند: «متاسفانه خانوادههایی که فرزندانشان را با صرف هزینههای میلیاردی روانه روسیه و مالزی و ترکیه میکنند تا پزشک و دندانپزشک شوند و به ایران برگردند، نگاه غالب آنها انتفاع مالی از مدرک تحصیلی است، مثلا میگویند 2میلیارد خرجش کردم دو ساله باید این پول را با کار کردن در ایران دربیاورد. این نگاه انتفاعی مثل عفونت تمام جامعه را دربرمیگیرد و انسانیت و شرافت و ارزشهای والای انسانی را کمرنگ میکند.
این جامعهشناس سرعت گرفتن سیر مهاجرت جوانان و نوجوانان را سستشدن و تزلزل هویت یک کشور توصیف میکند: «دانشجو یا دانشآموز عرقی به وطن ندارد؛ متعهد به اخلافیات و ارزشهای ملی نیست که بهراحتی مهاجرت را به ماندن ترجیح میدهد.»
جایگاه اجتماعی دانش، دانشجو و استاد ارتقا پیدا کند
شیخی به راهکارهای موثر برای جبران ناکارآمدیها در حفظ سرمایههای اجتماعی اشاره میکند: «مهمترین اصل این است که مدیریت سیاسی با مدیریت علمی فرهنگی جایگزین شود. تجربه نشان داده مدیریت سیاسی قادر نیست این روال را تغییر دهد. وقتی مدیریت سیاسی میشود، تمام راهکارها و پیشرفتها هم سیاسی است. یکپارچهکردن و از بین بردن موانع سند علمی آموزشی کشور باید جدی گرفته شود و بهصورت همگانی و یکپارچه این سیستم مرحلهبهمرحله اجرا شود و مثل حالا از این ارگان به آن دستگاه پاسکاری نشود.»
تصویب قانون منع انتفاع از موسسات شبهآموزشی و بازارهای گردنکلفت کنکور از دیگر موارد مهمی است که میتواند دانشآموزان را دلگرم به سیستم آموزشی کشور کند: «در حال حاضر بیش از چند صد میلیارد تومان صرف کتابهای کنکوری میشود که ذرهای در نتایج کنکور و آینده جوانان این مملکت تاثیر ندارد و درنهایت تا وقتی که جایگاه معلم و استاد دانشگاه و منزلت دانشجو را در وجوه اجتماعی و اقتصادی کشور بالا نبریم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم جوانان فرش قرمزهایی که پیشرویشان برای مهاجرت پهن میشود، نادیده بگیرند.»