arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۸۲۲۰۲
تاریخ انتشار: ۰۱ : ۱۵ - ۳۱ خرداد ۱۴۰۱

فاجعه رودبار و منجیل؛ بازخوانی پس از ۳۲ سال

۳۲ سال از روزی که زمین زیرپای صدها هزار نفر از ساکنان نواحی غربی و مرکزی ایران لرزید و نام رودبار و منجیل را برای همیشه به فاجعه‌ای به نام زلزله گره زد، گذشت. زلزله‌ای که سالگرد آن بهانه‌ای شد برای مرور این زلزله هولناک و تجربیاتی که از آن برای مدیریت بحران کسب شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 ایسنا:۳۲ سال از روزی که زمین زیرپای صدها هزار نفر از ساکنان نواحی غربی و مرکزی ایران لرزید و نام رودبار و منجیل را برای همیشه به فاجعه‌ای به نام زلزله گره زد، گذشت. زلزله‌ای که سالگرد آن بهانه‌ای شد برای مرور این زلزله هولناک و تجربیاتی که از آن برای مدیریت بحران کسب شد.

۳۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه از شروع آخرین روز خرداد سال ۶۹ گذشته بود که زمین با قدرتی که شاخص‌های علمی شدت‌اش را ۷.۴ ریشتر برآورد کرده‌اند، بخش وسیعی از مناطق شمالی، غربی و مرکزی کشور را لرزاند. زمین‌لرزه‌ای که کانونش «دیلمان» بود اما نامش به رودبار گره خورد و شد زلزله رودبار.

بر اساس گزارشی که موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران از این زلزله منتشر کرده بود، آن شب، اکثر مناطق روستایی و شهری حد فاصل لنگرود و لاهیجان به مدت بیش از یک دقیقه لرزیده بود و حتی تا ساعات ۰۳:۵۰ بامداد روز بعد، بیش از ۵۰ زمین لرزه دیگر در شهر رشت و نواحی اطراف آن، شهرهای آستانه اشرفیه، هشتپر، تالش و ... ثبت شده بود تا ترس را بارها و بارها به جان افرادی بیاندازد که بعضی‌شان دیگر چیزی به جز جان برای از دست دادن نداشتند.این زلزله بین ۳۵ تا ۳۷ هزار کشته، ۵۰ تا ۶۰ هزار مجروح و حدود نیم میلیون بی‌خانمان بر جای گذاشت تا عنوان یکی از هولناک‌ترین زلزله‌های رخ داده در حافظه جهان را از آن خود کند.

۳۲ سال پیش در چنین روزی؛ جان‌هایی در زیر آوار از دست رفتند و مادران، پدران و فرزندانی که داغ بر دلشان نشست. داغ‌دیدگانی با قامتی خمیده بر سر آوار راه می‌رفتند تا شاید جانی از عزیرانشان را نجات دهند. چشمانی که خیره به امدادگران در انتظار معجزه بودند... حالا اما پس از ۳۲ سال دیگر نباید انتظار معجزه داشت، فرصت به حد کافی برای جلوگیری از آنچه که پیشتر در طبس رخ داد، ۳۲ سال پیش رودبار و منجیل را زیر و رو کرد و بعدتر بم را با خاک یکسان کرد، وجود داشت و باید دید که ساختار ایمنی و مدیریت بحران و حوادث در کشورمان چه تغییراتی کرده است.

مدیریت بحران در زلزله رودبار چگونه بود؟
پس از وقوع زلزله رودبار ستادی به ریاست استاندار گیلان و با حضور مدیران دستگاه‌های اجرایی، خدماتی و درمانی در محل استانداری تشکیل و کمک و امدادرسانی در مناطق آسیب دیده آغاز شد. اما زمین سر ناسازگاری با مردم داغ‌دیده برداشته بود و کوه در میانه جاده‌های ارتباطی رودبار به تهران، رشت به رودبار و بعضی دیگر از راه‌های کوهستانی روستایی ریزش کرده بود. در رودبار و صومعه‌سرا گزارش‌ها حاکی از تلفات بسیار بود.


بازدید هاشمی رفسنجانی، رییس جمهوری وقت از مناطق زلزله‌زده
ابعاد حادثه آنقدر گسترده بود که مسئولان کشوری و لشکری را به سمت محل وقوع زمین لرزه روانه کرد. آنطور که در آرشیو روزنامه‌های آن زمان به ثبت رسیده. پس از این زلزله مقام معظم رهبری نیز در این مناطق حاضر شده و به بازدید میدانی از آنچه که رخ داده و نحوه امدادرسانی و رسیدگی به مردم پرداختند. رئیس جمهوری وقت- حجت الاسلام والمسلین اکبر هاشمی رفسنجانی- نیز با حضور در محل، طی بازدیدی هفت ساعته از نزدیک در جریان وضعیت مناطق زلزله زده قرار گرفته و بر لزوم یاری مردم به مصدومان فاجعه این زمین لرزه تاکید کرده بود. او همچنین با اشاره به ریزش کوه و مسدود شدن راه‌ها در ابتدای حادثه اعلام کرد که ارتباط در سطح مطلوبی نبوده است اما هلی‌کوپترها و وسایل نقلیه‌ای که می‌توانستند از راه‌های فرعی خود را به مناطق آسیب دیده برسانند وارد عمل شدند. هاشمی همچنین در گزارشی از مناطق زلزله‌زده گفته بود که سه شهر منجیل، رودبار و لوشان تقریبا با خاک یکسان شده و در این مناطق آب، برق و سایر لوازم زندگی مردم وجود نداشت.

غم رودبار به وسعت یک کشور پیش رفته بود و مردم عزادار بودند. برخی مسئولان شهر زیر آوار مانده و مسئولانی از دیگر استان‌ها و تهران عازم محل شده بودند اما حضور مسئولان بدون امکانات برای امدادرسانی به فاجعه رخ داده کافی نبود و حتی رئیس جمهوری نیز در صحبت‌های خود نیز عنوان کرده بود که ستادهای امدادرسانی از روز گذشته در منطقه مستقر شدند اما ماشین‌های سنگین و بیل‌های مکانیکی هنوز مورد نیاز است.

در میان تلاش مسئولان، مردم آسیب دیده نیز که هنوز در شوک زیر و رو شدن زندگی و از دست دادن عزیزانشان بودند دست از یاری یکدیگر برنداشتند. یکی از این داغدیدگان «سلیمان کشاورز»، خلبان نیروی هوایی ارتش بود. بر اساس گزارش منتشر شده در رسانه‌های آن زمان، کشاورز خلبانی بود که هلی کوپتر ۲۱۴ هوانیروز را به پرواز در می‌آورد. او در این زمین لرزه مادر، خواهر، برادر و برادرزاده‌اش را از دست داده بود اما تنها چند دقیقه پس از انجام مراسم تدفین آنان در منجیل، به سمت پایگاه هوانیروز زنجان رفته و برای امدادرسانی به زلزله‌زدگان این محدوده حاضر شده بود.

نجات‌های معجزه‌آمیز در زلزله رودبار
با وجود اینکه تخریب شهر ترسناک به نظر می‌رسید اما کورسوی امید همچون تمام حوادث در چشمان امداگران سازمانی و مردمی موج می‌زد؛ این را همچنان می‌توان از اظهارات شاهدان آن زلزله متوجه شد. افرادی که گویا قصد نداشتند مرگ عزیزانشان را باور کنند و برخی تا زمانی که جسد عزیزانشان را ندیده بودند، امید به زنده ماندن وی داشتند. امیدهایی که البته چندان بیهوده هم نبود. در این حادثه پس از ۱۶۲ ساعت، کودک ۹ ساله‌ای زنده از زیر آوار نجات داده شد. اگر چه که داستان این نجات بسیار تلخ است اما آنطورکه روزنامه اطلاعات گزارش کرده است، امدادگران کودک ۹ ساله‌ای را در حالی از میان خرابه‌های یک خانه در روستای رحمت آباد نجات دادند که حدود یک هفته را زیر آوار در کنار کنار اجساد خانواده خود گذرانده بود. بر اساس گزارش‌های منتشر شده از این زلزله در جراید سال ۶۹، او دچار جراحت‌های سطحی شده بود اما شوک بسیاری به او شده بود که برای رسیدگی به یکی از مراکز درمانی منتقل شد.

معجزه دیگری که بار دیگر از سوی نجاتگران و امدادگران اتفاق افتاد در یکی از روستاهای منطقه کلیشم اتفاق افتاده بود. کودک شش ساله‌ای پس از پنج شب و چهار روز زنده از زیر آوار بیرون کشیده شد. بر اساس گزارش‌های منتشر شده او در حالی که زیر چندتن آوار به داخل یخچال منزل افتاده بود زنده بیرون آورده شد. در گزارشی که روزنامه اطلاعات منتشر کرده، گفته شده که او هنگام وقوع زمین لرزه با هشت خواهر و برادر خود در خانه کوچکشان در روستای کلیشم در خواب بوده که بر اثر شدت زمین لرزه در یخچال باز شده و این کودک شش ساله به دلیل ریزش انبوده آوار به داخل یخچال پرتاب شده بود. به گفته امدادگر، حین آوار برداری صدای کودکی که فریاد می‌زده «مرا بیرون بیاورید» شنیده شده و پدرش گفته که بعد از کنار زدن حدود یک و نیم متر آوار، صادق شش ساله را از داخل یخچال بیرون آوردند.

زلزله رودبار و سازمان دفاع غیرنظامی
پس از وقوع این زلزله بود در اوایل مرداد ماه همان سال، مشاور تحقیقاتی رئیس جمهوری وقت از تاسیس سازمان دفاع غیر نظامی در سطح کشور خبر داد. سازمانی که هدف از تاسیس آن جلوگیری از خسارات ناشی از حوادث غیر مترقبه، اعلام شده بود. همچنین با توجه به اهمیت امدادرسانی در حوادث غیرمترقبه طبیعی از قبیل زلزله و سیل قرار شد تا وظیفه و کار این سازمان سازماندهی و متمرکز کردن واحدهای امداد و کمک‌رسانی در چارچوب سازمان دفاع غیر نظامی باشد و با تصویب مجلس شورای اسلامی به اجرا گذاشته شود.

 

روایت یک شاهد عینی از زلزله و فوتبالی که برای هزاران نفر تمام نشد
«بابک» یکی از افرادی است که در زمان وقوع زلزله منجیل و رودبار از سوی دانشگاه شهید بهشتی برای امدادرسانی در شهر لوشان حاضر شده بود. او که پزشک است و به عنوان نیروی داوطلب به این مناطق اعزام شده بود به ایسنا گفت:‌«شب زلزله من با خانواده‌ام در تهران بودم. حوالی ساعت ۳۰ دقیقه بامداد بود. یادم می‌آید که با خودم می‌گفتم چه شبی است امشب!‌ مسابقه جام جهانی و بازی بین دو تیم اسکاتلند - برزیل بود. صدای تلویزیون را کم کرده بودم که بقیه بیدار نشوند و در حال تماشای فوتبال بودم. در یک لحظه احساس کردم قالب روی دیوار خانه با صدایی مهیب به پایین افتاد و خرد شد. میز تلویزیون تکان تکان می‌خورد و سرم را که بالا گرفتم دیدم لوستر دارد بالای سرم می‌چرخد. تنها کاری که توانستم بکنم این بود که خواهر کوچکم را در آغوش گرفتم و به سمت حیاط خانه دویدم. تا به پایین رسیدیم زمین لرزه تمام شده بود اما آن شب در گیلان بسیاری فقط سوت آغاز بازی فوتبال را شنیدن و دیگر هیچ.»

او ادامه داد:‌ «روز بعدش به دانشگاه رفتیم، آن زمان دانشجوی پزشکی داشنگاه شهید بهشتی بودم. عده‌ای جمع شدیم واز دانشگاه خواستیم تا ما را به عنوان نیروی داوطلب به محل اعزام کنند. عده‌ای مخالف هم بودند چون فصل امتحانات بود،‌اما به هر حال اعزام شدیم. حدودا ۱۰ یا ۱۵ نفر بودیم که با یک اتوبوس به سمت لوشان حرکت کردیم. جاده بسیار خطرناک بود، نقاطی از جاده ترک برداشته بود و شکاف‌های عمیقی در آن وجود داشت. بالاخره به لوشان رسیدیم و همانجا مستقر شدیم. البته چون ما هنوز سال پایینی حساب می‌شدیم به ما گفتند که در یک مسجد که نسبت به باقی ساختمان‌ها سالم‌تر مانده بود مستقر شویم و بین مردم ارزاق توزیع کنیم. »

ضرورت توجه به سلامت روان در حوادث و بلایا
به گفته او «وضعیت در شهر تا ماه‌ها طوری بود که مردم بسیاری در شوک عمیقی قرار داشتند، آن زمان توجه چندانی هم به سلامت روان افراد نمی‌شد. خیلی سخت است که فردی ناگهان ۱۰ نفر از اعضای خانواده‌اش را از دست بدهد و همینطور در آن شوک رها شود. به نظرم لازم است که تمام حوادث به سلامت روان بازماندگان و آسیب‌دیدگان هم توجه جدی شود»

این پزشک با بیان اینکه شرایط لوشان مثل رودبار و منجیل نبود و اوضاع به نسبت خیلی بهتری داشت، گفت: «با این حال اینجا هم کشته کم نبود، مردم گیج و مبهوت بودند. قرار شد درآنجا برنج، روغن، آبمیوه و لباس‌هایی که مردم فرستاده بودند تقسیم شود. آن زمان یک دفترچه‌ای بود که به دفترچه خوار و بار شناخته می‌شد و به آن دفترچه بسیج اقتصادی گفته می‌شد. بعضی این دفترچه را داشتند و بعضی‌ها هم نداشتند، ما بین همه ارزاق را تقسیم کردیم.» او ادامه داد:‌« چند روز بعد اکیپی از پزشکان خارجی هم به منطقه آمدند و بیمارستان صحرایی را مستقر کردند. آن زمان تقریبا اکثر اجساد از زیر آوار خارج شده بود و آسیب‌دیدگان شدید ناشی از زلزله هم به مراکز درمانی منتقل شده بودند. اما مردم مراجعات به پزشک های خارجی داشتند و فقط مشکل اینجا بود که زبان یکدیگر را نمی‌فهمیدند، برای همین ما در آنجا هم مترجم این افراد شده بودیم.»

 

اگر جام جهانی نبود، تلفات زلزله رودبار بیشتر می‌شد
مرتضی اکبرپور که پیش‌تر معاون آمادگی و مقابله سازمان مدیریت بحران کشور بود، در هنگام وقوع زلزله رودبار از طرف وزارت کشور به ستاد حوادث غیرمترقبه ریاست جمهوری مامور شد؛ ستادی که به گفته وی، توسط دکتر حمید میرزاده که آن زمان معاون اجرایی رئیس جمهوری بود فعالیت داشت. میرزاده در سال‌های اخیر با عنوان رییس اسبق دانشگاه آزاد اسلامی شناخته می‌شود. اکبرپور درباره این زمین لرزه و اتفاقات پس از آن به ایسنا می‌گوید:‌ « این حادثه روز ۳۱ خرداد سال ۶۹ در ساعات اولیه بامداد اتفاق افتاد. زلزله مصادف با جام جهانی بود و به همین دلیل در آن‌ ساعت بیشتر مردم منطقه از جمله جوانان بیدار بودند و شاید یکی از دلایلی که تعداد کشته ها، کمتر از آن چیزی بود که می‌توانست باشد همین مساله بود، جام‌جهانی موجب شد تا حین وقوع زلزله تعدادی از هموطنان بتوانند خود را نجات دهند.»

وی ادامه می دهد: « آن زمان تجربه زیادی نداشتیم که قبل، حین و بعد از زلزله چه اقداماتی را می‌توانیم انجام دهیم، این حادثه ناگهان اتفاق افتاد و آنچنان سنگین بود که حتی مسیر های امدادرسانی که از سمت رشت، زنجان، تهران و قزوین قصد داشتند به سمت کانون زلزله حرکت کنند به دلیل ریزش کوه مسدود شده و در نقاطی امدادگران به سختی توانستند خود را به منطقه برسانند.»

۷۲ ساعت اول پس از زلزله رودبار چگونه گذشت؟
اکبرپور با بیان اینکه پس از زمین لرزه رودبار و منجیل دولت وقت ستادی را تحت عنوان حوادث غیرمترقبه تشکیل داد، گفت:‌ « این ستاد در نهاد ریاست جمهوری بود آن زمان محل تعریف ساختار و سیستم این ستاد در معاونت اجرایی ریاست جمهوری تعریف شده بود. عنوان آن نیز اداره کل ستادهای هماهنگی بود که در حوزه حوادث طبیعی، رخدادهای طبیعی و سایر حوادث نیز فعال بود. به عنوان مثال در زمان جنگ نیز ستادی تحت عنوان بازسازی مناطق جنگ زده بود که این سازمان در مناطق جنگ زده نیز ستاد داشت. یعنی کارهای ستادی را این اداره کل انجام می‌داد که معاونت آن با دکتر میرزاده و مدیر کل آن مهندس لیاقت بود. در مجموع به محض اینکه این حادثه رخ داد تلفنی هات‌لاین با منطقه ایجاد شد و توانستیم امدادرسانی را هماهنگ کنیم. به صورت آنلاین این ارتباط برقرار شد و در ۷۲ ساعت اول بحث مدت زمان طلایی، نجات جان انسان‌ها و.. نیز انجام شد چرا که در لحظات اولیه به دلیل بسته شدن راه‌ها و ریزش کوه با کمی توقف مواجه شدیم. به هر حال نیروهای امدادی وقت توانستند مسیر را بازگشایی کنند وامدادرسانی را انجام دهند. »

بیشتر بخوانید:‌ روایت‌های ناگفته ۸ شاهد عینی از زلزله رودبار و منجیل

وی ادامه می‌دهد: « بعد از این حادثه دولت وقت کار را به وزارت کشور واگذار کرد و اعلام کرد که این ستاد مراحل بازسازی و بازتوانی را در یک مصوبه هیات وزیران به وزارت کشور سپرد. آن زمان سازوکاری به نام مدیریت بحران در کشور وجود نداشت و همانطور که می‌دانید این سازمان و قوانین آن بعد از زلزله بم تشکیل شد. در آن زمان وزارت کشور وقت مناطق زلزله‌زده را به ۱۲ منطقه تقسیم کرد و هر منطقه را به یک استان کشور سپرد. در نهایت مناطق مشخص شد و ۱۲ استان تقسیم کار کردند تا سرعت کار به وجود آید و ساماندهی لازم انجام شود، شاید بتوان گفت که حالا مشابه این تقسیم‌بندی را در مورد استان‌های معین داریم و این یکی از تجربه‌هایی بود که از زلزله رودبار به دست آمد»

آیین‌نامه ۲۸۰۰ دستاورد زلزله رودبار بود
اکبرپور آیین نامه ۲۸۰۰ را یکی از دستاورد های پس از این زمین لرزه دانسته و می‌گوید: « این آیین نامه ۲۸۰۰در واقع مقاوم سازی را به عنوان دستورکار و اولویت نخست قرار داده که با توجه به استانداردهایی که در دنیا وجود دارد سازه‌ها باید در برابر زلزله مقاوم ساخته شوند و برای این کار آیین نامه‌ای توسط هیات وزیران مصوب و به همه دستگاه‌های کل کشور هم ابلاغ شد. پس از این آیین‌نامه بود که همه ساخت و سازها در چارچوب ایین نامه ۲۸۰۰ انجام شد. یعنی اگر شهرداری بخواهد پایان کار دهد باید این آیین‌نامه را در اجرا و عمل به اجرا دربیاورد. اما متاسفانه آیین نامه در برخی موارد آن‌طور که باید اجرایی نشد. در هر کاری، ابتدا باید فرهنگ آن را ایجاد کنیم که به نظر من فرهنگ این کار در آن زمان تعریف نشده بود و برخی متوجه نشدند آیین نامه چه می‌خواهد و چه می‌گوید و اصلا ضرورت توجه به آن چیست. در آن زمان کنفرانس یا گردهمایی هایی هم برای توجه به این آیین‌نامه و توجیه آن نیز صورت نگرفت که مهندسان یا نظام مهندسی بتواند این را به صورت کامل عملیاتی کنند. متاسفانه درصد کمی از ساختمان‌ها در کشور بر اساس آیین‌نامه اجرایی ۲۸۰۰ ساخته شدند و البته به مرور این وضعیت تغییر کرد. هرچند که هنوز هم ردهایی از بی‌توجهی به آن و دورزدن قانون را می‌بینیم.»

وی ادامه می‌دهد:«در آن زمان این آیین نامه بسیار مترقی بود اما در مرحله اجرا ان طور که باید اهتمام ویژه برای آن قائل نشدند و به اصطلاح اراده عمومی و ملی پای کار نیامد و پس از مدتی حساسیت‌هایی که پس از زلزله ایجاد شده بود هم از بین رفت و شرایط به وضعیت قبلی بازگشت. این آیین نامه می‌توانست نقطه آغازین ساخت و ساز اصولی در ساختمان و ابنیه‌ها باشد که متاسفانه به طور کامل انجام نشد. درس‌های آموخته از این زلزله این بود که ساختمان ها باید از ابتدا به صورت مقاوم ساخته شوند.»

فاجعه رودبار و منجیل؛ بازخوانی پس از ۳۲ سال

اکبرپور در رابطه با رسیدگی به احیای روح و روان افراد حادثه دیده نیز اظهار اظهار می‌کند: « مردم ما نوع دوست هستند، به خصوص در شرایط سخت به یکدیگر کمک بسیاری می‌کنند. این روحیه سال‌هاست که همراه ما بوده است و مردم این حس را دارند که بلافاصله به هم نوعان خود کمک کنند. این موضوع البته به طورکلی نسبی است و فرهنگ نقاط کشور با یکدیگر متفاوت است که با توجه به این شرایط باید نسبت کمک رسانی اقدام کرد. اما در کنار مردم، دستگاه‌ها نیز باید برای بازسازی روح و روان افراد حادثه دیده اقدام کنند. دانشی که حالا وجود دارد آن روز ها وجود ندارد. مرکز بهداشت، اورژانس و هلال احمر به صورت نسبی دانش بهتری نسبت به سال های گذشته پیدا کردند و امکانات نیز بیشتر شده است که البته این در رابطه با امداد و نجات است.»

وی ادامه می‌دهد: «نیمه پنهان حادثه رسیدگی به روح و روان مردم است. مثلا یک نفر تمام اعضای خود را از دست داده و یک جا ۱۰ نفر از اعضای خانواده خود را از دست داده است. اینکه افراد بتوانند درک کنند که این فرد چه حس و حالی دارد بسیار کار سختی است، اصلا می‌توان این فرد را اصلاح روحی و روانی کرد؟‌ متاسفانه در این زمینه هنوز آن طور که باید تجربه کسب نکردیم و باید سعی کنیم در این راستا پیشرفت بیشتری داشته باشیم. البته نمی‌توان گفت که دستگاه‌ها در این زمینه قصور دارند اما به طور کلی زیرساخت‌های خوبی در این زمینه ایجاد نشده است. باید نسبت به این کار ایجاد شود و پس از هر حادثه از تجربیات روحی و روانی افراد بیاموزیم و حتی اگر نیاز هست رشته‌های دانشگاهی در این زمینه تعریف و بازنگری شود.»

امکانات امروز مدیریت بحران قابل مقایسه با زلزله رودبار نیست
این کارشناس مدیریت بحران می‌افزاید:‌« البته اوضاع امروز قابل مقایسه با زمان زلزله رودبار و حتی بم نیست و می‌توان گفت که به طور نسبی درک حادثه و نیازهای افراد پس از حادثه بیشتر شده است. خانم‌ها نیاز به اقلامی بهداشتی دارند که به عنوان مثال در زلزله بم این مسئله درک نشده بود و همین موضوع سختی‌هایی را برای خانم ها در زمین لرزه بم ایجاد کرده بود که سختی‌های پنهان بود. این وضعیت در زلزله رودبار هم وجود داشت. »

اکبرپور درباره سازمان دفاع غیر نظامی که در تیر ماه همان سال دستور تاسیس آن از سوی ریاست جمهوری وقت صادرشده و بنا بود به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد، نیز گفت:‌« این سازمان قبل از انقلاب وجود داشت، که بعد از انقلاب و تا سال ۵۸ و ۵۹ نیز فعالیت داشت، اما بعد از آن به بسیج تحویل داده شد که کار امداد و نجات را به عهده گرفته بود و دیگر تحت این عنوان فعالیت نمی‌کرد. بعد از آن نیز به مرور از دستورکار خارج شد و عملا اتفاقی نیفتاد. در حال حاضر در بخش تهدیدات نظامی سازمان پدافند غیرعامل و در بحث مخاطرات طبیعی سازمان مدیریت بحران اقداماتی را انجام می‌دهند که تلفیق و خروجی این دو همان شرح وظایف سازمان دفاع غیر نظامی است.»

۳۲ سال از روزی که زمین زیرپای صدها هزار نفر از ساکنان نواحی غربی و مرکزی ایران لرزید و نام رودبار و منجیل را برای همیشه به فاجعه‌ای به نام زلزله گره زد، گذشت. زلزله‌ای که سالگرد آن بهانه‌ای شد برای مرور این زلزله هولناک و تجربیاتی که از آن برای مدیریت بحران کسب شد.

به گزارش ایسنا، ۳۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه از شروع آخرین روز خرداد سال ۶۹ گذشته بود که زمین با قدرتی که شاخص‌های علمی شدت‌اش را ۷.۴ ریشتر برآورد کرده‌اند، بخش وسیعی از مناطق شمالی، غربی و مرکزی کشور را لرزاند. زمین‌لرزه‌ای که کانونش «دیلمان» بود اما نامش به رودبار گره خورد و شد زلزله رودبار.

بر اساس گزارشی که موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران از این زلزله منتشر کرده بود، آن شب، اکثر مناطق روستایی و شهری حد فاصل لنگرود و لاهیجان به مدت بیش از یک دقیقه لرزیده بود و حتی تا ساعات ۰۳:۵۰ بامداد روز بعد، بیش از ۵۰ زمین لرزه دیگر در شهر رشت و نواحی اطراف آن، شهرهای آستانه اشرفیه، هشتپر، تالش و ... ثبت شده بود تا ترس را بارها و بارها به جان افرادی بیاندازد که بعضی‌شان دیگر چیزی به جز جان برای از دست دادن نداشتند.این زلزله بین ۳۵ تا ۳۷ هزار کشته، ۵۰ تا ۶۰ هزار مجروح و حدود نیم میلیون بی‌خانمان بر جای گذاشت تا عنوان یکی از هولناک‌ترین زلزله‌های رخ داده در حافظه جهان را از آن خود کند.

۳۲ سال پیش در چنین روزی؛ جان‌هایی در زیر آوار از دست رفتند و مادران، پدران و فرزندانی که داغ بر دلشان نشست. داغ‌دیدگانی با قامتی خمیده بر سر آوار راه می‌رفتند تا شاید جانی از عزیرانشان را نجات دهند. چشمانی که خیره به امدادگران در انتظار معجزه بودند... حالا اما پس از ۳۲ سال دیگر نباید انتظار معجزه داشت، فرصت به حد کافی برای جلوگیری از آنچه که پیشتر در طبس رخ داد، ۳۲ سال پیش رودبار و منجیل را زیر و رو کرد و بعدتر بم را با خاک یکسان کرد، وجود داشت و باید دید که ساختار ایمنی و مدیریت بحران و حوادث در کشورمان چه تغییراتی کرده است.

مدیریت بحران در زلزله رودبار چگونه بود؟
پس از وقوع زلزله رودبار ستادی به ریاست استاندار گیلان و با حضور مدیران دستگاه‌های اجرایی، خدماتی و درمانی در محل استانداری تشکیل و کمک و امدادرسانی در مناطق آسیب دیده آغاز شد. اما زمین سر ناسازگاری با مردم داغ‌دیده برداشته بود و کوه در میانه جاده‌های ارتباطی رودبار به تهران، رشت به رودبار و بعضی دیگر از راه‌های کوهستانی روستایی ریزش کرده بود. در رودبار و صومعه‌سرا گزارش‌ها حاکی از تلفات بسیار بود.

فاجعه رودبار و منجیل؛ بازخوانی پس از ۳۲ سال
بازدید هاشمی رفسنجانی، رییس جمهوری وقت از مناطق زلزله‌زده
ابعاد حادثه آنقدر گسترده بود که مسئولان کشوری و لشکری را به سمت محل وقوع زمین لرزه روانه کرد. آنطور که در آرشیو روزنامه‌های آن زمان به ثبت رسیده. پس از این زلزله مقام معظم رهبری نیز در این مناطق حاضر شده و به بازدید میدانی از آنچه که رخ داده و نحوه امدادرسانی و رسیدگی به مردم پرداختند. رئیس جمهوری وقت- حجت الاسلام والمسلین اکبر هاشمی رفسنجانی- نیز با حضور در محل، طی بازدیدی هفت ساعته از نزدیک در جریان وضعیت مناطق زلزله زده قرار گرفته و بر لزوم یاری مردم به مصدومان فاجعه این زمین لرزه تاکید کرده بود. او همچنین با اشاره به ریزش کوه و مسدود شدن راه‌ها در ابتدای حادثه اعلام کرد که ارتباط در سطح مطلوبی نبوده است اما هلی‌کوپترها و وسایل نقلیه‌ای که می‌توانستند از راه‌های فرعی خود را به مناطق آسیب دیده برسانند وارد عمل شدند. هاشمی همچنین در گزارشی از مناطق زلزله‌زده گفته بود که سه شهر منجیل، رودبار و لوشان تقریبا با خاک یکسان شده و در این مناطق آب، برق و سایر لوازم زندگی مردم وجود نداشت.

غم رودبار به وسعت یک کشور پیش رفته بود و مردم عزادار بودند. برخی مسئولان شهر زیر آوار مانده و مسئولانی از دیگر استان‌ها و تهران عازم محل شده بودند اما حضور مسئولان بدون امکانات برای امدادرسانی به فاجعه رخ داده کافی نبود و حتی رئیس جمهوری نیز در صحبت‌های خود نیز عنوان کرده بود که ستادهای امدادرسانی از روز گذشته در منطقه مستقر شدند اما ماشین‌های سنگین و بیل‌های مکانیکی هنوز مورد نیاز است.

در میان تلاش مسئولان، مردم آسیب دیده نیز که هنوز در شوک زیر و رو شدن زندگی و از دست دادن عزیزانشان بودند دست از یاری یکدیگر برنداشتند. یکی از این داغدیدگان «سلیمان کشاورز»، خلبان نیروی هوایی ارتش بود. بر اساس گزارش منتشر شده در رسانه‌های آن زمان، کشاورز خلبانی بود که هلی کوپتر ۲۱۴ هوانیروز را به پرواز در می‌آورد. او در این زمین لرزه مادر، خواهر، برادر و برادرزاده‌اش را از دست داده بود اما تنها چند دقیقه پس از انجام مراسم تدفین آنان در منجیل، به سمت پایگاه هوانیروز زنجان رفته و برای امدادرسانی به زلزله‌زدگان این محدوده حاضر شده بود.

نجات‌های معجزه‌آمیز در زلزله رودبار
با وجود اینکه تخریب شهر ترسناک به نظر می‌رسید اما کورسوی امید همچون تمام حوادث در چشمان امداگران سازمانی و مردمی موج می‌زد؛ این را همچنان می‌توان از اظهارات شاهدان آن زلزله متوجه شد. افرادی که گویا قصد نداشتند مرگ عزیزانشان را باور کنند و برخی تا زمانی که جسد عزیزانشان را ندیده بودند، امید به زنده ماندن وی داشتند. امیدهایی که البته چندان بیهوده هم نبود. در این حادثه پس از ۱۶۲ ساعت، کودک ۹ ساله‌ای زنده از زیر آوار نجات داده شد. اگر چه که داستان این نجات بسیار تلخ است اما آنطورکه روزنامه اطلاعات گزارش کرده است، امدادگران کودک ۹ ساله‌ای را در حالی از میان خرابه‌های یک خانه در روستای رحمت آباد نجات دادند که حدود یک هفته را زیر آوار در کنار کنار اجساد خانواده خود گذرانده بود. بر اساس گزارش‌های منتشر شده از این زلزله در جراید سال ۶۹، او دچار جراحت‌های سطحی شده بود اما شوک بسیاری به او شده بود که برای رسیدگی به یکی از مراکز درمانی منتقل شد.

معجزه دیگری که بار دیگر از سوی نجاتگران و امدادگران اتفاق افتاد در یکی از روستاهای منطقه کلیشم اتفاق افتاده بود. کودک شش ساله‌ای پس از پنج شب و چهار روز زنده از زیر آوار بیرون کشیده شد. بر اساس گزارش‌های منتشر شده او در حالی که زیر چندتن آوار به داخل یخچال منزل افتاده بود زنده بیرون آورده شد. در گزارشی که روزنامه اطلاعات منتشر کرده، گفته شده که او هنگام وقوع زمین لرزه با هشت خواهر و برادر خود در خانه کوچکشان در روستای کلیشم در خواب بوده که بر اثر شدت زمین لرزه در یخچال باز شده و این کودک شش ساله به دلیل ریزش انبوده آوار به داخل یخچال پرتاب شده بود. به گفته امدادگر، حین آوار برداری صدای کودکی که فریاد می‌زده «مرا بیرون بیاورید» شنیده شده و پدرش گفته که بعد از کنار زدن حدود یک و نیم متر آوار، صادق شش ساله را از داخل یخچال بیرون آوردند.

زلزله رودبار و سازمان دفاع غیرنظامی
پس از وقوع این زلزله بود در اوایل مرداد ماه همان سال، مشاور تحقیقاتی رئیس جمهوری وقت از تاسیس سازمان دفاع غیر نظامی در سطح کشور خبر داد. سازمانی که هدف از تاسیس آن جلوگیری از خسارات ناشی از حوادث غیر مترقبه، اعلام شده بود. همچنین با توجه به اهمیت امدادرسانی در حوادث غیرمترقبه طبیعی از قبیل زلزله و سیل قرار شد تا وظیفه و کار این سازمان سازماندهی و متمرکز کردن واحدهای امداد و کمک‌رسانی در چارچوب سازمان دفاع غیر نظامی باشد و با تصویب مجلس شورای اسلامی به اجرا گذاشته شود.

 

روایت یک شاهد عینی از زلزله و فوتبالی که برای هزاران نفر تمام نشد
«بابک» یکی از افرادی است که در زمان وقوع زلزله منجیل و رودبار از سوی دانشگاه شهید بهشتی برای امدادرسانی در شهر لوشان حاضر شده بود. او که پزشک است و به عنوان نیروی داوطلب به این مناطق اعزام شده بود به ایسنا گفت:‌«شب زلزله من با خانواده‌ام در تهران بودم. حوالی ساعت ۳۰ دقیقه بامداد بود. یادم می‌آید که با خودم می‌گفتم چه شبی است امشب!‌ مسابقه جام جهانی و بازی بین دو تیم اسکاتلند - برزیل بود. صدای تلویزیون را کم کرده بودم که بقیه بیدار نشوند و در حال تماشای فوتبال بودم. در یک لحظه احساس کردم قالب روی دیوار خانه با صدایی مهیب به پایین افتاد و خرد شد. میز تلویزیون تکان تکان می‌خورد و سرم را که بالا گرفتم دیدم لوستر دارد بالای سرم می‌چرخد. تنها کاری که توانستم بکنم این بود که خواهر کوچکم را در آغوش گرفتم و به سمت حیاط خانه دویدم. تا به پایین رسیدیم زمین لرزه تمام شده بود اما آن شب در گیلان بسیاری فقط سوت آغاز بازی فوتبال را شنیدن و دیگر هیچ.»

او ادامه داد:‌ «روز بعدش به دانشگاه رفتیم، آن زمان دانشجوی پزشکی داشنگاه شهید بهشتی بودم. عده‌ای جمع شدیم واز دانشگاه خواستیم تا ما را به عنوان نیروی داوطلب به محل اعزام کنند. عده‌ای مخالف هم بودند چون فصل امتحانات بود،‌اما به هر حال اعزام شدیم. حدودا ۱۰ یا ۱۵ نفر بودیم که با یک اتوبوس به سمت لوشان حرکت کردیم. جاده بسیار خطرناک بود، نقاطی از جاده ترک برداشته بود و شکاف‌های عمیقی در آن وجود داشت. بالاخره به لوشان رسیدیم و همانجا مستقر شدیم. البته چون ما هنوز سال پایینی حساب می‌شدیم به ما گفتند که در یک مسجد که نسبت به باقی ساختمان‌ها سالم‌تر مانده بود مستقر شویم و بین مردم ارزاق توزیع کنیم. »

ضرورت توجه به سلامت روان در حوادث و بلایا
به گفته او «وضعیت در شهر تا ماه‌ها طوری بود که مردم بسیاری در شوک عمیقی قرار داشتند، آن زمان توجه چندانی هم به سلامت روان افراد نمی‌شد. خیلی سخت است که فردی ناگهان ۱۰ نفر از اعضای خانواده‌اش را از دست بدهد و همینطور در آن شوک رها شود. به نظرم لازم است که تمام حوادث به سلامت روان بازماندگان و آسیب‌دیدگان هم توجه جدی شود»

این پزشک با بیان اینکه شرایط لوشان مثل رودبار و منجیل نبود و اوضاع به نسبت خیلی بهتری داشت، گفت: «با این حال اینجا هم کشته کم نبود، مردم گیج و مبهوت بودند. قرار شد درآنجا برنج، روغن، آبمیوه و لباس‌هایی که مردم فرستاده بودند تقسیم شود. آن زمان یک دفترچه‌ای بود که به دفترچه خوار و بار شناخته می‌شد و به آن دفترچه بسیج اقتصادی گفته می‌شد. بعضی این دفترچه را داشتند و بعضی‌ها هم نداشتند، ما بین همه ارزاق را تقسیم کردیم.» او ادامه داد:‌« چند روز بعد اکیپی از پزشکان خارجی هم به منطقه آمدند و بیمارستان صحرایی را مستقر کردند. آن زمان تقریبا اکثر اجساد از زیر آوار خارج شده بود و آسیب‌دیدگان شدید ناشی از زلزله هم به مراکز درمانی منتقل شده بودند. اما مردم مراجعات به پزشک های خارجی داشتند و فقط مشکل اینجا بود که زبان یکدیگر را نمی‌فهمیدند، برای همین ما در آنجا هم مترجم این افراد شده بودیم.»

 

اگر جام جهانی نبود، تلفات زلزله رودبار بیشتر می‌شد
مرتضی اکبرپور که پیش‌تر معاون آمادگی و مقابله سازمان مدیریت بحران کشور بود، در هنگام وقوع زلزله رودبار از طرف وزارت کشور به ستاد حوادث غیرمترقبه ریاست جمهوری مامور شد؛ ستادی که به گفته وی، توسط دکتر حمید میرزاده که آن زمان معاون اجرایی رئیس جمهوری بود فعالیت داشت. میرزاده در سال‌های اخیر با عنوان رییس اسبق دانشگاه آزاد اسلامی شناخته می‌شود. اکبرپور درباره این زمین لرزه و اتفاقات پس از آن می‌گوید:‌ « این حادثه روز ۳۱ خرداد سال ۶۹ در ساعات اولیه بامداد اتفاق افتاد. زلزله مصادف با جام جهانی بود و به همین دلیل در آن‌ ساعت بیشتر مردم منطقه از جمله جوانان بیدار بودند و شاید یکی از دلایلی که تعداد کشته ها، کمتر از آن چیزی بود که می‌توانست باشد همین مساله بود، جام‌جهانی موجب شد تا حین وقوع زلزله تعدادی از هموطنان بتوانند خود را نجات دهند.»

وی ادامه می دهد: « آن زمان تجربه زیادی نداشتیم که قبل، حین و بعد از زلزله چه اقداماتی را می‌توانیم انجام دهیم، این حادثه ناگهان اتفاق افتاد و آنچنان سنگین بود که حتی مسیر های امدادرسانی که از سمت رشت، زنجان، تهران و قزوین قصد داشتند به سمت کانون زلزله حرکت کنند به دلیل ریزش کوه مسدود شده و در نقاطی امدادگران به سختی توانستند خود را به منطقه برسانند.»

۷۲ ساعت اول پس از زلزله رودبار چگونه گذشت؟
اکبرپور با بیان اینکه پس از زمین لرزه رودبار و منجیل دولت وقت ستادی را تحت عنوان حوادث غیرمترقبه تشکیل داد، گفت:‌ « این ستاد در نهاد ریاست جمهوری بود آن زمان محل تعریف ساختار و سیستم این ستاد در معاونت اجرایی ریاست جمهوری تعریف شده بود. عنوان آن نیز اداره کل ستادهای هماهنگی بود که در حوزه حوادث طبیعی، رخدادهای طبیعی و سایر حوادث نیز فعال بود. به عنوان مثال در زمان جنگ نیز ستادی تحت عنوان بازسازی مناطق جنگ زده بود که این سازمان در مناطق جنگ زده نیز ستاد داشت. یعنی کارهای ستادی را این اداره کل انجام می‌داد که معاونت آن با دکتر میرزاده و مدیر کل آن مهندس لیاقت بود. در مجموع به محض اینکه این حادثه رخ داد تلفنی هات‌لاین با منطقه ایجاد شد و توانستیم امدادرسانی را هماهنگ کنیم. به صورت آنلاین این ارتباط برقرار شد و در ۷۲ ساعت اول بحث مدت زمان طلایی، نجات جان انسان‌ها و.. نیز انجام شد چرا که در لحظات اولیه به دلیل بسته شدن راه‌ها و ریزش کوه با کمی توقف مواجه شدیم. به هر حال نیروهای امدادی وقت توانستند مسیر را بازگشایی کنند وامدادرسانی را انجام دهند. »

بیشتر بخوانید:‌ روایت‌های ناگفته ۸ شاهد عینی از زلزله رودبار و منجیل

وی ادامه می‌دهد: « بعد از این حادثه دولت وقت کار را به وزارت کشور واگذار کرد و اعلام کرد که این ستاد مراحل بازسازی و بازتوانی را در یک مصوبه هیات وزیران به وزارت کشور سپرد. آن زمان سازوکاری به نام مدیریت بحران در کشور وجود نداشت و همانطور که می‌دانید این سازمان و قوانین آن بعد از زلزله بم تشکیل شد. در آن زمان وزارت کشور وقت مناطق زلزله‌زده را به ۱۲ منطقه تقسیم کرد و هر منطقه را به یک استان کشور سپرد. در نهایت مناطق مشخص شد و ۱۲ استان تقسیم کار کردند تا سرعت کار به وجود آید و ساماندهی لازم انجام شود، شاید بتوان گفت که حالا مشابه این تقسیم‌بندی را در مورد استان‌های معین داریم و این یکی از تجربه‌هایی بود که از زلزله رودبار به دست آمد»

آیین‌نامه ۲۸۰۰ دستاورد زلزله رودبار بود
اکبرپور آیین نامه ۲۸۰۰ را یکی از دستاورد های پس از این زمین لرزه دانسته و می‌گوید: « این آیین نامه ۲۸۰۰در واقع مقاوم سازی را به عنوان دستورکار و اولویت نخست قرار داده که با توجه به استانداردهایی که در دنیا وجود دارد سازه‌ها باید در برابر زلزله مقاوم ساخته شوند و برای این کار آیین نامه‌ای توسط هیات وزیران مصوب و به همه دستگاه‌های کل کشور هم ابلاغ شد. پس از این آیین‌نامه بود که همه ساخت و سازها در چارچوب ایین نامه ۲۸۰۰ انجام شد. یعنی اگر شهرداری بخواهد پایان کار دهد باید این آیین‌نامه را در اجرا و عمل به اجرا دربیاورد. اما متاسفانه آیین نامه در برخی موارد آن‌طور که باید اجرایی نشد. در هر کاری، ابتدا باید فرهنگ آن را ایجاد کنیم که به نظر من فرهنگ این کار در آن زمان تعریف نشده بود و برخی متوجه نشدند آیین نامه چه می‌خواهد و چه می‌گوید و اصلا ضرورت توجه به آن چیست. در آن زمان کنفرانس یا گردهمایی هایی هم برای توجه به این آیین‌نامه و توجیه آن نیز صورت نگرفت که مهندسان یا نظام مهندسی بتواند این را به صورت کامل عملیاتی کنند. متاسفانه درصد کمی از ساختمان‌ها در کشور بر اساس آیین‌نامه اجرایی ۲۸۰۰ ساخته شدند و البته به مرور این وضعیت تغییر کرد. هرچند که هنوز هم ردهایی از بی‌توجهی به آن و دورزدن قانون را می‌بینیم.»

وی ادامه می‌دهد:«در آن زمان این آیین نامه بسیار مترقی بود اما در مرحله اجرا ان طور که باید اهتمام ویژه برای آن قائل نشدند و به اصطلاح اراده عمومی و ملی پای کار نیامد و پس از مدتی حساسیت‌هایی که پس از زلزله ایجاد شده بود هم از بین رفت و شرایط به وضعیت قبلی بازگشت. این آیین نامه می‌توانست نقطه آغازین ساخت و ساز اصولی در ساختمان و ابنیه‌ها باشد که متاسفانه به طور کامل انجام نشد. درس‌های آموخته از این زلزله این بود که ساختمان ها باید از ابتدا به صورت مقاوم ساخته شوند.»

 

اکبرپور در رابطه با رسیدگی به احیای روح و روان افراد حادثه دیده نیز اظهار اظهار می‌کند: « مردم ما نوع دوست هستند، به خصوص در شرایط سخت به یکدیگر کمک بسیاری می‌کنند. این روحیه سال‌هاست که همراه ما بوده است و مردم این حس را دارند که بلافاصله به هم نوعان خود کمک کنند. این موضوع البته به طورکلی نسبی است و فرهنگ نقاط کشور با یکدیگر متفاوت است که با توجه به این شرایط باید نسبت کمک رسانی اقدام کرد. اما در کنار مردم، دستگاه‌ها نیز باید برای بازسازی روح و روان افراد حادثه دیده اقدام کنند. دانشی که حالا وجود دارد آن روز ها وجود ندارد. مرکز بهداشت، اورژانس و هلال احمر به صورت نسبی دانش بهتری نسبت به سال های گذشته پیدا کردند و امکانات نیز بیشتر شده است که البته این در رابطه با امداد و نجات است.»

وی ادامه می‌دهد: «نیمه پنهان حادثه رسیدگی به روح و روان مردم است. مثلا یک نفر تمام اعضای خود را از دست داده و یک جا ۱۰ نفر از اعضای خانواده خود را از دست داده است. اینکه افراد بتوانند درک کنند که این فرد چه حس و حالی دارد بسیار کار سختی است، اصلا می‌توان این فرد را اصلاح روحی و روانی کرد؟‌ متاسفانه در این زمینه هنوز آن طور که باید تجربه کسب نکردیم و باید سعی کنیم در این راستا پیشرفت بیشتری داشته باشیم. البته نمی‌توان گفت که دستگاه‌ها در این زمینه قصور دارند اما به طور کلی زیرساخت‌های خوبی در این زمینه ایجاد نشده است. باید نسبت به این کار ایجاد شود و پس از هر حادثه از تجربیات روحی و روانی افراد بیاموزیم و حتی اگر نیاز هست رشته‌های دانشگاهی در این زمینه تعریف و بازنگری شود.»

امکانات امروز مدیریت بحران قابل مقایسه با زلزله رودبار نیست
این کارشناس مدیریت بحران می‌افزاید:‌« البته اوضاع امروز قابل مقایسه با زمان زلزله رودبار و حتی بم نیست و می‌توان گفت که به طور نسبی درک حادثه و نیازهای افراد پس از حادثه بیشتر شده است. خانم‌ها نیاز به اقلامی بهداشتی دارند که به عنوان مثال در زلزله بم این مسئله درک نشده بود و همین موضوع سختی‌هایی را برای خانم ها در زمین لرزه بم ایجاد کرده بود که سختی‌های پنهان بود. این وضعیت در زلزله رودبار هم وجود داشت. »

اکبرپور درباره سازمان دفاع غیر نظامی که در تیر ماه همان سال دستور تاسیس آن از سوی ریاست جمهوری وقت صادرشده و بنا بود به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد، نیز گفت:‌« این سازمان قبل از انقلاب وجود داشت، که بعد از انقلاب و تا سال ۵۸ و ۵۹ نیز فعالیت داشت، اما بعد از آن به بسیج تحویل داده شد که کار امداد و نجات را به عهده گرفته بود و دیگر تحت این عنوان فعالیت نمی‌کرد. بعد از آن نیز به مرور از دستورکار خارج شد و عملا اتفاقی نیفتاد. در حال حاضر در بخش تهدیدات نظامی سازمان پدافند غیرعامل و در بحث مخاطرات طبیعی سازمان مدیریت بحران اقداماتی را انجام می‌دهند که تلفیق و خروجی این دو همان شرح وظایف سازمان دفاع غیر نظامی است.»

نظرات بینندگان