سرویس اقتصادی «انتخاب»: یکی از معیارهای مهم برای سنجش موقعیت اقتصادی ایران در جهان مقایسه قدرت خرید مردم ایران به نسبت میانگین جهانی است. بدین معنا که در سالهای اخیر آیا قدرت خرید ایران همراستا با میانگین جهانی حرکت کرده و یا بالاتر و پایینتر از آن قرار گرفته است.
ایران با توجه به اینکه یک کشور صادرکننده نفت به شمار میرود لذا درآمدهای ارزی کشور اگر در مجرای درستی قرار میگرفتند میتوانست میانگین خرید قدرت مردم ایران را افزایش دهد چرا که یکی از مؤلفههای مهم افزایش قدرت خرید و کاهش تورم مزمن سرمایهگذاری در کشور است. اما درآمدهای نفتی به ویژه در شوکهای ارزی نه تنها منجر به سرمایهگذاری نشده و بلکه باعث افزایش واردات و گرفتار شدن اقتصاد ایران در تلهای شده که از آن تحت عنوان «بیماری هلندی» یاد میکنند. این معضل اقتصادی عمدتا ویژه کشورهایی است که دارای یک مزیت نسبی در یک بخش منبع طبیعی هستند که در ایران این منبع طبیعی نفت است. به عنوان مثال با وجود درآمدهای زیاد نفتی طی سالهای ۹۰ و ۹۱، اما نرخ تورم در این دو سال نزدیک ۳۰ درصد بوده است.
آمار تورم ایران طی سالهای اخیر
نگاهی به اقتصاد ایران طی به عنوان مثال ۲۵ سال اخیر نشان میدهد که تنها در مقاطع کوتاه و بسیار زودگذری نرخ تورم زیر ۱۰ درصد را تجربه کرده و عمدتا نرخ تورم در ایران بین ۱۰ درصد تا ۲۰ درصد و در مقاطعی نیز رشدهای بالای ۵۰ درصد را نیز البته طبق آمار رسمی تجربه کرده است.
آمارها نشان میدهد که قیمت کالاها در ده سال اخیر به شدت افزایش پیدا کرده و قدرت خرید مردم نیز در همین راستا به شدت کاهش پیدا کرده است. به عنوان مثال قیمت هر کیلو مرغ در سال ۱۳۹۰ حدود ۳۲۰۰ تومان بود، اما اکنون هر کیلو بالای ۶۰ هزار تومان است. اگر قیمت مرغ را به عنوان کالای نماینده تورم در نظر بگیریم قیمت مرغ طی ده سال اخیر حدود ۱۷۷۰ درصد افزایش یافته است. این یعنی اینکه نرخ تورم در ایران تا این لحظه که قیمت کالای اساسی آزاد شده حول و حوش ۱۷۷۰ درصد بوده است.
تورم در واقع همان کاهش ارزش پول کشور است که طی سالهای سال به دلیل سیاستگذاری دولتی و چاپ بیرویه پول اتفاق افتاده و در مواقعی حتی به حدی رسیده که منجر به اعتراضات در داخل کشور شده است. چاپ پول بیرویه بیشترین آسیب را به اقشار فقیر جامعه میزند، یعنی در حالی که چاپ پول با هدف حمایت از اقشار آسیبپذیر از جمله پرداخت یارانه و سایر موارد صورت میگیرد، اما در اصل این سیاست دقیقا همان اقشار را هدف قرار میدهد و بیشترین ضربه را به آنها میزند، چرا که این اقشار معمولا از داراییهای سرمایهای برخوردار نیستند. این تورم مزمن بیش از ۵۰ ساله، قدرت خرید مردم ایران را به نسبت میانگین جهانی به شدت تحت تاثیر قرار داده است.
قدرت خرید مردم ایران در جهان
معمولا برای مقایسه برابری قدرت خرید یک کشور با سایر کشورهای جهان از شاخصی به نام PPP با همان Purchasing Power Parity استفاده میکنند که به «برابری قدرت خرید» مشهور است. در واقع برای محاسبه قدرت خرید فقط محاسبه درآمد سرانه کافی نیست، بلکه باید روند حرکت قیمتها را نیز محاسبه کرد. با مشاهده این شاخص میتوان فهمید که قدرت خرید مردم یک کشور اکنون در سطح جهانی در چه جایگاهی قرار دارد. در واقع برابری قدرت خرید برابر است با نسبت هزینههای دو سبد کالای یکسان در دو جامعه بر حسب ارزهای ملی.
طبق آمارها ایران به لحاظ قدرت خرید اکنون در رده حدود ۹۵ جهان قرار دارد و در سال ۲۰۲۰ قدرت خرید هر فرد در سال حدود ۱۲ هزار ۴۳۳ دلار بوده است. همچنین لازم به ذکر است که ایران در قاره آسیا به لحاظ ردهبندی در رده ۲۴ ام و در کنار کشورهایی مانند مغولستان و ارمنستان و مالدیو است. اگر بخواهیم ایران را با کشورهای آفریقایی مقایسه کنیم باید بگوییم که اکنون قدرت خرید مردم بوتسوانا، گابن، گینه استوایی از ایران بیشتر است یعنی این کشورها به نسبت ایران کاهش ارزش پول ملی و به تبع آن نرخ تورم کمتری را تجربه کردهاند. این در حالیست که اقتصاد این کشورها آنقدر ضعیف است که حتی قابلیت مقایسه با کشوری مانند ایران که دارای دو قطب صنعتی نفت – پتروشیمی و همچنین فلزی – معدنی است را ندارند. حتی در سایر صنایع نیز ایران دارای مزیت رقابتی بسیار قدرتمندتری نسبت به این کشورهاست.
مقایسه قدرت خرید ایران نسبت به میانگین سایر مناطق جهان
مقایسه قدرت خرید ایران با میانگین قدرت جهانی طی ۳۰ سال اخیر نشان میدهد که قدرت خرید مردم ایران کاهش شدیدی یافته است. به عنوان مثال طی سی سال اخیر میانگین قدرت خرید جهانی یعنی همان PPP از ۵۵۰۰ دلار در سال ۱۹۹۰ به ۱۷ هزار دلار در سال ۲۰۲۰ رسیده است. این در حالیست که قدرت خرید مردم ایران از ۷۰۰۰ دلار به ۱۳ هزار دلار رسیده که کمتر از یک برابر است. بدین معنی که میانگین قدرت خرید مردم ایران در سال ۱۹۹۰ از میانگین قدرت خرید جهانی بیشتر بوده، اما اکنون اوضاع به کل متفاوت است.
مقایسه میانگین قدرت خرید مردم ایران با جهان عرب نیز نشان میدهد که اوضاع برای ایران طی این سه سال باز هم بدتر شده است. یعنی در حالی که قدرت خرید مردم ایران از ۷۰۰۰ دلار در سال ۱۹۹۰ به ۱۳ هزار دلار در سال ۲۰۲۰ رسیده، اما میانگین قدرت خرید مردم جهان عرب در همین بازه زمانی از ۶۰۰۰ دلار به بیش از ۱۴ هزار دلار رسیده است.
مقایسه میانگین قدرت خرید مردم ایران نسبت به خاورمیانه و شمال آفریقا نیز نشان میدهد باز هم قدرت خرید مردم ایران طی این مدت کاهش یافته است چرا که میانگین قدرت خرید مردم خاورمیانه و شمال آفریقا از ۷۶۰۰ دلار در سال ۱۹۹۰ به حدود ۱۶ هزار دلار در سال ۲۰۲۰ رسیده است که نشان میدهد قدرت خرید مردم ایران حتی نسبت به مردم خاورمیانه نیز عقب افتاده است.
میانگین قدرت خرید مردم عراق در سال ۱۹۹۰ حدود ۲۶۰۰ دلار بوده و این رقم در سال ۲۰۲۰ اکنون به ۹۵۰۰ دلار رسیده است. یعنی قدرت خرید مردم عراق طی سی سال اخیر حدود سه برابر شده است. ایران طی این مدت از ۷۰۰۰ دلار به ۱۳ هزار دلار رسیده که کمتر از یک برابر شده است.
مقایسه قدرت خرید مردم ایران در داخل
آمارهای درآمد سرانه نشان میدهد که این شاخص طی ده سال اخیر در مسیر نزولی قرار گرفته است و فقط از سال ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۹ درآمد سرانهی کشور بیش از ۸ درصد افت کرده است. بر اساس آمارهای جهانی در سال ۲۰۲۰ میزان درآمد سرانه هر ایرانی بر اساس نرخ دلار حدود ۴۸۰۲ دلار بوده بوده که بر اساس رتبهبندی رده ۹۸ ام جهان است، این در حالیست که میانگین درآمد سرانه طی ۱۰ سال اخیر بالای ۵۰۰۰ دلار بوده است. یعنی در حال حاضر درآمد سرانهی ایران حول و حوش رقمی بسیار پایینتر از میانگین است.
ایران در این ردهبندی در کنار کشورهایی مانند عراق، ساموا، نامیبیا، لیبی و.... قرار گرفته که برای کشوری که حجم اقتصاد آن در جهان رتبه ۲۳ ام است رقم بسیار ناامیدکنندهای است. درآمد سرانه ۴۸۰۰ دلاری معادل ۴۰۰ دلار در ماه است.
حداقل دستمزد در سال ۱۳۹۰ حدود ۳۳۰ هزار تومان بود و قیمت هر کیلو مرغ معادل ۳۲۰۰ تومان. یعنی با حداقل دستمزد در سال ۱۳۹۰ هر فرد میتوانست حدود ۱۰۳ کیلو مرغ خریداری کند. اکنون و در سال ۱۴۰۱ حداقل دستمزد حدود ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان است و قیمت هر کیلو مرغ نیز ۶۰ هزار تومان که با این دستمزد میتوان حدود ۹۳ کیلو مرغ خریداری کرد یعنی ۱۰ کیلوگرم کمتر. نکتهای که در اینجا باید بیان کرد این است که نرخ دستمزد به عنوان مثال در سال ۱۳۹۱ حدود ۱۸ درصد افزایش داشت، اما نرخ تورم حدود ۳۰ درصد بود. یعنی با وجود اینکه نرخ تورم بسیار سریعتر از دستمزد افزایش یافت، اما باز هم قدرت خرید مردم بیشتر بود. این نشان میدهد که قدرت خرید مردم بر اساس میزان حداقل دستمزد و نرخ تورم طی ده سال اخیر کاملا نزولی بوده و از سال ۱۳۹۶ قدرت خرید کاهش شدیدی را تجربه کرده است.