سرویس تاریخ «انتخاب»؛ امام گرچه از این گروه [مجاهدین خلق] حمایت نکردند ولی به ملاحظهی مسلمانان مبارز ایران و حمایت علمای بزرگ از آنان، علیه آنها نیز اقدامی نکردند. هنگامی که در سال 1354– ظاهرا در شهریور ما – اعلامیهی ارتقای ایدئولوژیک سازمان منتشر شد و در آن اعلام شد که سازمان مجاهدین خلق یک سازمان مارکسیستی – لنینیستی است، آب سردی بر حرارت مبارزان جوان و مسلمان پرشور و انقلابی ریخته شد. شدت ضربه به حدی بود که ممکن بود دگرگونهای عظیمی را در صحنهی مبارزات چه به لحاظ کیفی و چه از باب کمی باعث گردد.
قبل از آنکه اعلامیهي مجاهدین در سطح وسیعی در ایران و اروپا انتشار یابد، دکتر چمران از لبنان ما را در جریان این امر قرار داده بود بلافاصله سران اتحادیه و جوانان ردههای بالاتر سازمان را در نشستی اضطراری فراخواندیم و طرح ریختن یک پادزهر را در تشکیلات وابسته به اتحادیه فراهم آوردیم، به طوری که افراد اتحادیه به هنگام اعلام رسمی خبر تحول ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق، قدرت رو در رویی با آن و نیز مبارزه با شبهات و هوچیگریهای چپها و کمونیستها را از قبل فراهم کرده و حتی در پارهای از شهرهای دانشجویی، خود آنان زودتر از هرکس آن را به دیگران اعلام کردند. [...]
نقش عظیم دکتر شریعتی در این زمان در به دست آوردن مجدد هویت جوانان و دانشجویان و طلاب، به مراتب بیش از آن است که در این مختصر بر زبان آید. شهید بهشتی نقش شریعتی را در انقلاب اسلامی اینگونه میستاید: «... دکتر در طول چند سال حساس، هیجان موثری در جو اسلامی و انقلاب اسلامی به وجود آورد، و در جذب نیروهای جوان درسخوانده و پرشور و پراحساس به سوی اسلام اصیل نقش سازندهای داشت و دلهای زیادی را با انقلاب اسلامی همراه کرد. این انقلاب و جامعه باید قدردان این نقش موثر باشد.»
ای کاش کسانی که پارهای اشکالات و کجفهمیهای او را دسیسهی نابودی و نفی او و انکار مطلق آثار او قرار دادهاند، منصفانه به این امور مینگریستند و به تبع امام و شهید بهشتی و مرحوم مطهری، حق او را ادا میکردند. ای کاش کسانی که برای نفی علی شریعتی، حتی به تحریف کامل و هوشیارانه اظهارات دلسوزانه شهید بهشتی روی میآورند، قدری مروت و مردانگی و انصاف را نیز چاشنی اظهارات خود میکردند. عجیبتر از همه این است که پارهای از این افراد در تصورات خود، چنان مخاطبهای خود را انسانهای فاقد عقل و قدرت تحلیل و عاری از روش علمی تحقیق میدانند که حتی یک درصد هم احتمال نمیدهند مخاطب آنها به منابعی که آنان به تحریف آن پرداختهاند روی آورده و خلاف ادعای آنان را مشاهده کند. به عنوان مثال شهید بهشتی در پاسخ به پارهای از شبهات، شریعتی را چنین معرفی میکند.:
«دکتر شریعتی قریحهای سرشار، ذهنی تیز و اندیشهای پویا بود. دربارهي انسان بیش از هر چیز کوشیده بود و این اندیشه را در رابطه با اسلام و ادیان الهی، و در رابطه با آنچه فلاسفه و جامعهشناسان و انسانشناسان متفکر دیگر آوردهاند و گفتهاند، دنبال کرده و به نتایج مورد علاقهاش رسیده بود. به نظر من دکتر شریعتی تجلی یک پویش و یک حرکت بود یک حرکت تند و تیز؛ یک حرکت پرنشیب و فراز؛ یک حرکت تحولدار... یک قریحهی سرشار و یک ذوق بدیع بود... از آنجا که دکتر پویش و یک حرکت بدیع بود، طبیعی است که در اندیشهها و کارهایش موارد متعددی وجود داشته باشد که... پایههای اصیلی نداشت... در موارد زیاد حساسیتهایی در برابر گفتهها و نوشتههایش به وجود میآمد، البته نه از جانب کسانی که نگرش سطحی نسبت به اسلام دارند، بکله از جانب صاحبنظران ژرفنگر اسلام...»
ادامه دارد...
منبع: صادق طباطبایی، «خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)؛ جنبش دانشجویی ایران»، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۳، صص ۲۹۱-۲۹۲.