فارین پالیسی نوشت: جنگ آشفته اوکراین ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، به یک مطالعه موردی در مورد چگونگی عدم انجام تهاجم تبدیل شده است. حتی بدتر از آن، شکستهای فراوان پوتین در میدان نبرد، احتمالاً هرگونه خوشبینی را که برنامهریزان نظامی چین در مورد بازپسگیری آسان تایوان با زور در دل داشتند، خنثی کرده است.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: نتیجه این است که حمله همه جانبه پوتین به اوکراین ممکن است آنچه را که تا همین اواخر غیرممکن به نظر میرسید، انجام داده باشد و برنامه زمانی پکن برای حمله به تایوان را از مسیر خارج کرده باشد.
قبل از تهاجم روسیه، احتمال حمله چین به تایوان در کوتاه مدت کم بود. اگرچه چین به دنبال رفع شکاف های توانمندی ارتش خود با ایالات متحده بوده است، ارتش آزادیبخش خلق هنوز فاقد ابزار و دانش لازم برای مقابله با تهدیدات اتحاد مجدد برای پکن است. علاوه بر این، شواهد کمی وجود دارد مبنی بر اینکه چین به طور فعال در حال بررسی طرح هایی برای حمله به تایوان باشد. دلیلش این است که شی مایل به حفظ ثبات قبل از بیستمین کنگره حزب کمونیست در پاییز امسال است. کنگره ای که انتظار می رود در آن شی برای سومین دوره به عنوان دبیر حزب انتخاب شود.
مطمئناً چین تهاجمات خود را در حریم هوایی تایوان و اطراف آن افزایش داده است. با این وجود، این تحریکات نشانه یک تهاجم در کوتاه مدت نیست. در عوض، چنین عملیاتی برای تقویت ناسیونالیسم داخلی است و اغلب با سالگردهای نمادین مهم مرتبط است. به عنوان مثال، نزدیک به 80 جنگنده و بمب افکن در اکتبر گذشته به حریم هوایی تایوان در سالگرد تأسیس چین فرستاده شد. هدف دیگر تهاجمات، منصرف کردن تایوان از اتخاذ مواضعی است که با خواسته های پکن در تعارض است.. هفته گذشته، جنگنده های چینی درست پس از آن که تسای اینگ ون، رئیس جمهور تایوان حمایت خود را از اوکراین اعلام کرد و دیگر سیاستمداران تایوانی به دنبال ایجاد معادلی بین اختلاف روسیه با اوکراین و چین با تایوان بودند، وارد حریم هوایی تایوان شدند.
صرف نظر از این مسائل، اتحاد مجدد نظامی با تایوان یک شبه اتفاق نخواهد افتاد. به عبارت دیگر، این یک غافلگیری استراتژیک نخواهد بود، همانطور که تدارکات تهاجم روسیه از قبل وجود داشت. برای استقرار نیروهای چینی و عناصر لجستیکی مختلف در مناطق از پیش تعیین شده در امتداد سواحل چین، اگر نگوییم ماه ها، حداقل هفته ها، زمان نیاز است. این تلاشهای بزرگ در مقایسه با دشواری عظیمی که ارتش چین برای انتقال ایمن نیروهایش به تعداد محدودی از سایتهای فرود مناسب تایوانی در بیش از 100 مایل دریایی با آن روبرو خواهد بود، کمرنگ است. موضوع پیچیدهتر برای برنامهریزی چین این است که ارتش این کشور بیش از 40 سال است که چیزی شبیه به نبرد را تجربه نکرده است. این دلیل اصلی است که چرا چین برای حل چالش های اینچنینی اش به روسیه توجه می کند. برای درک بهتر موضوع است فقط کافی است به مانورهای دریایی سهجانبه چین، روسیه و ایران در ماه ژانویه که به دنبال تقویت مهارتهای عملیاتی ضدهوایی و شبانه خود در دریا بودند، دقت کنید.
حال این سوال پیش می آید که برنامه ریزان نظامی چین با توجه به عملکرد روسیه در اوکراین که دستیابی به اهدافش تلاش می کند، چه برداشتی خواهند داشت؟ در یک سطح کاملاً عملیاتی، حداقل از منظر پکن، حمله به اوکراین باید راهگشای روسیه باشد. روسیه از نزدیکی فیزیکی نزدیک به قربانی خود، از جمله توانایی وارد کردن آسان نیروهای زمینی از طریق مسیرهای زمینی قابل دسترس برخوردار است. روسیه که قبلاً کریمه را در سال 2014 ضمیمه کرده بود، دانش گسترده ای در مورد صحنه عملیات نیز دارد. برخلاف چین، ارتش روسیه در جنگ شهری نیز مهارت دارد. علاوه بر این، روسیه دههها تلاش کرد تا به تقویت روابط عمیق اقتصادی و تجاری اش با کشورهای سراسر اروپا بپردازد که ممکن بود واکنش غرب را خنثی کند. همانطور که همه می دانیم، بسیاری از کشورهای اروپایی بیش از هر زمان دیگری به نفت و گاز روسیه وابسته هستند. برخی از آنها مانند لهستان، استونی، اسلواکی و فنلاند برای بیشتر یا نه تمام نیازهای انرژی خود به روسیه متکی هستند. بنابراین، استراتژی پوشش ریسک پوتین بر محدود کردن توانایی اروپا برای انتقامجویی علیه روسیه در صورت آزار و اذیت یا حمله به همسایگانش مبتنی بود.
بزرگترین مشکل برای مسکو احتمالاً تمایل اوکراینیها برای به خطر انداختن جانشان برای دفاع از دموکراسی خود و همچنین توانایی کیف برای کنترل کامل محیط اطلاعاتی است. هر ساعت، ویدئوهایی از نبرد نیروهای روسی با مبارزان مقاومت اوکراینی در در سراسر جهان پخش میشود. ولادیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین که از ترک کشور خودداری کرد، به یک نماد تبدیل شده است. بدتر از آن، صدها سرباز روسی داوطلبانه سلاح های خود را زمین گذاشته و از کشتن غیرنظامیان بی گناه خودداری کرده اند.
آیا همین چالشهای تاکتیکی ممکن است برای ارتش بیتجربه چین در طول تهاجم به تایوان رخ دهد؟ پاسخ ساده این است که بله این احتمال وجود دارد و به همین دلیل است که چین به شدت اوضاع را زیر نظر دارد.
به طور کلی، پکن به سختی میتوانست واکنش بینالمللی یکپارچه به تهاجم روسیه را پیشبینی کند. صادقانه بگویم، هیچ کس این را پیش بینی نمی کرد. شدت تحریم های غرب علیه مسکو، از جمله قطع ارتباط بانک مرکزی روسیه با سیستم مالی جهانی، بی سابقه است. تحریمهای غرب همراه با کنترلهای جدید صادرات روسیه، اقتصاد آن را به ویرانی می کشاند، تا جایی که ممکن است هرگز به طور کامل بهبود نیابد. در عین حال، به نظر می رسد اروپا و ایالات متحده آماده اند تا هزینه های مرتبط با چنین اقدامات سختی را حتی به قیمت قربانی کردن رشد اقتصادی خود و روابط گسترده با بخش خصوصی روسیه، بپردازند.
بیرون راندن روسیه از نظم بین المللی به سازمان ملل نیز تسری پیدا کرده است، جایی که چین به طور گسترده برای ایجاد برند بین المللی خود و اعمال نفوذ خود تلاش کرده است. در عرض چند روز، دیپلماتهای سازمان ملل، روسیه، یکی از اعضای دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل را به وضعیت یک کشور تقریباً منفور تنزل دادند. چین اکنون خود را در حال دفاع از اقدامات روسیه در کنار تعداد کمی از کشورهای شکست خورده از جمله کره شمالی، سوریه و بلاروس می بیند. رهبری این گروه، با هدف شی برای آغاز عصر جدیدی از روابط بینالملل، دورانی که در آن پکن و مسکو جایگزین ایالات متحده و اتحادیه اروپا میشوند، فاصله ی زیادی دارد. علاوه بر این، اگر چین تصور میکرد که پیوندهای تجاریاش با سایر کشورها پس از حمله نظامی به تایوان، آن را از محکومیت چندجانبه محافظت میکند، همه شواهد موجود نشان میدهد که باید در این مفروضات تجدید نظر کند.
موضوع مبهم این است که پکن چگونه در این زمین جدید و ناآشنا حرکت خواهد کرد. پاسخ ساده این است که هیچ کس نمی داند، حتی خود چینی ها هم نمی دانند. اغراق آمیز نیست اگر ادعا کنیم که طی دو هفته گذشته کل جهان به هم ریخته است. با این وجود، به نظر می رسد کاملاً مسلم است که چین جنگی را که ممکن است ببازد، شروع نخواهد کرد، چه رسد به اینکه احتمال داشته باشد در آن به شدت شکست بخورد. در عوض، پکن بهترین کاری را که می تواند انجام می دهد، به اجرا خواهد گذاشت. احتمالاً استراتژی بلندمدت و افزایشی خود را برای بازپس گیری تایوان با هر وسیله ای بدون جنگ، مدنظر قرار می دهد. تایوان احتمالاً با حملات سایبری فزاینده و سایر اشکال اجبار غیرجنبشی با هدف تضعیف روحیه مردم به منظور تسلیم شدن نهایی روبرو خواهد شد. چین همچنین کمپین خود را برای مشروعیتزدایی از تایوان در صحنه بینالمللی تسریع خواهد کرد و به رسمیت شناختن تایپه در مجامع مختلف بینالمللی را رد میکند و شاید حتی از همین تعداد اندک کشورهایی که به طور رسمی تایوان را به رسمیت میشناسند نیز بکاهد. این خبر بد است.
خبر خوب این است که اوکراینیها به شیوهی خود نقشهای برای ایالات متحده و کشورهای سراسر اروپا و اقیانوس آرام برای تقویت انعطافپذیری تایوان ارائه کردهاند. این به معنای تقویت زیرساختهای سایبری تایوان، تخصیص منابع اضافی برای شناسایی و نظارت زودهنگام و سرمایهگذاری در آموزش و تجهیزات تخصصی طراحیشده برای قادر ساختن جمعیت غیرنظامی تایوان برای دفع تهاجم نظامی چین است. در واقع، چنین اقداماتی باید همراه با تلاشهای غرب برای تقویت قابلیتهای دفاعی تایوان رخ دهد. ترفند این خواهد بود که در کنار این تلاشهای خودتقویتکننده، پکن را از هرگونه منطق مشروع برای انجام یک حمله غیرقانونی دور کنیم.