arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۶۲۷۲۷
تاریخ انتشار: ۵۶ : ۲۳ - ۲۶ بهمن ۱۴۰۰

یادداشت‌های روزانه‌ی ناصرالدین‌شاه، شنبه ۲۶ بهمن ۱۲۴۶؛ انیس‌الدوله می‌گفت دیشب غول‌بیابانی دیده‌ام

امروز عصری در سراپرده قرقِ زنانه شد. باد تندی آمد، تجیرها را خواباند، زن‌ها طپیدند توی آلاچیق من. جعفرقلی‌خان – برادر سیاچی – عصری با سنگ زیر چشم ملیجک را بد زده بود زخم کرده بود؛ گفتم برود بیرون، دیگر اندرون نیاید. بسیار پسره‌ي شیطانی است. انیس‌الدوله می‌گفت دیشب غول‌بیابانی دیده‌ام.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح بیدار شده، حمام رفتیم؛ بعد سوار کالسکه شده راندیم. معمارباشی [۱] از شهر آمده بود. ملاحظه شد؛ رفت قم برای تعمیراتِ آن‌جا. منزل حوض‌‌سلطان است. کالسکه در کویر بسیار بسیار خوب راه می‌رفت، صاف [و] خوب. سواره‌ی شاهسون را فرستاده‌ایم که از دست چپ آهو بدواند؛ الی آخر کویر چیزی درنیامد. آخرِ کویر سوار اسب شدم، خیلی راندیم، باز چیزی نشد. من رفتم رو به منزل، آن وقت از عقب آهوی زیادی آمده – من دور بودم – سوارها [و] تازی‌دارها در صحرا دواندند، چند آهویی گرفته و زده شد.

آقا وجیه [و] میرزا عبدالله به شراکتِ هم یک آهو با تازی. جلوداران با تازی یک آهو. میرشکار زده بود یک عدد. رحمت‌الله زده بود یک عدد. پسر مظفرالدوله زده بود یک عدد. سه چهار عددِ دیگر شکار کردند.

سه ساعت به غروب مانده آمدم منزل. امروز سرِ ناهارگاه، ملیجک گربه ببری‌خان را آورد، بسیار می‌ترسید ببری. آخر قفسِ گربه‌ها را آوردند، ببری را گذاشتند آن‌جا بردند.

امروز عصری در سراپرده قرقِ زنانه شد. باد تندی آمد، تجیرها را خواباند، زن‌ها طپیدند توی آلاچیق من. جعفرقلی‌خان – برادر سیاچی – عصری با سنگ زیر چشم ملیجک را بد زده بود زخم کرده بود؛ گفتم برود بیرون، دیگر اندرون نیاید. بسیار پسره‌ي شیطانی است.

انیس‌الدوله می‌گفت دیشب غول‌بیابانی دیده‌ام. بعد از شام مردانه شد؛ سنتورچی [و] تارچی آمدند، به قدر نیم ساعت زده رفتند. امروز دبیرالملک گفت که ساعدالملک در شهر مرحوم شده است؛ خیلی به نظر عجیب آمد. روزی که به مسیله می‌آمدیم صحیح بود و سوار بود؛ در رکاب خیلی هم آمد، اما بدرنگ و زرد و علیل بود، مزاجش خوب نبود. عصری نوشته بودند – یعنی یحیی‌خان کاغذی فرستاده بود، آن‌جا نوشته بودند – مظفرالدوله میرزا ابراهیم‌خان خمسه‌[ای] هم فوت شده است در شهر. او هم علیل‌المزاج بود. خدا هر دو را رحمت کند. چه باید کرد.

محقق می‌گفت یحیی‌خان عصری غش و ضعف کرده است، کلاهش را دور انداخته بود، بی‌حال شده بود. حکیم طولوزون را خواسته بود آورده بودند، اما خوب شد.

بعد از شام مردانه شد. سنتورچی و تارچی آمده قدری بی‌مزه زدند. [این بخش توسط شاه سیاه شده است.] امروز تیمور، درنای زنده‌ی دیروزی را دست‌پر به شنغار [پرنده‌ی شکاری] داد، خوب پرید و گرفت؛ آفرین!

 

پی‌نوشت

۱- معمارباشی: حاج میرزا حسینعلی اصفهانی صنیع‌الملک، (المآثر واالآثار، صص ۳۱۵ و ۳۱۸)

 

منبع: «روزنامه‌ خاطرات ناصرالدین‌شاه از رجب ۱۲۸۴ تا صفر ۱۲۸۷ ق. به انضام سفرنامه‌های قم، لار، کجور و گیلان»، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ نخست، بهار ۱۳۹۷، صص ۴۴ و ۴۵.

 

نظرات بینندگان