سرویس تاریخ «انتخاب»؛ من در سال ۱۳۲۲ در خانوادهای مذهبی و روحانی با سابقهی علمی ودینی [...] به دنیا آمدم. پدرم مرحوم آیتالله حاج سید محمدباقر سلطانی طباطبایی از سلسلهی سادات طباطبایی بودند [...].
دوران بچگی من دوران اقتدار آیتالله صدر – اقتدار به معنای حوزوی آن – بود. ایشان کوشیده بود که آیتالله بروجردی به قم بیایند و زمام امور حوزه را دست بگیرند و پس از ورود آیتالله بروجردی محل درس و نماز خود را به ایشان واگذار کردند. با وجود اعتبار فراوان آیتالله صدر، خاطراتی که خود من از دوران کودکی دارم حاکی از زندگی ساده و بیپیرایهی ایشان است. مثلا ازدواج دختر ایشان که خالهی من میشد با آقای دکتر علیاکبر صادقی را به یاد دارم که یک محفل بسیار ساده و باصفایی تشکیل شده بود.
یک پرانتز در اینجا باز کنم: بین منزل ما و منزل آقای صدر باغچهای حدود ۴۰۰ متر قرار داشت که محل بازی ما بود. در این باغچه تعدادی مرغ وخروس پرورانده میشد. من از خالهی بزرگم شنیدم که مخارج شب عروسی مذکور را از فروش هشت یا ده مرغ و خروس موجود در آنجا تامین کرده بودند.
[...] دبیرستان «دین و دانش» قم به همت مرحوم دکتر بهشتی تاسیس شده بود، لذا وارد دبیرستان دین و دانش شدم [..]از ویژگیهای مدیریتی شهید بهشتی، که خود زبان انگلیسی تدریس میکرد، سوق دادن دانشآموزان مستعد به برنامههای اجتماعی و فوق برنامه بود به عنوان مثال در کلاس دوم دبیرستان بودم که یک مسابقهی مقالهنویسی تحت عنوان «بهترین صفات یک انسان کدام است؟» با مدیریت آقای مکارم ترتیب داده شد. موضوعی که من انتخاب کرده بود، «استقامت و پایداری» بود که به عنوان مقالهی برتر شناخته شد [...].
از کلاس چهارم دبیرستان به دلیل آنکه به رشتهی طبیعی علاقهمند بودم، از دبیرستان دین و دانش به دبیرستان «حکمت» منتقل شدم، ولی ارتباط خود را با شهید بهشتی هم از طریق روزنامه و هم از طریق دیدارهای نامتناوب همچنان محفوظ نگاه داشتم.
در خرداد سال ۱۳۴۰ دیپلم طبیعی را گرفته و، چون قصد تحصیل در آلمان را داشتم، در کنکور دانشگاه شرکت نکردم. بالاخره در دیماه همان سال عازم آلمان شدم.
همانطور که گفتم در دوران تحصیلات در قم به برنامههای اجتماعی و هنری سوق داده شدم. خطاطی و نقاشی و نیز آموزش ردیف آوازی موسیقی ایرانی – در جلد دوم آوردهام که این آموزش بنا به توصیهی امام موسی صدر صورت گرفت – و همچنین انتشار دوماههی روزنامهدیواری و برگزاری مسابقات مقالهنویسی و سخنرانی در سطح دبیرستانهای قم در زمرهی کارهای بود که با علاقهی وافر و ویژهای بدان میپرداختم و پیوسته هم مورد تشویق قرار میگرفتم.
به دلیل جایگاه پدرم در حوزهی علمیهی قم و نیز رابطهی عمیق و پیوسته با بیوت مراجع از جمله آیتالله بروجردی و آیتالله صدر (پدربزرگم) و نیز بهرهوری از ارشادات داییهایم، مرحوم آیتالله حاج آقا رضا صدر و خصوصا امام موسی صدر، از همان دوران به مسائل سیاسی و تاریخی علاقهمند شده بودم. در اغلب دیدارهای پدرم با بزرگان سیاست و اجتماع و حوزه حضور داشتم.
تابستانها که مرحوم آیتالله بروجردی به ییلاقات اطراف قم، خصوصا وشنوه میرفتند ما نیز غالبا ماههای تابستان را با ایشان میگذراندیم.
ادامه دارد...
منبع: صادق طباطبایی، «خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)»، تهران: چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۲، صص ۳-۲۶.