انتشار تحلیل ها و مطالب رسانه های خارجی تنها به منظور اطلاع رسانی و آگاهی از برداشت آنها انجام می شود و انتشار آن به منزله تایید محتوای آن توسط «انتخاب» نیست.
نشنال اینترست در مطلبی به قلم پل پیلار نوشت: دوستان واقعی اسرائیل رفتارهای خود ویرانگر را ممکن نمیسازند و از سیاستهایی حمایت نمیکنند که اسرائیل را مجبور میکند همیشه در جنگ و ناامنی به سر ببرد و هرگز طعم صلح و امنیت واقعی را نچشد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: بیانیه مهمی در مورد اینکه منافع اسرائیل و شهروندانش چیست، در قالب نظرات کارشناسانهی مقامات ارشد امنیتی سابق اسرائیل در مورد برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام به عنوان توافق چندجانبهای که برنامه هستهای ایران را محدود میکند، مطرح شده است. کسانی که در مورد این موضوع اظهارنظر کرده اند، افرادی هستند که زندگی حرفهای خود را وقف امنیت اسرائیل کرده اند. بر هر کسی که در مورد امنیت اسرائیل نگرانی دارد، واجب است که به این نظرات گوش دهد. قضاوت آنها در مورد برجام این است که نادیده گرفتن توافق توسط دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ یک اشتباه بزرگ بود. آنها ارزیابی میکنند که برجام هر قدر هم که معایب داشته باشد، بهتر از جایگزینی است که در حال حاضر وجود دارد. آنچه جایگزین برجام شد، برنامه بدون محدودیت و رو به رشد ایران برای غنیسازی اورانیوم است.
ژنرال اسحاق بن اسرائیل، رئیس آژانس فضایی اسرائیل و رئیس سابق اطلاعات نیروی هوایی میگوید: تلاشهای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر سابق برای متقاعد کردن دولت ترامپ به منظور خروج از توافق هستهای بدترین راهبرد اشتباه در تاریخ اسرائیل بوده است. آموس یادلین، رئیس سابق اطلاعات نظامی اسرائیل میگوید: آنچه پیشرفت ایران را به سمت دستیابی به تسلیحات هستهای به تعویق انداخت، توافق هستهای بود، نه اقدام نظامی. از طرف دیگر، این واقعیت که ایران اکنون بسیار به دستیابی به چنین سلاحهایی نزدیک است، به دلیل سیاست بسیار اشتباه دولت اسرائیل است.
دنی سیترینوویچ، رئیس سابق شعبه ایران اطلاعات نظامی اسرائیل، خروج از برجام را فاجعه خواند. تامیر پاردو، رئیس سابق سازمان اطلاعات غیرنظامی موساد، عقب نشینی از برجام را تراژدی مینامد و تلاش دولت اسرائیل برای عقب نشینی ایالات متحده از این توافق را اشتباهی استراتژیک قلمداد میکند. بسیاری از اسرائیلیهای دیگر که قبلاً مسئولیتهای مهم امنیتی بر عهده داشته اند نیز اظهارات مشابهی ارائه کرده اند.
چنین قضاوتهایی از سوی چنین متخصصان اسرائیلی تازگی ندارد. به عنوان مثال، افرایم هالیوی، رئیس سابق موساد، در مورد تلاشهای نتانیاهو برای برهم زدن این توافق، پرسید: لغو توافقی که ایران را از بمب اتم دور میکند، چه فایدهای دارد؟ آمی آیالون، رئیس سابق سرویس امنیت داخلی شین بت، تقریباً در همان زمان گفت که برجام در مورد توان هستهای ایران بهترین گزینه است.
هیچ یک از این قضاوتها نباید تعجب آور باشد. یک لحظه تأمل میتواند ما را به این نتیجه برساند که کنترل شدید فعالیتهای هستهای ایران یعنی همان کاری که برجام انجام میداد به مراتب بهتر از نبود چنین محدودیتهایی است.
اگر متخصصان امنیتی نگران در اسرائیل اکنون بیش از گذشته در مورد این موضوع صحبت میکنند، احتمالاً به دلیل تجربهی شش سال گذشته در غیاب برجام است. ایران در طول سه سال اجرایی شدن این توافق، محدودیتهای شدید برجام را در مورد فعالیتهای هستهای خود به طور کامل رعایت کرد و در نتیجه هر مسیر احتمالی برای دستیابی به سلاح هستهای را بسته نگه داشت. در مقابل، سه سال دیگر نشان داد که سیاست فشار حداکثری ترامپ به طور کامل شکست خورده است، به طوری که ذخایر اورانیوم با غنای پایین ایران در حال حاضر دهها برابر بیشتر از چیزی است که در زمان اجرای برجام بود، اورانیوم غنی سازی شدهی ایران با سطوح بالاتر نیز نسبت به آن زمان افزایش زیادی داشته است. به همین ترتیب، زمان گریز هستهای ایران کاهش یافته است. به طوری که اگر ایران قصدی برای ساخت بمب اتم داشته باشد، زمان مورد نیازش برای تولید آن نسبت به آنچه در توافق بود، بسیار کاهش یافته است.
ریشههای سیاست اسرائیل
سیاست دولت اسرائیل منعکس کننده هیچ یک از این ارزیابیها و این درسها از تاریخ نیست. دولت نفتالی بنت همچنان مخالف مذاکرات هستهای یا هر گونه مذاکره با ایران است. در این راستا، بنت در حال ادامه سیاست بنیامین نتانیاهو، سلف خود است که در تلاش برای خرابکاری در برجام و مذاکراتی که منجر به آن شد، از هیچ تلاشی دریغ نکرد و حتی در مقابل کنگره آمریکا سیاست واشنگتن را محکوم کرد.
ایالات متحده با رهبران سیاسیای که قضاوتهای سرویسهای امنیتی خود را نادیده میگیرند، غریبه نیست و همین الگو میتواند در دولت های دیگر نیز ایجاد شود. اما مخالفتهای اسرائیل با برجام نیاز به توضیح بیشتری دارد. سیاستهای بنت و نتانیاهو تا حدودی منعکسکننده تنفر اسرائیل از هر چیزی است که به ایران مربوط باشد. چنین خصومتی میتواند با این تمایل که اغلب در ایالات متحده به وجود میآید مبنی بر اینکه مذاکره یا گفتگو با یک دشمن خارجی به عنوان پاداشی برای آن دشمن است، ترکیب شود. در واقع، مخالفت قاطعانه با هرگونه توافق با ایران که با چنین احساسات و تمایلاتی تغذیه میشود، به یک عادت ملی در اسرائیل تبدیل شده است.
همچنین یک هدف استراتژیکتر که ربطی به اشاعه تسلیحات هستهای ندارد، پشت سیاست اسرائیل وجود دارد. نگه داشتن ایران به عنوان یک کشور منفور، تحریم شده و منزوی که هیچ کس با آن توافق نمیکند، چیزی است که چندین هدف دولت اسرائیل را برآورده میکند. این اقدام، رقیب بالقوهی تل آویو را برای نفوذ در منطقه تضعیف میکند. منزوی نگه داشتن ایران، هرگونه نزدیکی بین ایالات متحده و ایران را منتفی و در نتیجه به حفظ این تصور که اسرائیل تنها دوست و شریک مهم ایالات متحده در منطقه است، کمک میکند. مهمتر از همه اینکه تل آویو به دنبال حفظ ایران به عنوان یک هدف به منظور سرزنش برای هر چیز نامطلوب در منطقه است. به طوری که هر زمان موضوعی پیش بیاید که رهبران اسرائیل ترجیح دهند درباره آن صحبت نکنند، به ویژه موضوع اشغال سرزمین فلسطین، به سرزنش ایران میپردازند و افکار عمومی را از اصل موضوع منحرف میکنند.
دوستان بی فایده
مطمئناً هرکسی در ایالات متحده که میخواهد به عنوان طرفدار اسرائیل مطرح شود، باید حداقل به اندازه سایر اهداف اسرائیل، امنیت آن را هم ارتقا دهد. در این ارتباط، امنیت اساسی اسرائیل و شهروندانش میتواند به طور مشروع به عنوان منافع ایالات متحده در نظر گرفته شود.
علاوه بر این، حتی برای کسی که به جای منافع ایالات متحده به منافع اسرائیل فکر میکند نیز امنیت باید در اولویت باشد. این مسئولیت اصلی هر دولت به شمار میرود و همه چیز بر آن استوار است. اما در ارزیابی مقامات امنیتی بازنشسته اسرائیل، کسانی که در ایالات متحده به عنوان بخشی از مواضع فرضی خود در چارچوب طرفدار اسرائیل بودن، با چیزی مانند برجام مخالفت کرده و نادیده گرفتن توافق توسط ترامپ را تحسین کردند، در تضاد با منافع امنیتی تل آویو عمل کرده اند. این طرفداران فرضی اسرائیل، با چشم پوشی از سیاستهای تل آویو در سرزمینهای اشغالی نیز به منافع تل آویو ضربه میزنند. عدم برقراری صلح با فلسطینیها هزینههای قابل توجه مالی برای اسرائیل دارد. علاوه بر این، پروژه شهرک سازی اسرائیل در کرانه باختری به طرق مختلف امنیت اسرائیل را کاهش میدهد. همانطور که اندیشکده مستقل اسرائیلی Molad به درستی بیان میکند، زندگی غیرنظامیان اسرائیلی در سراسر کرانه باختری کمکی به دفاع از آن نمیکند. در عوض، نیروهای امنیتی را تحت فشار قرار میدهد، بودجه دفاع ملی را میبلعد و با طولانی کردن خطوط دفاعی، کار ارتش را پیچیده میکند. نیروهای امنیتی به جای تمرکز بر مبارزه با تروریسم علیه اسرائیل، باید منابع قابل توجهی را برای حفاظت از شهروندانی که در قلب سرزمین فلسطین زندگی میکنند، صرف کند.
بنابراین، سازمانی مانند کمیته روابط عمومی آمریکا اسرائیل (AIPAC) که خود را در وب سایتش به عنوان لابی طرفدار اسرائیل معرفی میکند، از جنبههای مهمی علیه منافع، به ویژه منافع امنیتی تل آویو، اقدام کرده است. همین امر در مورد بنیاد دفاع از دموکراسیها نیز که خود را طرفدار اسرائیل مینامد، صدق میکند. به نظر میرسد، مهمترین هدف این نهادها حمایت از جنگ با ایران است که این موضوع نیز در تضاد با منافع اسرائیل قرار دارد.