خاطرات علی اکبر صالحی، شماره ۲۱: روزی که برای کسب اجازهی مذاکره محرمانه با آمریکا پیش رهبری رفتم...
خاطرات علی اکبر صالحی: از اینجا به بعد موضوع جدی تر شد، چون دیدم که آمریکایی ها دست بردار نیستند. در اولین قدم فکر کردم که کار به صورت شفاهی و پیام رسانی نتیجه ای ندارد؛ بهتر است اگر آمریکایی ها جدی هستند، کتبا اعلام کنند. به همین خاطر به آقای سوری گفتم: «به عمانیها بگویید تا نامه ای رسمی از دولت آمریکا نیاید، نمی توانیم بر اساس این شنیده ها آن هم از طریق یک واسطه عمل کنیم. اگر آمریکایی ها تمایل به مذاکره دارند، رسما آن را به صورت مکتوب از طریق عمانیها اعلام کنند تا ما هم اقدام لازم را به عمل بیاوریم.» آقای سوری مجددا رفت و نظرات را منتقل کرد.