پاییز ۲۰۲۱ مملو از یک جریان مداوم از پوشش رسانههایی است که استدلال میکردند پلتفرمهای شبکههای اجتماعی فیسبوک، واتساپ و اینستاگرام متا تهدیدی برای سلامت روان و رفاه کاربران محسوب میشوند، چرا که این شبکههای اجتماعی، رادیکالسازی میکنند، کاربران را قطبی میکنند و اطلاعات نادرست را منتشر میکنند، اما آیا این فناوریها که میلیاردها نفر آن را پذیرفتهاند واقعا مردم را میکشند و دموکراسی را از بین میبرند؟ یا این فقط یک وحشت اخلاقی است؟
به گزارش سرویس آی تی و فناوری انتخاب، جوزف باک کولمن، عضو موسسه آگاهی و علوم الکترونیک دانشگاه واشنگتن در یادداشتی برای کانورسیشن مینویسد: طبق گفته تیم روابط عمومی متا و تعداد انگشت شماری از دانشگاهیان و روزنامه نگاران مخالف، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد شبکههای اجتماعی آسیبی نمیرسانند، اما تصویر کلی نامشخص است. آنها به مطالعات ظاهرا متناقض، دسترسی ناقص به دادهها و دشواری ایجاد علیت برای حمایت از این موضع اشاره میکنند.
برخی از این محققان با بررسی کاربران شبکههای اجتماعی دریافته اند که استفاده از شبکههای اجتماعی، حداکثر پیامدهای منفی جزئی بر افراد را داشته باشد. به نظر میرسد این نتایج با سالها گزارش ژورنالیستی، دادههای داخلی فاش شده متا، شهود عقل سلیم و تجربه زندگی مردم ناسازگار است.
نوجوانان با مشکلات عزت نفس دست و پنجه نرم میکنند، و به نظر دور از ذهن نیست که بگوییم مرور اینستاگرام میتواند آن را بدتر کند. به طور مشابه، تصور این که بسیاری از مردم از واکسینه شدن خودداری میکنند، یا تسلیم تئوریهای توطئهای میشوند که در شبکههای اجتماعی میبینند، دور از ذهن نیست.
پس حق با کدام سمت ماجرا است؟ شبکههای اجتماعی میتوانند اثرات فاجعهباری داشته باشند، حتی اگر کاربر معمولی تنها پیامدهای حداقلی را تجربه کند. برای اینکه ببینید چگونه شبکههای اجتماعی این کار میکند، دنیایی را در نظر بگیرید که در آن اینستاگرام تأثیری ثروتمند-ثروتمند-فقیر-فقیرتر بر رفاه کاربران دارد. اکثریت، کسانی که از قبل خوب کار میکنند، میدانند که اینستاگرام تأیید اجتماعی میدهد و به آنها کمک میکند تا با دوستان خود در ارتباط باشند و اقلیتی، کسانی که با افسردگی و تنهایی دست و پنجه نرم میکنند، این پستها را میبینند و حالشان بدتر میشود.
اگر آنها را با هم در یک مطالعه میانگین بگیرید، ممکن است تغییر چندانی در طول زمان مشاهده نکنید. این میتواند توضیح دهد که چرا یافتههای نظرسنجیها و پنلها میتوانند به طور متوسط حداقل تأثیر را داشته باشند. به طور کلی، گروههای کوچک در یک نمونه بزرگتر، زمان سختی برای تغییر میانگین دارند.
با این حال، اگر روی افراد در معرض خطر بزرگنمایی کنیم، ممکن است بسیاری از آنها از گهگاه غمگین به افسرده خفیف یا از افسرده خفیف به افسردهای خطرناک تبدیل شده باشند. این دقیقاً همان چیزی است که افشاگر فیس بوک، فرانسیس هاگن، در شهادت خود در کنگره گزارش داد: اینستاگرام یک حلقه بازخورد مارپیچ رو به پایین در میان آسیب پذیرترین نوجوانان ایجاد میکند.
ناتوانی این نوع تحقیقات در شناسایی تعداد کوچکتر، اما هنوز بخش قابل توجهی از افراد در معرض خطر، با نیاز به اندازه گیری طیف وسیعی از تجربیات انسانی در افزایشهای گسسته بدتر میشود.
شرکتهای دخانیات و دانشمندان، یکبار استدلال کردند که مرگ زودرس در میان برخی از سیگاریها یک نگرانی جدی نیست، زیرا اکثر افرادی که یک سیگار کشیدهاند به دلیل سرطان ریه نمیمیرند. شرکتهای داروسازی از تاکتیکهای بازاریابی تهاجمی خود با این ادعا که اکثریت قریب به اتفاق افرادی که تحت درمان با مواد افیونی قرار میگیرند، از درد تسکین مییابند، بدون اینکه در اثر مصرف بیش از حد بمیرند. با انجام این کار، آنها افراد آسیبپذیر را با میانگین معاوضه کردهاند و گفتگو را به سمت مزایایی سوق دادهاند، که اغلب بهگونهای اندازهگیری میشوند که آسیب واقعی به یک گروه اقلیت (اما هنوز هم قابل توجه) را پنهان میکند.
عدم آسیب رساندن به بسیاری با آسیب شدیدی که به عده معدودی وارد میشود منافات ندارد. با توجه به اینکه اکثر مردم جهان اکنون از نوعی از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، گوش دادن به صدای والدین نگران و نوجوانانی که اینستاگرام را منبع ناراحتی میدانند، مهم است.
آیا متا پاسخی جدید برای کاربران دارد؟
متا میتواند شواهد غیرقابل انکار و شفافی مبنی بر بی ضرر بودن محصولاتش حتی برای اقشار آسیب پذیر، در صورت وجود، ارائه دهد. آیا شرکت تصمیم گرفته چنین آزمایشاتی را اجرا نکند یا آنها را اجرا کرده و تصمیم گرفته است که نتایج را به اشتراک نگذارد؟