سرویس تاریخ «انتخاب»؛ هنگامی که تازه با یوسفخان مودبالممالک یعنی پسر مسیو ریشار سابقالذکر معاشر شده بودم، از جهت شوق وافری که به تحصیل خاصه علوم اروپایی داشتم، همواره از او چگونگی درس مدارس فرانسه و مواد تحصیلات آنها را استفسار میکردم. عاقبت کتابچهای به من داد که مشتمل بر برنامهی مدارس ابتدایی و متوسطهی فرانسه بود و من آن را با کمال اشتیاق مطالعه کردم و آنچه میخواستم به دستم آمد؛ از جمله دانستم که در ادبیات فرانسه و انگلیسی چه میآموزند و به چه کتابها و آثار ادبی توجه دارند. آنگاه آن کتابها را به قدر مقدور فراهم و مطالعه نمودم و مایهی آگاهی من از ادبیات فرانسه از آنجا به دست آمد و میتوانم ادعا کنم که شیوهی تحصیل زبان و ادبیات فرانسه را در ایران من تغییر دادم؛ به این معنی که تا آن وقت تعلیم فرانسه منحصر بود به اینکه یک دوره گرامر بخوانند با یک کتاب که موسوم به «صد حکایت کوچک» بود و اصلا از آلمانی به فرانسه ترجمه شده بود، و اگر بعد از آن میخواستند باز مداومت کنند کتاب «تلماک فنلن» را میگرفتند. کم کسی آن کتاب را تمام میکرد و کمتر کسی از آن تجاوز مینمود و محصلین زبان فرانسه از شعرا و ادبا و حکمای اروپا و آثار آنها به کلی بیخبر بودند و معلوم نبود اصلا برای چه فرانسه میآموزند و منتهای آمالشان این بود که بتوانند به فرانسه فیالجمله تکلم کنند.
من وقتی که به دارالفنون رفتم به همشاگردیان خود توجه دادم که در زبان فرانسه کتابهایی از نظم و نثر هست که باید خواند و ادبیات وسیع ذیقیمتی دارد که باید شناخت. البته نمیخواهم بگویم پیش از آن هیچکس از ایرانیها کتب ادبی فرانسه را ندیده بود، اما کسانی که دیده بودند بسیار معدود بودند و توجه لازم هم نکرده، به حقیقت و چگونگی آنها برنخورده بودند و گفتوگویی از آنها به میان نمیآوردند. این بود که گفتهها و نوشتههای ملکمخان آن اندازه طرف توجه و مورد اعجاب میشد و در هر صورت در مدرسهی دارالفنون که مرکز و مجمع محصلین علوم جدید و زبانهای خارجه بود صحبتی از ادبیات شنیده نمیشد.
امر دیگری که مرا به یک قسمت از ادبیات فرانسه متوجه نمود به کلی تصادفی بود. به این معنی که بر حسب اتفاق پدرم کتاب «گرازیلا»ی لامارتین داشت. وقتی از او پرسیدم این چه کتابی است، گفت قصهی شیرینی است. پس همین که قوهي فهم فرانسه پیدا کردم با وجود اینکه مقدار زیادی از اوایل آن کتاب وصف اماکن و چیزهایی است که ما ندیده بودیم و نمیفهمیدیم و کسلکننده بود، من به خواندنش اهتمام کردم و تاثیر غریبی از آن دیدم. از این گذشته داستانی که لامارتین از کتاب «پل و ویرژینی» در آنجا حکایت میکند مرا واداشت که آن قصه را به دست آورده بخوانم و این قضیه مرا یکسره عاشق و شیفتهی ادبیات فرانسه کرد و حتی پدرم را من متوجه نمودم و تاثیر این امر در من و رفقایم و کلیهی طبقهی ما و بعد از ما فوقالعاده بود.
ادامه دارد...
منبع: خاطرات محمدعلی فروغی به همراه یادداشتهای روزانه از سالهای ۱۲۹۳ تا ۱۳۲۰، به خواستاری ایرج افشار، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ سوم،۱۳۹۸، صص ۷۳-۷۴، (رساله در سرگذشت خود و پدر).