arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۳۸۳۱۱
تاریخ انتشار: ۱۸ : ۲۳ - ۲۷ شهريور ۱۴۰۰
روزنامه‌گردی در «انتخاب»؛

قسمت ۶/ ۱۷۰۰ سال مالکیت ایران در بحرین

در سال ۱۲۴۸ که حاج زین‌العابدین تمکین شیروانی مولف «بستان‌السیاحه» در این نواحی سفر می‌کرده است چنان‌که گوید (ص ۱۳۱): حکومت ایران در بحرین کاملا برقرار بوده و مردم آن جزایر از هر حیث چون مردم ایران بوده‌اند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در زمان احمد یک نیمه از مردم بحرین از ستمگری‌های وی فرار کردند و به بنادر فارس آمدند، در سال ۱۲۴۵ خلیفه مرد و از او دو پسر ماند: محمد و علی.

در سال ۱۲۴۸ که حاج زین‌العابدین تمکین شیروانی مولف «بستان‌السیاحه» در این نواحی سفر می‌کرده است چنان‌که گوید (ص ۱۳۱): حکومت ایران در بحرین کاملا برقرار بوده و مردم آن جزایر از هر حیث چون مردم ایران بوده‌اند.

مولف فارسنامه‌ی خورموجی گوید (در موضع سابق‌الذکر) که: بیست سال قبل (یعنی در سال ۱۲۵۶ زیرا که تالیف کتاب در سال ۱۲۷۶ بوده است) محمد و علی پسران خلیفه ابن سلمان بن احمد بر عم خود خروج کردند و وی را از بحرین راندند و خود مالک منال و خراج شدند و تا حالِ تحریر با سه هزار خانوار از ایل و عشیره در آن جزیره بدین و تیره می‌گذرانند. مولف فارسنامه‌ی ناصری این واقعه را در سال هزار و دویست و شصت و اند ضبط کرده است.

در «مجموعه‌ معاهدات دولت انگلیس» آمده است که: در سال ۱۲۵۹ (۱۸۴۳ م) دولت ایران مالکیت بحرین را دعوی کرد و اسنادی هم ارائه داد ولی دولت انگلیس از شناختن حق مالکیت ایران بر بحرین امتناع ورزید.

مولف خلیج‌فارس گوید (ص ۲۴۶): در سال ۱۲۴۶ (۱۸۴۷ م) شیخ بحرین عهدنامه‌ای شبیه به معاهداتی که با مشایخ عمان در باب منع برده‌فروشی با انگلیس منعقد شده بود با انگلستان بست و کمی بعد مامورین انگلیس به دولت خود پیشنهاد کردند که بحرین را جزو ایالات تحت‌الحمایه‌ي خود بشمارد ولی این پیشنهاد تصویب نشد و از آن بعد دولت انگلیس فقط نظارت کلی در اوضاع عمومی این جزایر داشت.

در ۱۲۶۸ حاج عبدالمحمد، ملک‌التجار بوشهر، که از مطلعین اوضاع خلیج‌فارس بوده است به فرمان ناصرالدین‌شاه رساله‌ای در تحقیق اوضاع بحرین و توجیه دلایل محکم بر صدق دعاوی دولت ایران ترتیب داده و در ۱۶ رجب این سال تحریر این رساله را که در ۲۳ صحیفه خشتی است تمام کرده، پنج سال پیش نسخه‌ای از این رساله به نظر من رسید و مطالب مهم آن را در همان زمان یادداشت کردم و آن مطالب را اغلب به عبارات اصل در این مقام ثبت می‌کنم:

«... ایامی که ملک حجاز در تصرف محمد پاشای والی مصر بود قشون و جمعیت زیاد فرستاد ریاض و لحسا و قطیف را تصرف کردند خیال تسخیر جزیره‌ی بحرین نمود و آن اوقات در تصرف شیخ عبدالله بن احمد عتوبی بود باز جواب به عباس پاشای سرعسکر دادند که این جزیره مال دولت عجم است چگونه به تصرف شما می‌دهیم گفت‌وگوی زیادی در میانه شد بالاخره قرار به تصدیق بالیوز [کنسول] دولت انگلیس که در ابوشهر بود داده بودند و آن زمان بلین صاحب‌نامی در ابوشهر بالیوز بود. طرفین هر یک آدمی نزد او روانه نوشته نگاشته تصدیق حقیقت مدعا خواسته بودند مومی‌الیه جواب هر یک نوشته جزیره‌ی بحرین جزو مملکت ایران است دخلی به غیر ندارد و تصدیق او موجب تفریق و سکوت عبا‌س‌پاشا گردیده نتوانست به قاعده‌ی دولتی نزاعی نماید چشم از تسخیر پوشیده مطالبه‌ی اخراجات نموده موازی چهار هزار ریال فرانسه که عبارت از مبلغ یک هزار و هشتصد تومان رایج خزانه‌ی عامره باشد گرفته مراجعت کرد و چون شیخ عبدالله بن احمد که تا سنه‌ی ۱۲۵۸ جزیره‌ی بحرین را در تصرف داشت در سنه‌ی مذکوره فی‌مابین او و بنی‌اعمام او که محمد بن خلیفه و علی برادرش باشد نزاع و فسادی واقع شده بود و شیخ عبدالله غالب آمده مومی‌الیه را از بحرین اخراج کرده آن‌ها هم پناه به طایفه‌ی اعرابی که در جزیره‌ی کیش و شیخ شعیب سکنی دارند برده و عمده‌ی آن طایفه این ظریف است و در باطن عداوتی با شیخ عبدالله داشته لهذا ورود بنی‌اعمام او را غنیمت شمرده آن‌ها را دست‌آویز اظهار عداوت باطنی خودساخته حمایت نموده چند فروند بقله و کشتی با جمعیت برداشته بر سر جزیره‌ی بحرین رفتند؛ شیخ عبدالله تاب مقاومت و قوه‌ی استقامت در خود ندیده فرار اختیار محمد بن خلیفه جزیره را با دولت شیخ عبدالله به حیطه‌ی تصرف درآورده ساکن شد حال مدت ده سال است بحرین در تصرف اوست و در ایام حکومت مرحوم میرزا نبی‌خان شیخ ‌عبدالله با دو نفر از ولدان خود آمدند بندر ابوشهر مدت چهل پنجاه روز توقف کرد و استدعای او از امنای دولت قاهره این بود که جهاز و کشتی نمی‌خواهم خود به قدر ضرورت دارم پانصد نفر سرباز پادشاهی می‌خواهم بدهند تا بروم بحرین را تصرف کنم دو پسر خود را گرو می‌دهم در شیراز نگاه دارند و هر ساله سالی چهل هزار ریال فرانسه که عبارت از نود هزار تومان رایج خزانه‌ی عامره باشد می‌دهم. عریضه مبنی بر این معنی به مرحوم میرزا نبی‌خان نوشت جواب رسید که مطلب تو را خدمت امنای دولت روزافزون عرضه کرده‌ام تامل نمایید تا جواب از دارالخلافه برسد. جواب به طول انجامید و در این بین دیگران در جزو او را ترسان و خائف از دولت ایران نمودند آن هم مایوس گردیده مراجعت به بندر خارک که من‌جمله بنادر محروسه‌ی فارس است و بعد از فرار از بحرین چندی آن‌جا را مسکن خود قرار داده بود کرد و بعد از آن فوت شد. ایام حکومت عالیجاه حسین‌خان در فارس یعنی اوقاتی که مشارالیه به جهت انجام مهام خود به دارالخلافه آمده بود ولدان شیخ عبدالله مذکور آمدند ابوشهر و باز استدعای اعانت و امداد از اولیای دولت خداداد داشتند که قشون پادشاهی به ایشان بدهند بروند بحرین را از تصرف، محمد بن خلیفه بیرون آورده گرو بدهند و سالی یکصد هزار تومان به خزانه‌ی عامره رسانند. چند روزی در ابوشهر توقف کردند دیدند احدی به عرض آن‌ها نمی‌رسد مایوس شده مراجعت کردند و در سال گذشته درب خانه‌ی فیصل بن ترکی امام نجد رفتند از او امداد خواستند که بحرین را بگیرد و به تصرف آن‌ها بدهد فیصل قبول کرده آن‌ها را با جمعیت برداشته بر سر بحرین آمده چون جهاز و بقیله بزرگ متعددی نداشت بشجر صورت پذیره نشده شکست خورده مراجعت کرده و بعد از مراجعت و اخلال دیگران در کار آن عریضه به خاک پای مبارک سرکار کسری‌شعار سکندر اطوار بندگان اقدس اعلیحضرت ظل‌اللهی شاهنشاهی پادشاه جمجاه اسلام پناه روحی و روح‌العالمین فداه معروض داشت و در حقیقت مقصود او از عرض عریضه این بود که راهی با دولت روزافزون پیدا نماید به اذن و اجازه و امداد دولتی بحرین را به تصرف درآورد دیگر معلوم نشد که از مصدر خلافت و شهریاری حکمی در جواب عریضه‌ی او صادر گردید یا نه...

چنان‌که در زمان مرحوم کریم‌خان زند به موجب بنیچه دفتری، کل مالیات فارس دویست و سی و پنج تومان بدون زیاده و نقیصه بنیچه داشته که در دفاتر مستوفیان آن زمان ثبت و ضبط است و من‌جمله دویست و سی و پنج تومان مبلغ بیست تومان بنیچه متوجهات بحرین بوده است...

شیخ نصر پدر مرحوم شیخ عبدالرسول خان مدت سی‌وشش سال از جانب مرحوم کریم‌خان زند و غیره حکومت بحرین کرده و مال دیوان گرفت...

منبع: سه‌شنبه ۸ شهریور ۱۳۱۱.

نظرات بینندگان