پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح فقیری [نامِ گربه] یک گنجشک گرفته بود، داد به ببریخان [نام گربه]. برای کفیخان [نام گربهی دیگر] هم من یک گنجشک زدم. ناهار خورده، بعد از ناهار طمسون که از اول سفر الی حال همراه بود به حضور آمد، مرخص شد برود شمیران.
بعد از ناهار دبیرالملک، امینالدوله [و] پسر امیرآخور آمدند. گفتوگوی بیمعنی برای امر سورسات بود، زود رفتند. اردو خیلی متفرق افتاده است. مثلا دبیرالملک در ده نیمور است، الی اینجا سه فرسنگ است. بعد قدری کسل بودم، خوابیدم. محقق روزنامهی قدیمی ما را و نوشتهجات معیرالممالک را که به حاجی میرزاآقاسی نوشته بود خواند. بعد برخاسته نماز کردم. آقاابراهیم اسبابهای آبدارخانه را که فیالحقیقه از هر چیز دنیا در اینجا حاضر است، اکسپوزیسیون [نمایشگاه] کرده بود در آن یکی چادر. رفته قدری تماشا کردم.
بعد سوار شده رفتم تنگهی ساه. امینخلوت، میرزامهدی ذوله، حاجی محمدحسنبیک، آقاموچول، سیاچی، دزفولی، آقاعلی، عکاسباشی و غیره بودند. دمِ تنگه کبک زیاده از حد بود، نتوانستم بزنم. از دور تفنگ انداختم نخورد. یک دسته کله بز هم از کوه طرف دست راست، از سنگها گذشته، دور بود. رفتم توی تنگه. قدری که رفتم آب زیاد بود، راه نبود، برگشته جای خشکی بود، نشستیم چای خورده. قدری به کبوترها که در شکافهای سنگ منزل داشتند، طیران میکردند، تماشا کرده. صحبت کردیم. بعد برگشتیم رو به منزل. باز همانجا کبکها بودند، باز از دور تفنگ انداختم نخورد. آمدیم منزل. قرق کرده، زنها همه آمدند اکسپوزیسیون آقاابراهیم را تماشا کردند. بعد شب شد. شام خورده مردانه شد. بعد خوابیدم.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تصحیح: مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ص ۳۵۵.