سرویس تاریخ «انتخاب»؛ اگر همچنانکه از دورهی ساسانیان بعضی اسناد مکتوب داریم از دورهی اشکانیان و هخامنشیان هم میداشتیم شاید میتوانستیم ثابت کنیم که از نخستین روز جهانبانی نژاد ایرانی در گیتی، جزایر بحرین همواره جزو خاک ایران بوده و در این مرور دهور کسی را دعوی بر سر آن برنخاسته است، فقط در این اواخر که ناتوانی خاندان قاجار هر روز قلمروی ایران را تنگتر ساخته است بعضی دیدهی طمع به سوی این قطعه از خاک ایران دوختهاند، فعلا چون آن اسنادِ مکتوب در میان نیست از همانجایی که تاریخ ایران ناطق است شروع میکنم و همین تاریخچهی هزار و هفتصد ساله کافیست که سرنوشت این جزایر را در برابر دنیای متمدن امروز که اساس روابط آن بر عدل و داوریهای بینالمللی نهاده شده است روشن سازد.
پس از جنگ بینالملل اساس دعاوی تمام ملل مغلوب و غالب بر نواحی مختلف سطح زمین دعاوی تاریخی و اسناد مالکهی قدیم و اتحاد نژاد و زبان و آئین و تمدن بود، تمام دولی که امروز در اروپا و آسیا استقلال دارند و از تجزیهی دول بزرگتر فراهم شدهاند با همین منطق و برهان به استقلال یا به وسعت خاک خود رسیدهاند ولی در این میان آیا هیچ دولتی بوده است که نسبت به قلمروی خود چنین قبالهی محکمی که ما از هزار و هفتصد سال پیش برای جزایر بحرین داریم و بزرگترین اسامی تاریخ جهان آن را امضا کرده و بر آن شهادت نوشتهاند ارائه داده باشد؟
قدیمترین جایی که از تاریخ بحرین میتوان ذکری یافت در تاریخ محمد بن جریر طبری معتبرترین مورخین ملل مسلمان است که مینویسد: در زمان اشکانیان عربها همه در حجاز و بادیه و مکه و یمن بودند، آن گروه که در حجاز و بادیه بودند دوچار تنگی و غلا شدند و به عراق نتوانستند آمدن از بیم اشکانیان و از حجاز به بحرین رفتند و در آن زمان بحرین قلمروی ایران بود.
مستشرق معروف فرانسوی، کوسن دوپرسوال، در «تاریخ عرب پیش از اسلام» پس از ذکر این روایت، تاریخ آن را تحقیق کرده و در سال ۱۹۰ میلادی قرار داده است که هزار و هفتصد و چهل و دو سال پیش باشد. از این قرار در آن زمان بحرین جزو قلمروی ایران بوده و پادشاهان اشکانی بر آن فرمانروایی داشتهاند.
سپس ذکری که در باب بحرین میتوان یافت در کتاب «اغانی» ابوالفرج اصفهانی است (چاپ اول، ج ۱۱، ص ۱۶۱-۱۶۲) که مینویسد: بعضی خاندانهای عرب به ناحیهی «هجر» در بحرین رسیدند و چون مردم آن دیار از ورود ایشان جلوگیری کردند جنگی در میان درگرفت و در نتیجه اعراب غالب شدند و در بحرین ماندند، از آن پس مولف کتاب اغانی افسانهای نقل میکند که وجه تسمیهی «تنوخ» را از آن میآورد.
پس از آن ذکری که از بحرین میتوان یافت آن است که طبری مینویسد: در زمان اردشیر بابکان پادشاهی در بحرین بود به نام سنطرق که حصار محکمی داشت و اردشیر به جنگ وی فرستاد و او را شکست داد و پس از یک سال محاصره قلعه را بگشود و خزاین او را به ایران آورد و پسر خویش شاپور را به حکمرانی آن جزایر فرستاد و تاج به او بخشید.
بنا بر قول حمدلله مستوفی در «تاریخ گزیده» (ص ۱۰۵) اردشیر بابکان که از سال ۲۱۲ تا سال ۲۲۶ میلادی سلطنت کرده شهری در بحرین ساخته است که البته جزو ایالات وی بوده و بنا بر گفتهی ابن بلخی در «فارسنامه» (ص ۶۰-۶۱) شهر «حط» را که پایتخت آن جزایر بود اردشیر بابکان بنا کرده است.
سپس در سلطنت شاپور دوم ساسانی معروف به ذوالاکتاف که از سال ۳۱۰ تا ۳۷۹ میلادی پادشاهی کرده بنا بر گفتهی سر آرنولد ویلسُن در کتاب «خلیجفارس» (ص ۵۵) که از محققین معروف معاصر انگلستان است عربهای مقیم بحرین که اتباع ایران بودند و در ناحیهی هجر سکونت داشتند طغیان کردند و شاپور با قوای دریایی ایشان را مغلوب کرد و این جنگ پس از جنگ سناخریب نخستین جنگ دریایی است که در تاریخ ثبت کردهاند.
ابن بلخی (ص ۶۸) گوید: شاپور با کشتی به جنگ عربها رفت و جزایر را از ایشان بازگرفت و به جزیرهی حط و از آنجا به بحرین رفت تا به هجر و یمامه رسید. و اندکی پس از آن (ص ۶۹) گوید: اعراب بنیتغلب را در دارین و حط که از اعمال بحرین است بنشاند.
باز سر آرنولد ویلسن در باب این جنگ شاپور (ص ۸۵) مینویسد: شاپور در قطیف از کشتی پیاده شد و عدهی کثیری از سرکشان بحرین را کشت و هجر را دوباره متصرف شد و قسم اعظم قبیلهی عبدالقیس را نابود کرد و سپس به سوی تمیم حمله برد.
جزایر بحرین در تمام این مدتی که پادشاهان ساسانی در ایران سلطنت کردهاند جزو قلمروی ایران بود تا در زمان خسروپرویز که از ۵۹۰ تا ۶۲۷ میلادی پادشاهی کرده و پس از مرگ او در سال ۷ هجرت مطابق با ۶۲۸ بنا به گفتهی کلمان هوار مستشرق فرانسوی در «تاریخ اعراب» (ج ۱- ص ۱۵۰) رسول اکرم منذر بن ساوی از طایفهی عبدالقیس را که از جانب ساسانیان حکمرانی بحرین داشت به اسلام دعوت کرد و سپس گوید (ص ۱۷۲-۱۷۳) که منذر اسلام پذیرفت و در آن زمان در هجر پایتخت جزایرِ بحرین مرزبانی از جانب ساسانیان بود به اسم «اسیبخت» بنا بر گفتهی علی بن موسی بن سعد در «سیرهی رسول» یا «سیبخت» به گفتهی بلاذری در «فتوحالبلدان» و یاقوت در «معجمالبلدان»، «منذر» اسلام پذیرفت و قبول کرد که زکات بپردازد ولی چون بنای مالیات پرداختن شد تمام مردم بحرین طغیان کردند و از اسلام برگشتند چنانکه در موقع مردن منذر دیگر مسلمانی نمانده بود.
بنا بر گفتهی مولف تاریخ گزیده (ص ۱۴۷) در سال ۸ هجرت (۶۲۹ م) حکمران بحرین اسلام پذیرفت.
شارل شفر، مستشرق فرانسوی، در حواشی که بر ترجمهی «سفرنامهی ناصرخسرو» نوشته است (ص ۲۳۰) اسم مرزبان بحرین را اسپیدوه ضبط کرده. در هر صورت مسلم است که در آن زمان در بحرین حکمرانی از جانب ساسانیان بوده، از طرف دیگر تمام مولفین نوشتهاند که رسول علاء بن عبدالله حضرمی را به فتح بحرین فرستاد. یاقوت در معجمالبلدان گوید که علاء مردم را به اسلام بخواند، تمام اعرابی که در بحرین بودند با بعضی از ایرانیان آن ناحیه اسلام را پذیرفتند و اما مردم شهرها از یهود و نصارا و زردشتیان با علا مصالحه کردند و رسول از زردشتیان آن دیار جزیه گرفت. این نکته مسلم است که در صدر اسلام مردم بحرین بعضی از نژاد ایرانی و بعضی از نژاد عرب بودهاند چنانکه در کتاب «مجموعه معاهدات دولت انگلستان با ایران و خلیجفارس» نیز اشاره به این معنی شده و مولف خلیجفارس هم مینویسد: مردم قدیم بحرین را، مطلعین از نژاد ایرانی و عرب دانستهاند، در بحرین در زمان ساسانیان هم زردشتی بوده و هم یهود و هم نصارا و ظاهرا بیشتر اعراب بحرین این دو مذهب اخیر را داشتهاند.
شهر هجر که مدتزمانی پایتخت بحرین بوده از قدیم در ایران معروف بوده است و تمام ایرانیان مانند کرمان و اصفهان و ری و همدان آن را میشناختهاند چنانکه در زبان فارسی از قدیم مثلی است که میگویند «خرما به هجر بردن» مانند زیره به کرمان بردن و عین همین معنی را میبخشد. از طرف دیگر اسامی قراء بحرین که در فارسنامهی فسائی (ج ۲ – ص ۱۸۰) مندرج است و تمام آنها کلمات فارسیست خود بهترین دلیل است که این جزایر همواره متعلق به ایران بوده و آن اسامی بدین قرار است: ... دمستان، سر، شاخور، فارسیه، کرانه، کرزکان، مرخ، مروزان، نویدرات و اینها تمام کلماتیست که اشتقال فارسی آنها معلوم است.
از طرف دیگر تمام مورخین عرب که تاریخ صدر اسلام را نوشتهاند متذکر شدهاند که نخستین ناحیتی از ایران که به تصرف عرب درآمد بحرین بود و این دلیل است که در آن زمان قطعهی بحرین را جزو ایران میشمردهاند. امین ریحانی مولف معروف معاصر عرب که از ادبای نامی این عصر است در کتاب «ملوکالعرب» (ج ۲- ص ۱۷۸-۲۵۰) مینویسد: بحرین در سالهای نخستین اسلام مستعمرهی ایران بود و مردم آنجا زردشتی و یهود و نصارا بودند و منذر بن ساوی تمیمی از جانب پادشاه ایران حکمرانی آن دیار داشت.
ادامه دارد...
منبع: اطلاعات؛ سهشنبه ۱ شهریور ۱۳۱۱ ص ۱.
مولفین فارسنامهی ناصری و خرموجی در همان موضع پس از ایراد این واقعه مینویسند که: بحرین تا اواخر دولت زند و اوایل سلطنت قاجار در تحت حکمرانی والی فارس بود و مولف فارسنامهی خورموجی گوید در هر سال دوازده هزار ریال فرانسه که شش هزار تومان باشد پس از وضع مخارج حکمرانی از مالیات بحرین به خزانهی ایران میرسید و مولف فارسنامهی ناصری مینویسد که تا اواخر دولت زندیه در تصرف شیخ نصرخان بوشهری بود.