سرویس تاریخ «انتخاب»؛ وقتی غلامرضا تختی ۳۲ ساله در مسابقات قهرمانی کشتی جهان تولیدوی آمریکا (۱۳۴۱) بازی فینال را در نهایت بدشانسی به حریف روسی واگذار کرد [۱]، شاید کمتر کسی میدانست که او با دو درد همزمانِ جسمی در تمام طول آن مسابقات به روی تشک رفته و با این حال مدال نقره را برای کشورش به ارمغان آورده است: نخست بیماری «فتق» و آن دیگری دردی گاه و بیگاه از تکهشیشههایی که از مدتها قبل در اثر شکستن شیشهی کمد در پایش جا مانده بود و مدام حرکت میکرد. تختی پس از تمام شدن مسابقات تولیدو، برای انجام عمل جراحی مدتی در آمریکا ماند، اما اندکی پس از اینکه در نیویورک زیر تیغ جراحان رفت، دلش طاقت نیاورد و ترجیح داد دورهی نقاهت را در وطن بگذارند پس به ایران بازگشت. جهانپهلوان پس از بازگشت از این سفر در گفتوگویی با مجلهی اطلاعات هفتگی (شمارهی ۱۰۸۵، مورخ ۱۲ مرداد ۱۳۴۱، صص ۳ و ۵۵) دربارهی بیماریهایش توضیح داد و ضمنا خبر جالبتری هم داد و آن اینکه قصد دارد ازدواج کند، مشروح این گفتوگو را در پی میخوانید:
آقای تختی بیماری شما چه بود و چگونه و در کجا معالجه کردید و آیا این بیماری به کلی معالجه شده است یا خیر؟
من در بیمارستان «گراند سانترال» نیویورک تحت عمل فتق قرار گرفتم و این بیماری از مدتها پیش مرا ناراحت کرده بود و نمیگذاشت آنطور که باید و شاید تمرین کشتی بکنم. عدهای از پزشکان هنگام معاینه مرا که صاحب عنوان قهرمانی بودم چپچپ برانداز میکردند و انگار برایشان عجیب بود که من با داشتن این بیماری چگونه به روی تشک رفتهام. اما بیماری و یا بهتر بگویم ناراحتی دیگر من وجود قطعات شیشه در پایم بود؛ چند وقت پیش بر اثر سقوط کمد و شکستن شیشهی آن چند قطعه شیشه داخل پایم شد. در اینجا چند تیکه از شیشهها را به هر ترتیب از پایم بیرون کشیدند و من فکر کردم که شاید دیگر شیشهای در پایم وجود نداشته باشد اما بعد از مدتی پایم ناراحتیهای دردناکی پیدا کرد و معلوم شد که چند قطعه شیشه داخل پا مانده است اما من زیاد به این موضوع اهمیت نمیدادم و در حالی که همیشه چند قطعه شیشه داخل پایم بالا و پایی میرفت کشتی میگرفتم ولی این اواخر آنقدر مرا ناراحت کرده بود که تصمیم گرفتم خود را از شر این همراهان مزاحم خلاص کنم و خوشبختانه در نیویورک موفق شدند این شیشههای آغشته به خون و گوشت را از پایم بیرون بکشند.
پس به این ترتیب دیگر ناراحتی ندارید و میتوانید از همین امروز به تمرینات خود ادامه دهید؟
من هنوز در حال نقاهت هستم. در نیویورک به من پیشنهاد شد که دوران نقاهت خود را در آنجا بگذرانم ولی بالاخره وطن و یاد وطن ما را به شهر و دیار خودمان کشید و من تصمیم گرفتم دوران نقاهت را در کشور خود بگذرانم و برای رفع نقاهت تصمیم دارم دو ماهی به مسافرت بروم.
نکتهای که میخواستم بگویم این بود که پس از عمل جراحی بلافاصله فردای آن روز پزشکان مرا مجبور کردند که بلند شوم و راه بروم در حالی که در کشور ما چنین بیماری را بعد از عمل جراحی مدتی طاقباز میخوابانند.
حالا که به وطن بازگشتهاید اولین سوال مردم بعد از احوالپرسی این است که آیا باز هم به کشتی گرفتن ادامه میدهید؟
حالا نمیتوانم قطعی بگویم بعد از استراحت باید ببینم باز هم آمادگی مبارزه را دارم یا خیر.
اگر تصمیم به ترک تشک گرفتید آیا حاضرید به سمت مربی تیم ملی خدمت کنید؟
آینده و یا بهتر بگویم وضع مزاجی من تکلیف را روشن خواهد کرد ولی فعلا از قول من بنویسید خیر!
آقای تختی قبل از آنکه به آمریکا بروید در اینجا و در گوشه و کنار صحبت از این بود که تصمیم دارید زندگی تجرد را ترک گویید و مثل اغلب مردان حلقهی اسارت را بر گردن بیفکنید!
[قهرمان جهان زد زیر خنده] معلوم نیست حلقه، حلقهی اسارت باشد. بله من میخواهم زن بگیرم.
دختری سراغ کردهاید؟
[خندید و گفت:] نه!
لابد به دنبال دختر دلخواه خود در جستوجو هستید؟
بله همینطور است.
چه نوع دختری را میپسندید؟ موبور یا موخرمایی؟ یا سفید؟
[در حالی که غشغش میخندید گفت:] برای من قیافه و رنگ مو و چشم تفاوتی ندارد برادر ما اهل باطن هستیم برادر! من دنبال دختری میگردم که نجیب و خانهدار باشد.
خداوند نصیبت کند! دربارهی آخرین کشتیات با قهرمان روس که در نهایت بدشانسی به نفع قهرمان روس تمام شد...
من نمیخواهم قدر و ارزش رقیب خود را پایین بیاورم اما آن شب هیچ چیز به نفع من نبود، من در همان شب فینال و قبل از اینکه با حریف گردنکلفت خود روبهرو شوم با دو قهرمان دیگر که یکی «اتلی» قهرمان معروف ترک بود دست و پنجه نرم کردم و کاملا خسته شده بودم. دو بیماری من وبال گردنم بود و از طرفی قهرمان روس هم از نظر قرعهکشی شانس آورده بود و مثل من خسته نبود و من در نهایت خستگی و با چنان وضعی به روی تشک رفتم و با او مساوی کردم اما چون پانصد گرم وزن من بیشتر بود او را برنده اعلام کردند.
اگر شما روزی کنار بروید چه کسی را برای وزن هفتم شایسته میدانید؟
در تیم ملی ایران کسانی هستند که بتوانند در وزن هفتم کشتی بگیرند و شایستگی خود را نشان دهند اما «کیانی» که فعلا در وزن هفتم کشتی میگیرد آمادگی دارد و خوب کشتی میگیرد.
از سفر آمریکا چه خاطرهی خوشی دارید؟
خاطرهی بخصوصی ندارم که برایتان تعریف بکنم اما توجه دانشجویان و ایرانیان مقیم آمریکا مرا خیلی خوشحال کرد دربارهی آمریکا باید بگویم که نظم زندگی مردم و آزادی زندگی آنان مرا مفتون خود کرده است.
پینوشت:
۱- مسابقهی میان تختی و حریف روسی او الکساندر مدودیو در شامگاه شنبه دوم تیر ۱۳۴۱ انجام شد. «این دو نفر پس از پایان کشتی جالب خویش بنا به رای داوران مساوی اعلام شدند و چون در جمع امتیازات نیز با یکدیگر اختلاف نداشتند ناگزیر برای تعیین قهرمان از وزنکشی استفاده شد و پس از وزنکشی معلوم شد که وزن قهرمان روسی در حدود نیم کیلو کمتر از تختی است از این رو مدودیو قهرمان اول جهان و تختی نفر دوم اعلام شد.» (اطلاعات، یکشنبه سوم تیر ۱۳۴۱)
تختی جان! ... من دختر خانهدار و نجیبی هستم... و حاضرم به ازدواج تو دربیایم ولی به یک شرط و آن هم این است... دیگر تشک کشتی ببوسی و جلوی چشمهای این و آن به روی تشک نروی، چون... حسادت زنانه نمیگذارد که ببینم دخترهای شهر برایت هورا بکشند/ تختی جان! تا بخواهی دختر خوبی هستم. آوازهی دستپخت من توی هفت محله پیچیده، عطر آبگوشت بزباش من یک محله را برمیدارد... سواد مختصری دارم،... چی گفتم تو قهرمان دنیا کجا و من دختر بقال کجا!...