سرویس تاریخ «انتخاب»؛ شاهزاده اسدالله میرزا شمس ملکآرا (شهابالدوله)، رئیس تشریفات دربار احمدشاه قاجار، فردی بود که پس عزل سید ضیاءالدین طباطبایی و تبعیدش از ایران از جانب احمدشاه مامور شد فرمان نخستوزیری قوام را برایش به زندان کودتا ببرد، قوام در دوران کودتا به دستور سید ضیا در زندان عشرتآباد زندانی بود. شهابالدوله جزئیات این ماجرا را ۳۲ سال بعد، برای مجلهی خواندنیها (سهشنبه نهم تیر ۱۳۳۲، ص ۱۱) اینطور به قلم آورد:
بعد از زمامداری صد روزهی سید ضیاءالدین، روزی طرف عصر سردار سپه [رضاخان] که در آن موقع فرماندهی کل قوا بود در فرحآباد به ملاقات احمدشاه آمد و مدتی دور از ما با هم صحبت کردند. پس از بازگشت سردارسپه احمدشاه مرا احضار کرده فرمودند: «شهابالدوله! چنانکه میدانید قوامالسلطنه بنا بر دستور نخستوزیر پیشین یعنی سید ضیاءالدین در عشرتآباد زندانی است، امر و ارادهی ما بر این است که شما بروید و به او ابلاغ کنید وی را برای نخستوزیری و زمامداری در نظر گرفتهام چه که کفایت و کاردانی او را آزمودهام فقط یک تعهد از وی میخواهم و لازم میدانم قبلا گوشزد کنم؛ تعهد این است که در تحت هیچ صورتی تسلیم سیاست انگلیس نشود و روش خود را با دلخواه آنها همآهنگ ننماید در صورت موافقت با این سیاست قوام را با خود به فرحآباد بیاورید تا فرمان زمامداری او صادر شود.»
پس از اصغای فرمایشات شاهانه با یک اتومبیل درباری که از کارخانهی فیات بود به سوی شهر و از آنجا به سمت عشرتآباد رهسپار شدم. عشرتآباد در آن هنگام مرکز پادگان مهمی بود که در تحت فرمان سرتیپ جانمحمدخان قرار داشت و یک عده از بزرگان نامی از قبیل عینالدوله و قوام و غیره در آنجا زندانی بودند سردار سپه فرماندهی کل قوا بنا بر موافقت قبلی که با احمدشاه کرده بودند دستورات به جانمحمدخان فرستاده بود که شهابالدوله از جانب شاه به ماموریت ویژه به دیدار قوامالسلطنه میآیند مانع نشوید و او را راهنمایی و احترام کنید.
به محض ورود اینجانب جانمحمدخان خود حضور یافت و پس از تعارفات و خوشباش مرا به جایگاه قوامالسلطنه راهنمایی کردند. زندان یا بازداشتگاه آقای قوام در قسمت بالای عمارت زیبا و آئینهکاری بود که ناصرالدینشاه برای سوگلی حرم خود انیسالدوله تخصیص داده بود. هنگام ورود من قوامالسلطنه مشغول نماز و تضرع به درگاه خداوند بینیاز بود. پس از پایان فریضه با شایعهی خصوصیت و همکاری که با ایشان داشتم رویبوسی کردیم. بدیهی است ورود من در آن هنگام برخلاف انتظار در آغاز باعث شگفتی و آشفتگی آقای قوام گردید ولی این حالت دیری نپایید. پس از ابلاغ فرمایشات شاه شکفتند و از شگفتی رستند و در پاسخ گفتند: «با نهایت افتخار و سربلندی اوامر شاهانه را میپذیرم و بر طبق دستور رفتار میکنم.» بنابراین متفقا از زندان حزنآور بزرگان بیرون آمدیم و مستقیما شرفیاب پیشگاه شاه شدیم. احمدشاه با اطمینان از روش و سیاست ضدانگلیسی یا به اصطلاح امروز ضداستعماری قوامالسلطنه فرمان نخستوزیری ایشان را صادر فرمود...
هفدهم آذر ۱۳۲۱ من وزیر خارجهی قوامالسلطنه بودم که در تهران قحطی نان شد و شورش مردم گرسنه. قوامالسلطنه سرهنگ ابراهیم ارفع برادر سرلشگر حسن ارفع را به هیات وزرا خواست و جلوی همهی ما به او گفت برو مردم را به گلوله ببند. سرهنگ ارفع راست مقابل قوامالسلطنه ایستاد، توی چشمهای او نگاه کرد و گفت: «من گرسنه را به گلوله نمیبندم.» و رفت و خانهنشین شد.