arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۲۴۹۵۸
تاریخ انتشار: ۰۴ : ۲۱ - ۰۶ تير ۱۴۰۰

قسمت آخر/ بنیان‌گذار روزنامه‌نویسی نوین ایران از زبان علی دشتی

روزی که ضایعه‌ی مرگ او روی داد من با ابتهاج در محلی بودیم و در این باره صحبت می‌کردیم. ابتهاج می‌گفت: «من با این‌که سال‌ها رئیس بانک ملی بودم و قدرت زیاد داشتم با این‌که سال‌ها رئیس سازمان برنامه بودم و دوستی نزدیکی با مسعودی داشتم او هیچ‌گاه از من تقاضایی مربوط به شخص خودش نکرد. حتی یک بار به سراغم نیامد تا تقاضایی را با من مطرح کند.» او آدم باپرنسیبی بود دلش نمی‌خواست حالا که مردم او را به عنوان یک مدیر روزنامه می‌شناسند از این مقام و موقع استفاده‌ای بکند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ بگذارید کمی از نحوه‌ی کار مسعودی بگویم. روی هم رفته مسعودی در کار روزنامه‌نویسی یک رپورتر بود، او هرچه را که می‌دید ثبت می‌کرد.

ما در ایران، در کار گزارش‌نویسی دو نفر بیش‌تر نداریم: یکی از این دو تن مسعودی بود که فقط مشاهداتش را به روی کاغذ می‌آورد و دیگری دکتر رحمت‌الله مصطفوی است که نظراتش را نیز در نوشته‌هایش ذکر می‌کرد.

آدم وقتی گزارشات مسعودی را از سفرهایش می‌خواند کاملا با وضع کشوری که او به آن‌جا سفر کرده آشنا می‌شود، عینا مثل این‌که خود آدم دست به آن سفر زده باشد و این درست مثل کار آمریکایی‌هاست که مشاهدات خودشان را طوری تنظیم می‌کنند که خواننده عینا خود را در محل تصویرشده ببیند.

به طور کلی مسعودی هرچه گرفته بود از نویسندگان آمریکایی بود و سعی می‌کرد روزنامه‌اش نیز چون نشریات این کشور، جامع رویدادها و وقایع باشد.

من هیچ‌گاه مسعودی را اهل مبارزه ندیده‌ام، او آدم ملایمی بود. از تریبونی که در اختیار داشت به عنوان یک وسیله برای رسیدن به مقاصد شخصی استفاده نمی‌کرد تنها بعد از شهریور بیست بود که او به حمایت فروغی برخاست، اما در سال‌های دیگر هیچ‌گاه به وسیله‌ی اطلاعات از هیچ‌کس به آن صراحت حمایت نکرد. اگر مبارزه‌ای می‌کرد خیلی محدود و آرام و به شیوه‌ی مثبت بود و هیچ‌گاه با مخالفین سیاسی خودش درنمی‌افتاد.

وقتی ماجرای شهریور بیست پیش آمد، روزنامه‌های زیادی از زمین سبز شد، هرکس که کاری داشت، خصوصیتی داشت غرضی داشت، امتیازی روبه‌راه می‌کرد و دست به انتشار نشریه‌ای می‌زد. طبیعی است که مخالفین مسعودی نیز بی‌کار نبوده‌اند، هر کدام تریبونی را در اختیار گرفته به مسعودی حمله می‌کردند اما او در مقابل این حملات سکوت کرده بود. با این‌که بهترین نویسندگان در اختیارش بودند هیچ‌گاه اجازه نداد تا آنان قلم خود را در جواب دادن به این مخالفین به کار اندازند.

روزی که ضایعه‌ی مرگ او روی داد من با ابتهاج در محلی بودیم و در این باره صحبت می‌کردیم. ابتهاج می‌گفت: «من با این‌که سال‌ها رئیس بانک ملی بودم و قدرت زیاد داشتم با این‌که سال‌ها رئیس سازمان برنامه بودم و دوستی نزدیکی با مسعودی داشتم او هیچ‌گاه از من تقاضایی مربوط به شخص خودش نکرد. حتی یک بار به سراغم نیامد تا تقاضایی را با من مطرح کند.»

او آدم باپرنسیبی بود دلش نمی‌خواست حالا که مردم او را به عنوان یک مدیر روزنامه می‌شناسند از این مقام و موقع استفاده‌ای بکند. اگر چیزی جمع کرد، اگر موسسه‌ای به وجود آورد که در خاورمیانه یگانه است فقط ناشی از پشتکار و صداقت و نظم او بود.

مسعودی به نظم و ترتیب اهمیت زیادی می‌داد عقیده داشت که موقعیت یک مرد بستگی کاملی به مرتب بودن او دارد. تمام زندگی اش روی اسلوب خاصی بنا شده بود با پیروی از همین اسلوب و روش بود که توانست در دل‌ها جایی برای خود باز کند. به نظر من خصوصیات مسعودی از این نظر قابل توجه است. او صفاتی داشت که از لازم‌ترین و بزرگ‌ترین خصوصیات یک نویسنده است. یک نویسنده باید مصالح اجتماع را در نظر بگیرد و اغراض خصوصی خودش را به کار نیندازد.

به نظر من مرگ مسعودی ضایعه‌ی بزرگی برای مطبوعات ایران است.

 

سپید و سیاه، چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۵۳.

نظرات بینندگان