سرویس خواندنیهای «انتخاب» / رویا پاک سرشت: ازدواج را میتوان یکی از معماییترین کلمات در سراسر جهان دانست، معمایی که برخی آن را با شادی و شیرینی تعبیر میکنند و برخی معتقدند بزرگترین اشتباه زندگی است. درواقع ازدواج همزمان طرفدارانی سرسخت و منتقدانی دلزده و شاکی دارد، شاید بتوان در یک تقسیم بندی کلی گفت، بیشتر موافقان ازدواج را افرادی تشکیل میدهند که یا شاهد ازدواجهای موفق بوده اند، یا خود در زندگی مشترک موفقند و مخالفان نیز اغلب یا در زندگی مشترک خود شکست خورده اند و یا شاهد مشکلات زناشویی اطرافیان بوده اند، اما آیا ازدواج واقعا یک معمای غیرقابل حل است و نمیتوان پیش از انتخاب همسر و آغاز زندگی مشترک، راهی برای حل مشکلات احتمالی پیدا کرد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش و شناخت اهمیت و لزوم مشاورههای پیش از ازدواج با خانم بهشته بیگلرخانی، روانشناس بالینی و مشاور ازدوج گفتگو کردیم که قسمت نخست این گفتگو را هفته گذشته منتشر کردیم اکنون در قسمت دوم این گفتگو با موضوعاتی جدید با شما همراه می شوبم:
معیارهای غیرظاهری و قابل پرسش شامل چه مواردی می شوند؟
معیارهای غیرظاهری معیارهایی هستند که ما در نگاه نخست متوجهشان نمی شویم و باید درباره این معیارها سوال کنیم. البته این معیارها به تنهایی کافی نیستند(همانطور که در قسمت پیشین گفتگو اشاره شد) و مواردی مانند تناسب سن، تناسب تحصیلی، تناسب ظاهری، تناسب فرهنگی و خانوادگی، تناسب اعتقادی و اقتصادی را شامل می شوند و با پرسش از یکدیگر می توان تا حدودی به این معیار دست یافت.
به طور معمول با چند ساعت گفتگو می توان این معیارهای ناکافی را بررسی کرد. طبیعی است که هر چه فرد مورد نظر به معیارها نزدیک تر باشد احتمال تعارض کاهش می یابد و بهتر است.
یکی از معیارهای اشاره شده سن بود، این معیار به شدت جای بحث دارد. هیچ اصراری وجود ندارد که افراد هم سن یکدیگر باشند ولی وجود حداقل چهار سال تفاوت سنی مناسب است.افزون بر این، ترجیح بر آن است که بین زوج تفاوت نسلی وجود نداشته باشد، یعنی تفاوت سنی بیش از 10 سال نباشد، چرا که وقتی تفاوت از حد یک دهه فراتر می رود به معنای رشد این دو نفر، در دو نظام ارزشی متفاوت است و در نتیجه هم نظام ارزشی و هم الویت های زندگی برای آنان ، با یکدیگر متفاوت خواهد بود. برای مثال یکی از دو نفر از مراحل تحصیل، کاریابی، هیجانات خاص یک دوره سنی و ... عبور کرده و اکنون به دنبال یک زندگی با ثبات است در حالی که نفر دیگر در ابتدای مسیر جوانی و شر و شور و هیجان و ... است و حتی شاید هنوز از لحاظ شغل، تحصیل و شخصیت به تثبیت نرسیده باشد، بنابراین این دو نفر با احتمال زیاد در زندگی مشترک به مشکل برخورد خواهند کرد. در ازدواج های شوگر ددی ها و شوگرمامی ها که این سطح تفاوت مشکل زا بسیار زیاد هست و فردی که سن پایین تری دارد نگاه معامله گرانه ای به ازدواج دارد و هزینه بعضی داشته ها را(امکانات ، موقیت های مالی و شغلی ،پرستیژ اجتماعی ) را با از دست دادن بعضی دیگر (جوانی، شادابی و عشق و هیجان ) میپردازد. .
اختلاف سن مناسب برای ازدواج چگونه تعیین می شود؟
سن مناسب برای ازدواج درواقع میانگین سه سن است:سن شناسنامه ای، سن روانی و سن بیولوژیکی. سن بیولوژیکی به سن بلوغ اشاره دارد و سن شناسنامه ای نیز همانطور که از نامش پیداست به تاریخ ولادت افراد اشاره دارد و سن روانی معمولا بین 3 تا 5 سال بیشتر یا کمتر از سن شناسنامه ای است. یعنی مثلا اگر خانم یا آقا 30 ساله باشند ممکن است به لحاظ روانی بین 25 تا 35 سال باشد.
مسئله مهم تر این است که بدانیم در دهه های سنی مختلف، اختلاف سنی ایده آل نیز متفاوت است برای مثال بین 20 تا 29 سالگی ایده آل ترین اختلاف سنی حداکثر 5 سال است و برای افراد 30 تا 39 ساله اختلاف سنی حدود 7 سال ایده آل است. اما در سنین بالاتر(50،60،70 ) حساسیت روی اختلاف سنی چندان ضروری نیست. بخشی از این کاهش حساسیت به تفاوت اهداف زندگی مشترک نیز مرتبط است. برای مثال یک زوج بالای 50 سال، اغلب روی فرزند آوری تاکیدی ندارند و هدفشان بیشتر، پر کردن تنهایی و خلاء عاطفی است.
آیا بزرگ تر بودن خانم از آقا در مسیر ازدواج اشکال ایجاد می کند؟
در بسیاری از موارد بلی ، بخصوص که امروزه اکثر دختران مستقل و قوی تربیت میشوند و در نتیجه پسران در کنار اینها احساس ضعف می کنند. یاجنگ و جدال میکنند که قدرت را پس بگیرند یا ریاست را واگذار میکنند و در هردو حالت احساس خوبی نخواهند داشت . از انطرف دخترانی هم که فقط قدرت و مدیریت را به دست اورده اند حال خوبی ندارند چون احساس حمایت و تکیه گاه داشتن از طرف همسرشان را تجربه نمیکنند.( البته اینها نقشهایی هست که دراکثر فرهنگ و البته بطور ذاتی و غریزی از اعصار گذشته به مردها داده شده که درستی یا نادرستی انها در اینجا تایید نمیشود ).
وجوه شخصیتی زنان قوی و مردان ضعیف که حاصل تربیت مادرانشان هستند ، مشکلات بعدی خود را در زندگی مشترک نشان خواهد داد و اگر اختلاف سنی بیشتر باشد این وضعیت تشدید میشود.
فقط به همین نکته کوچک اشاره کنیم که تمایل یک مرد به ازدواج با همسری که از وی بزرگ تر است ابتدا باید در کلینیک و به کمک روانشناس متخصص و با تجربه روانکاوی شود.
مرحله بعدی در شناخت پیش از ازدواج چیست؟
مرحله سوم شناخت متقابل است، یعنی هر دو فرد باید یکدیگر را بشناسند. در حقیقت این دوره به نام «دوره آشنایی» مشهور است، دوره ای که دو طرف سعی می کنند لایه های پنهان شخصیت یکدیگر را بررسی کنند. زمان استاندارد برای این دوره بین 3 تا 6 ماه است که بر حسب فرهنگ شهر یا فرهنگ خانواده های زوجین قابل تغییر است. شاید تصور کنیم این زمان کم است، اما در سوی دیگر این معاشرت ها بحث وابستگی وجود دارد، بنابراین باید پیش از ایجاد وابستگی متقابل به شناخت دست یافت. درواقع اگر فردی زود وابسته می شود یا کنترل هیجان و احساساتش را ندارد باید بر اساس ویژگی های شخصیتی خود، مدت دوره آشنایی را کمتر کند تا احساساتش بر منطق غلبه نکند و گاهی برای این نوع افراد یک دوره کوتاه یک ماهه کفایت می کند. دقت کنید که در این مرحله هدف از معاشرت، شناخت کامل نیست، چون شناخت کامل به این راحتی به دست نمی آید، بلکه هدف، رسیدن به یک شناخت نسبی است.
در این دوران آشنایی باید چه سوالاتی بپرسیم و به چه مواردی دقت کنیم؟
بسیار مهم است که دو نقش را اصلا به عهده نگیریم: یکی این که بخواهیم کارآگاه بازی کنیم، یکی این که روانشناس بازی دربیاوریم. چون هر دوی این نقش ها در نهایت یک فضای ارتباطی نا ایمن ایجاد می کند و نه تنها شناختی ایجاد نمی کند، بلکه طرف مقابل گارد می گیرد و در موضع دفاعی فرو می رود. یک نکته دیگر این که، مطمئن باشید که حتی اگر دهها سوال نیز از فرد مقابل بپرسیم به ضمانتی دست نخواهیم یافت چون نگرش افراد تضمین کننده رفتار واقعی آنان نیست. یعنی ممکن است من یک سوالی از طرف مقابل بپرسم و جوابی ایده آل هم بشنوم اما فرد در دنیای واقعی رفتاری کاملا متضاد با آن چه گفته ارائه دهد و توجه به این موضوع بسیار مهم است. به اصلاح مخ زنی می کنند!!!
نقش خانواده ها در این معاشرت ها چیست؟
خانواده باید حضور داشته باشند، اما این حضور باید از دور و به شکل غیر مستقیم باشد. خانواده ها نباید در جریان این معاشرت ها، حضوری نزدیک و پررنگ داشته باشند. در انتخاب نباید دخالت کنند و آزادی های فردی را سلب کنند. البته در فرهنگ ما هویت خانوادگی و اجتماعی بر هویت فردی غلبه دارد، بنابراین به منظور شناخت بیشتر ، خانواده ها می توانند مهمانی و رفت و آمدهایی را هم در جمع برگزار کنند اما اجازه مسافرت یا معاشرت های در حد و اندازه سفر دو نفره را به فرزندان خود ندهند. در مورد خانواده های مذهبی تر که بر خوانده شدن صیغه محرمیت تاکید و تمایل دارند، اگر توافق دو خانواده بر این موضوع است، ایرادی ندارد اما این صیغه باید فقط راهگشای رفع موانع معاشرت باشد و در ذهن دو نفر ایجاد حس زناشویی نکند چرا که این نوع نگاه در دوران آشنایی نیز اشتباه است.
در این دوران دو نفر برای ارزیابی شخصیت یکدیگر باید چه کارهایی انجام دهند؟
زن و مرد باید در این دوران هر اشکال یا نکته منفی که می بینند را مطرح نکنند بلکه در یک دفترچه یادداشت کنند و نام این دفترچه را «ثبت نگرانی های من» بگذارند. این دوره درواقع دوره جمع آوری اطلاعات است نه تصمیم گیری، پس دو نفر با ثبت نگرانی های خود می توانند یک مجموعه از دغدغه های خود داشته باشند که زمان مراجعه به مشاور ازدواج با وی مطرح کنند. این بسیار مهم است که بدانیم گاهی رفتار اشتباه طرف مقابل تابعی از شرایط است و گاهی تابعی از شخصیت. اگر این رفتار نادرست بخشی از شخصیت فرد باشد، رفع شدنی نیست، اما گر تابع شرایط باشد، ممکن است تکرار نشود و تشخیص این که رفتار اشتباه، تابع شرایط بوده یا شخصیت را باید به روانشناس(مشاور ازدواج) محول کرد.
این دوره دوره آشنایی است و نقش دو نفر مانند دو دوست است نه زن و شوهر و دوستی خوب، دلیل همسری خوب نیست. هر نقشی دارای تکالیفی است، بنابراین در هنگام تحقیق درباره همسر آینده خود باید دقت کنیم که درباره کدام نقش وی تحقیق می کنیم. ممکن است این فرد به عنوان یک دوست، فردی ایده آل باشد(از دید دوستانش) اما آیا دوستانش می توانند تضمین دهند وی همسر خوبی است؟ مسلما نه. بنابراین در تحقیقات پیش از ازدواج باید به این موضوع توجه کنیم که نکات مثبت و تعریف هایی که می شود به این معنی نیست که این فرد حتما در نقش همسر هم خوب عمل می کند. پس لازم است که ما وارد مرحله چهارم شویم. یعنی معیارهار حقیقی ازدواج که توسط روانشناس یا مشاور ازدواج بررسی می شود. دو معیار برای خوشبختی در این مرحله هست ، وجود سلامت روان در طرفین و تناسب شخصیت که باید در هر دو نفر وجود داشته باشد و اگر یک نفر واجد این معیارها و یک نفر فاقد این معیارها باشد، ازدواج ناموفق خواهد بود. رابطه زناشویی با خود تکالیفی به همراه می آورد و تنها فردی که سلامت روان دارد از عهده تکالیف بر می آید و رضایت زناشویی را ایجاد می کند.
رویا پاک سرشت/سرویس خواندنی های انتخاب: احساس گناه را میتوان یکی از ملموسترین احساسات در افراد مختلف دانست، همه افراد در سراسر جهان حداقل یک بار احساس گناه کرده اند، اما گاهی احساس گناه از حالت عادی خارج میشود و با سایه سنگینی که روی زندگی روزمره افراد میاندازد، تبدیل به یک مشکل ریشه دار میشود، با توجه به این که احساس گناه میتواند روندی مخرب در زندگی افراد ایجاد کند، در نتیجه برای بررسی علل، ریشهها و روشهای درمان احساس گناه، با خانم بهشته بیگلرخانی، رواندرمانگر و هیپنوتراپیست گفتگو کردیم: