arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۱۷۳۵۷
تاریخ انتشار: ۱۷ : ۲۲ - ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۰
سفرنامه عباس مسعودی به شوروی، «پشت پرده آهنین چه دیدم؟»؛

قسمت ۹/ در اتحاد جماهیر شوروی اختلاف طبقاتی وجود دارد!

اختلاف زندگی طبقات بر خلاف آن‌چه راجع به کشور اتحاد جماهیر شوروی در خارج تبلیغ می‌کنند در میان مردم وجود دارد... یکی از حداقلِ خواراک و پوشاک و مسکن بهره می‌برد و در یک اتاق کوچک با پانصد منات در ماه زندگی را سر می‌کند و ممکن است با مشکل‌ترین کار‌های بدنی روبه‌رو باشد و آن دیگری به واسطه گشایش فوق‌العاده‌ای که در بودجه و حقوق خود دارد قادر است اتاق‌ها در اختیار خود بگیرد و زندگی متجمل و لوکس برای خویش آماده کند و اتومبیل شخصی داشته باشد... اختلاف طبقات در میان مردم به خوبی ظاهر و نمایان می‌باشد... در کشور شوروی حقوق مساوی داده نمی‌شود و زندگی مردم هم یکسان نیست، اما حسن کامل قضیه این است که همه کار دارند...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ اختلاف زندگی طبقات بر خلاف آن‌چه راجع به کشور اتحاد جماهیر شوروی در خارج تبلیغ می‌کنند در میان مردم وجود دارد و این اختلاف به مناسبت تفاوت فاحشی است که بین حقوق‌ها روی شخصیت و موقعیت و استعداد و لیاقت افراد وجود دارد که در زندگی خانواده‌ها به خوبی محسوس می‌باشد.

یکی از حداقلِ خواراک و پوشاک و مسکن بهره می‌برد و در یک اتاق کوچک با پانصد منات در ماه زندگی را سر می‌کند و ممکن است با مشکل‌ترین کار‌های بدنی روبه‌رو باشد و آن دیگری به واسطه گشایش فوق‌العاده‌ای که در بودجه و حقوق خود دارد قادر است اتاق‌ها در اختیار خود بگیرد و زندگی متجمل و لوکس برای خویش آماده کند و اتومبیل شخصی داشته باشد.
هر دو کار می‌کنند، هر دو در یک کودکستان و دبستان و دبیرستان پیش هم نشسته‌اند و هر دو در سن ۱۷ سالگی تحصیلات مقدماتی را تمام کرده‌اند، اما در آن موقع هر کدام روی استعداد و ذوق و قریحه خود راهی را اتخاذ کرده‌اند و در نتیجه یکی عمله کارخانه از دستگاه بیرون آمده دیگری مهندس عالی‌مقام، اولی از حداقل حقوق بهره‌مند می‌شود، دیگری روز به روز مدارج کمال پیموده و حداکثر حقوق می‌گیرد و هر دو مجبورند آن‌چه از دولت در ماه می‌گیرند پس بدهند، زیرا اندوختن پول بی‌نتیجه است و پول جز برای زندگی به راه دیگر نباید صرف شود.

پس هر دو آن‌چه عاید می‌دارند خرج می‌کنند و در نتیجه یکی زندگی‌اش بسیار محقر و دیگری بسیار متجمل می‌شود.

طرز تعلیم و تربیت در خاک جماهیر شوروی طوری است که هرگونه استعدادی تحریک و تشویق می‌شود، راه را باز و در عین حال محدود می‌سازند مثلا راه دانشگاه برای همه کس یکسان باز است، اما این‌طور نیست که هرکس دلش خواست وارد دانشگاه شود، باید استعداد و لیاقت دخول در دانشگاه را پیدا کند تا آن ترقیات و امتیازات را به دست آورد.

دانشگاه مسکو بیش از چهارده هزار شاگرد در رشته‌های مختلف ندارد، و با یک مطالعه مختصر می‌توان متوجه شد که برای شهر پنج میلیون نفوسی مسکو این عدد خیلی کم است، زیرا اگر قرار شود هر جوانی که دبیرستان را طی می‌کند هوس دانشگاه به سرش بیفتد، مسکو باید چندین دانشگاه داشته باشد و چند صد هزار شاگرد قبول کند.

اما چنین نیست، نخبه‌ترین، بااستعدادترین، باذوق‌ترین اطفال به مقدار محدود و معین به دانشگاه پذیرفته می‌شوند به این ترتیب که اگر شاگردی در تمام دوره ده‌ساله تحصیلش نشان طلا گرفته باشد یعنی شاگرد اول باشد، بدون امتحان و مسابقه به دانشگاه وارد می‌شود و الا باید در مسابقه شرکت کند و شرایط به قدری سنگین است که باید غربال شود و عده‌ای مستعد قبول شوند و همان‌ها هستند که بیش‌تر شانس ترقی پیدا می‌کنند. در آن‌جا دیگر اعمال نفوذ و توصیه و هوچی‌گری و اعتصاب و جنجال برای داخل شدن به دانشگاه یا فرار از مسابقه و امتحان راه ندارد، آن‌چه راه پیدا می‌کند استعداد اطفال است.

راه ترقی منحصر به دانشگاه نیست هرکس در هر شغل و مقام و موقعیتی هست می‌تواند استعداد و لیاقت خود را به آزمایش گذارد. صنعت نقاشی از هنر‌های زیبای این کشور است از این راه اشخاص می‌توانند ترقی کنند و آن زندگی متجمل را به دست آورند. به موسیقی و رقص خیلی اهمیت داده می‌شود و در این رشته‌ها نیز اگر کسی توفیق حاصل کند و به مقام استادی و آرتیستی برسد کار و بارش بسیار خوب می‌شود.

نویسنده و دانشمند و شاعر و مولف نیز موقعیت ممتاز و حقوق گزاف دارد و بدین ترتیب اختلاف طبقات در میان مردم به خوبی ظاهر و نمایان می‌باشد و از سر و لباس هرکس می‌توان فهمید در چه طبقه و چه وضعی زندگی می‌کنند و بالاخره باید دانست که در خاک شوروی اختلاف زندگی روی لیاقت و ارزش کار اشخاص هم‌اکنون دارد به جایی می‌رسد که می‌توان گفت کسانی هم یافت می‌شوند که زندگی اشرافیت قدیم روسیه را تجدید و زنده کنند و در همان کاخ‌ها با همان تجمل به سر برند؛ بنابراین حقوق به افراد در کشور شوروی مساوی داده نمی‌شود و زندگی مردم هم یکسان نیست، اما حسن کامل قضیه این است که همه کار دارند و همه مردم زندگی می‌کنند و همه از فرهنگ و بهداشت و مزایای تکثیر اولاد و هر مزیتی که وجود داشته باشد یکسان بهره‌مند می‌شوند منتها هرکس روی استعداد خود پیش می‌رود و هرچه بر تولیدش بیفزاید و ارزش کار خود را بالا برد حقوق بیش‌تر می‌گیرد و بالاخره اصل و پایه زندگی در کشور شوروی ارزش کار است نه تبعیض و هوچی‌گری. هرکس برای هر کاری از دستگاه آدم‌سازی بیرون آمده باشد به همان کار گماشته می‌شود و جای، چون و چرا برای کسی باقی نیست و الا چرخ‌های مملکت چنان گردش نمی‌کرد که چنین موفقیت عظیم داشته باشد و بالاخره در خاک شوروی این‌طور نیست که روی تشبث و تبعیض یا سوءتشکیلات مهندس معدن، ادبیات به شاگرد بیاموزد و دیپلمه کشاورزی حسابداری کند و حشره‌شناس ثبات و ضباط شود.

در کشور شوروی هرکس کار خودش را می‌کند و به کار دیگری کار ندارد. بخل و حسادت در میان مردم کشته شده است، زیرا سازمان بالا که همه برای او کار می‌کنند همه را به یک چشم نگاه می‌کند و هرکس روی کار و توانایی بازو یا استعداد و هنرمندی ذاتی و یا اندیشه تابناک خود زندگی می‌کند و بر دیگری منت ندارد.

موضوع دخالت نکردن در کار یکدیگر و اطاعت دستور به قدری در مردم ریشه دوانیده که اشخاص بی‌اطلاع را دچار بهت و حیرت می‌کند. غیرممکن است کسی از دستوری که دارد تخلف کند و محال است کسی در کار دیگری دخالت نماید.

روزی به جلسه شورای مقدماتی کنفرانس اقتصادی رفته بودیم، این شورا در یکی از کاخ‌های عظیم مسکو که فوق‌العاده مجلل بود تشکیل شده بود. در پایان کار وقتی از در خارج شدیم، با برف شدید توام با طوفان مواجه شدیم و در صدد یافتن اتومبیلی بودیم که به وسیله آن از مهمان‌خانه به آن‌جا آمده بودیم لکن نه اسم شوفر و نه نمره اتومبیل را می‌دانستیم پلیس جوانی با لباس شیک و چکمه‌های براق خود جلوی در عمارت پاس می‌داد و قدم می‌زد، یکی از رفقا به او نزدیک شد و گفت: «ما در جست‌وجوی اتومبیل خود هستیم آیا ممکن است شما اتومبیل هیأت نمایندگی ایران را صدا بزنید جلو بیاید؟» پلیس مزبور دست خود را به احترام بالا گذاشت و گفت: «من البته می‌توانم صدا کنم، ولی وظیفه من نیست، این کار را به مامور مربوطه‌اش در سرسرای هتل رجوع کنید.» دوست ما وقتی از نزد او برگشت گفت: «جز این انتظار جوابی نداشتم.»

در این‌جا هرکس کار خود می‌کند و به کار دیگری ولو هر قدر ساده باشد نمی‌پردازد. از خانم مهمان‌دار سوالی می‌شد که از حدود وظیفه و اختیار او خارج بود می‌گفت نمی‌دانم باید از دیگری بپرسید. گاهی انسان از این نظم و ترتیب و نبودن حس ابتکار دیوانه می‌شود. هیچ کاری بدون اجازه مافوق صورت نمی‌گیرد و دستور باید طابق‌النعل بالنعل انجام شود؛ چون تخطی از دستور مسئولیت شدید دارد و به همین جهت اغلب دیده شده است یک کار ساده اگر از دستور اولیه و در واقع از مجرای طبیعی‌اش خارج شود دیگر انجام‌شدنی نیست و یا روز‌ها و هفته‌ها و ماه‌ها باید در انتظار وصول دستور جدید گذراند، زیرا معتقدند که این ماشین‌های مملکت باید منظم و مرتب روغن‌کاری شود و پیچ و مهره‌های آن دست‌نخورده و بی، چون و چرا کار کند تا محصولی که می‌خواهند به دست آورند و الا اگر بنا شود اراده‌های مختلف، افکار متفاوت و نظر‌های عجیب و غریب در آن راه یابد هرگز توفیق نخواهند یافت.

ملت شوروی از قدیم علاقه وافری به داشتن موزه‌ها از آثار تاریخی، تابلو‌های نقاشی و هنر‌های ظریف نشان می‌داد و این علاقه و ذوق در رژیم کنونی نه فقط حفظ و نگاهداری شده بلکه بر تشکیلات آن افزوده است و موزه‌های بسیاری از دوره انقلاب بر آن‌چه داشته‌اند اضافه شده است و از این موزه‌ها استفاده‌های شایان می‌برند، یعنی به وسیله نشان دادن به اطفال و زنان و مردان حس میهن‌پرستی و علاقه به پیشوایان خود را تحریک و پرورش می‌دهند.

موزه‌ها را طوری ترتیب می‌دهند و راهنمایان موزه طوری آماده سخن‌وری و تعریف و توصیف هستند که هر بیننده مقهور و مغلوب و تحت تاثیر قرار می‌گیرد و در حقیقت کلاس درسی است برای کوچک و بزرگ که هر چند یک بار با تماشای آن به تاریخ و تمدن و ماجرای انقلاب و رژیم کنونی‌اش مومن و معتقد گردد.

یکی از موزه‌های مهم مسکو موزه لنینی است. این موزه به دستور استالین در ۱۶ سال قبل در یکی از عمارات قدیم مسکو به وجود آمد و در آن زندگی لنین از کودکی در دامان مادر و پدر تا زندگی در دبستان و دبیرستان و دانشکده و فعالیت‌های انقلابی او و کار‌های مخفیانه و انتشاراتش را تا موقع گلوله خوردن و چند سال در کسالت به سر بردن و بستر مرگ همه را با نقاشی و عکس نشان می‌دهد هم‌چنان که اتاق کار و لوازم زندگی و لباس‌های او در هر موقع تا موقع کاخ کرملین در دفتر کارش به معرض استفاده مردم می‌گذارد.

چیزی که در موزه‌ها بسیار جلب توجه می‌کند دستجات مختلف تماشاکنندگان است که مجذوب توضیحات خانم‌های راهنما که شمرده و با سلاست مخصوص برای کوچک و بزرگ هر کدام را به فراخور فهم خویش توضیح می‌دهند شده‌اند. در گوشه سالون نگاه می‌کنید یک دسته دانش‌آموز جوان دور خانم معلم خود حلقه زده با دهان باز گفته‌های او را درباره زندگی لنین گوش می‌کنند و در مغز خود آن‌چه را در کتاب خوانده‌اند جا می‌دهند. گوشه دیگر سالون یک دسته سرباز دهاتی را می‌بینید اطراف خانم راهنمای دیگری به توضیحات او گوش می‌دهند و با علاقه عجیبی از برابر مجسمه‌ها و عکس‌های لنین می‌گذرند. تالار دیگر وارد می‌شوید باز یک دسته کودک دبستانی را می‌بینید اطراف معلم خود حلقه‌وار ایستاده با چشم و گوش باز حرف‌های او را که به همان زبان کودکی ادا می‌شود توجه می‌کنند و حتی در جای دیگر بچه‌های پنج شش ساله کودکستان را می‌بینید که باز به زبان خود آن‌ها با پیشوای بزرگ انقلاب روسیه که از چشم باز کردن با او آشنایی پیدا کرده و هم‌چنان که رشد یافته عکس‌ها و مجسمه‌های او و پیشوای کنونی (استالین) را در برابرش گذاشته و در فکر و مغز و قلب او جای داده‌اند آشنایی بیش‌تری پیدا می‌کنند.

به این ترتیب موزه‌ها نقش مهمی در تربیت افراد و پرورش احساسات مردم بازی می‌کند که باز در این باره صحبت خواهیم کرد.

منبع: اطلاعات؛ دوشنبه پانزدهم اردی‌بهشت ۱۳۳۱، صص ۱ و ۷.

نظرات بینندگان