پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح نقلمکان کردیم؛ چون بنا شده بود اطاقهامان را تغییر بدهیم. من یک طبقه بالا رفتم یعنی طبقه سوم جا گرفتم اما اطاقم بهتر شده است. با نصرتالدوله [وزیر خارجه] ملاقات کردم و بعضی صحبتها راجع به آذربایجانیها کردیم. برای گردش بیرون رفته خواستم سیاحت خود را در کلیسای وستمینستر تکمیل کنم. قدری هم آنجا گردش کردم اما عینکم شکست و چشمم بسته شد و دیگر نتوانستم جایی را ببینم. برگشتم.
چرچیل آمد پیش نصرتالدوله و گفت: «شما را در کوچه دیدم و ملتفت من نشدید.» گفتم: «به واسطه این بود که چشم نداشتم.» گفت: «دانستم که علتی در کار است.» باری نصرتالدوله گفت: «بروید نزد Meyrowitz عینک بگیرید.» این همان اداره است که در پاریس هم دارد و عینک به او سفارش دادم و هنوز نداده است.
باری بعد از ناهار رفتم و دو قسم عینک گرفتم. قریب سیزده لیره تمام شد، در صورتی که همین اداره در پاریس هر عینکی سی چهل فرانک بیشتر نمیگرفت و برای خریدن این عینکها متجاوز از ششصد فرانک پول فرانسه دادم. اگر تفاوت زندگانی پاریس و لندن این باشد رحمت به پاریس و تقریبا همینطور است.
باری امروز مهدیف آذربایجانی [رئیس هیات اعزامی آذربایجان در کنفرانس صلح پاریس]، من و انتظامالملک و امانالله میرزا را به شام دعوت کرده بود. من هم که میل داشتم او را ببینم اما انتظامالملک کسل بود و برای لباس پوشیدن تنبلی کرد و نیامد. ما سه نفری با هم شام خوردیم و در باب مسائل مملکتی خیلی صحبت کردیم. این مهدیف بر حسب ظاهر خیلی اظهار ایراندوستی میکند و گویا بیحقیقت هم نباشد اما از وضع حرف زدن او اوضاع آذربایجان یأسآور است و مطلب این است که آنها از ما ناقابلتر و بیاستعدادترند ولی در هر حال باید با آنها کار بکنیم و قرار ملاقات و غیره دادیم.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: بنیاد موقوفات دکتر افشار و سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۳۲۸ و ۳۲۹.