سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در اوایل سال ۱۹۵۱ برابر با زمستان ۱۳۲۹ کتابی با عنوان «طریقه زندگی کردن بینالمللی» در فرانسه منتشر شد. این کتاب مجموعهای از مقالات راجع به آداب و رسوم و وضعیت اجتماعی ملل مختلف بود که هر کدام به قلم یکی از نویسندگان، دانشمندان و یا روزنامهنگاران بزرگ فرانسه نوشته شد. بخش مربوط به ایران آن را ادوار سابلیه نویسنده معروف روزنامه «لوموند» نوشت، او در سال ۱۳۲۵ در زمان دولت قوامالسلطنه از ایران دیدن کرده بود و همان زمان نیز مقالات مفصلی درباره ایران در روزنامه متبوعش به رشته تحریر درآورد. آما آنچه او راجع به ایران در کتاب یادشده نوشت، با فاصله اندکی پس از چاپ کتاب در فرانسه توسط فیروز تفضلی در روزنامه «ایران ما» منتشر شد و مجله خواندنیها در شماره پنجاهوششم خود (سال یازدهم، سهشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۲۹، صص ۲۲-۲۴) به شرح زیر بازنشرش کرد:
ایران به عنوان «فرانسه شرق» معروف شده. قطعا این عنوان را یک فرانسوی به آن بخشیده و ایران هم شایسته این شباهت و عنوان هست، ولی نه از نظر محاسن آن مملکت، بلکه از لحاظ معایب ما (فرانسویان).
در ایران هم مثل فرانسه هرکس دوست دارد هر اتفاقی را که در مملکت میافتد انتقاد کند. با هر ایرانی طرف شوید بلافاصله از معایب هممیهنان و مخصوصا هیأت حاکمهاش برای شما خواهد گفت. ولی حرفهای او را نباید تایید کنید، زیرا از نظر ایرانیها این کار خارج از نزاکت است و به انتقادات او هم اعتراض نکنید، چون خواهد گفت شما در کارهایی که فقط مربوط به ایران و ایرانی است دخالت کردهاید. به جای اینها سعی کنید صحبت را به سلامتی مخاطبتان بکشید. به احتمال زیاد برای شما خواهد گفت که کبدش مریض است و یقین داشته باشید از اینکه به او فرصت دادهاید از کسالتش برای شما درد دل کند خیلی ممنون است.
ایرانی خیلی خوشرو، بذلهگو، نکتهسنج و حاضرجواب است حکایت و قصه را خیلی دوست میدارد، ولی فراموش نکنید که بذلهگویی و شیرینسخنی مخصوص خود او است و ممکن است حکایتهای شیرین و خندهدار او باب سلیقه شما باشد. در مواقعی که صحبت شما صورت جدی و عصبانیت به خود میگیرد بلافاصله ایرانی به شما میفهماند که منظور او مسخرهگی بوده بنابراین کمتر کار به جای نازک میکشد.
روابط اجتماعی بین مردم ایران تابع مقررات شدیدی است. با خارجیها رسم ادب و نزاکت را بیشتر بجا میآورند. بعد از سلام که معمولا با یک تعظیم خیلی مودبانه همراه است شروع به یک سلسله تعارفات غلیظ و شدید میکنند.
ایرانی اگر برای انجام کاری به ملاقات کسی برود هیچوقت در اظهار مطلب خود عجله نمیکند، چون این کار بر خلاف نزاکت است. مثلا وقتی پیش طبیب میرود مدتی پرحرفی میکند و بعد از کسالت خود با دکتر میگوید. عجله کردن در کارها خیلی ناپسند است، زیرا در مملکتی که هزارها سال به دنبال خود دارد وقت چندان ارزشی ندارد. بعد از کلمه «بله، بله» که نشانه قبول مودبانه خواهش شما است بلافاصله در ایران کلمه «فردا و پسفردا» به گوش شما میرسد و این نشانه کمال عقل و فهم این ملت است.
میگویند در تهران هفته مرکب است از سه روز تعطیل: جمعه تعطیل مسلمانان، شنبه تعطیل یهودیان و یکشنبه تعطیل عیسویان.
عید تجدید سال ایرانیها «نوروز» است که آغاز فصل بهار است و جشن و شادیهای این عید نزدیک به سه هفته طول میکشد و اغلب روزهای این مدت هم به تعطیل و بیکاری برگزار میشود. در روز عید نوروز شما بایستی مقداری پول به عنوان عیدی به نوکر، فراش پست، پاسبان و بچههای محله خودتان بدهید و یقین داشته باشید که این عیدی دادن شما همیشه به یاد آنها خواهد بود. در عید نوروز ایرانیهای قدیمی برای دوستان خودشان میوه و گل میفرستند و بهترین هدیهها «هفتسین» است که از هفت نوع میوه خشک که اسم آنها با حرف «س» شروع میشود درست شده و این حرف در نظر ایرانیها مبارک و خوشیمن است.
وقتی به مهمانی میروید برای شما در استکانهایی که در پایههای نقرهای جا دارد چای شیرین میآورند و پیشخدمت اول چای را پیش صاحبخانه میبرد و او هم از برداشتن چای خودداری و با کمال نزاکت قبلا به مهمان خود تعارف میکند. در فامیلهای قدیمی که هنوز رسوم گذشته را از دست ندادهاند ممکن است که علاوه بر چای برای شما قلیان هم بیاورند. شما اگر نمیخواهید بکشید خیلی مودبانه میتوانید از قبول آن معذرت بخواهید و اگر خواستید از قلیان استفاده کنید قبلا صاحبخانه دو سه پُک به قلیان میزند و بعد نی قلیان را به دست شما میدهد. اگر شما را به ناهار دعوت کنند شما با غذای مخصوص ایرانیها که چلوکباب نام دارد روبهرو میشوید که مرکب است از مقداری برنج با گوشت کبابشده گوسفند که چند تخممرغ خام که در نصفه پوست آن گذاشتهاند در کنار آن دیده میشود.
ولی خیال نکنید که شما در ایران تمام این وضعیات را میتوانید ببینید، زیرا در ایران خیلی از عادات و رفتار غربیها جانشین اخلاق و آداب بومی شده است. طبقات ممتازه ایران تقریبا همگی در محیط لوکس و تجددی زندگی میکنند که اگر بهتر از محیط زندگی پایتختهای ممالک اروپایی نباشد قطعا از آنها بدتر هم نیست؛ و از یک قرن به این طرف نفوذ فرانسه در طرز ساختمان و اثاثیه و باغهای ایران تاثیر فراوانی کرده است.
ممکن است شما در ایران با زندگیهای بسیار محقر و پست هم روبهرو شوید. هنوز بعضی خانوادهها هستند که در نیمهمغازههایی به اسم «قهوهخانه» زندگی میکنند. این قهوهخانهها فقط با یک منفذ کوچکی که کاغذ روی آن چسبانیدهاند با هوای خارج مربوط هستند و مبل آن را چند قالیچه کهنه و پاره و یک آینه شکسته و یک صندوقچه و یک قلیان تشکیل میدهد و چند کاریکاتور که از روزنامهها چیده شده یا چند ورق از کتاب با سنجاق به دیوار زده شده است. تنها زینت این قهوهخانه یک سماور است که همیشه چایی آماده دارد و به مجرد ورود شما صاحب قهوهخانه با لطف و تواضع زیاد یک استکان چای مقابل شما میگذارد.
در زمستان شما با «کرسی» آشنا میشوید. کرسی یک میز چهارپایه کوتاهی است که روی آن لحاف انداخته اند و زیر آن یک منقلی که در آن ذغال افروخته میریزند گذاشته شده است. تمام اعضای هر خانواده دور تا دور این کرسی مینشینند و پاهای خود را زیر لحاف و اطراف منقل میگذارند و با این وسیله از شدت سرمای ایران میکاهند و اگر بوهایی که قطعا تنها بوی ذغال منقل نیست نمیبود اطاق کرسی قطعا بسیار دلچسب و لذتبخش میتوانست باشد.
ایرانیها بیشتر در اماکن عمومی با هم ملاقات میکنند و در منزل خودشان کمتر یکدیگر را میبینند. محل ملاقات هم جایی است به نام قهوهخانه که همان «کافه» ماست. در همین کافه است که معمولا پرحرفیها و سیاستبافیها سرمیگیرد و وعده ملاقاتها گذاشته میشود.
حمام هم یکی دیگر از وعدهگاههای مردم ایران است. ایرانیها به تمیزی خود علاقه مفرط دارند و مذهب آنها توصیه کرده است که به حمام بروند. تا چند سال قبل مرسوم بود که مردها موی سر و ناخن خود را رنگ میکردند. هنوز هم عدهای از رجال این مملکت به این کار ادامه میدهند.
وضع توزیع آب در این کشور خیلی بد است. در تمام شهرهای ایران حتی تهران آب در جوهای روباز در کوچهها جریان دارد و تمام مردم شستوشو و رختشویی خود را در این جویها انجام میدهند و همین آبها هم وارد آبانبارها شده و مورد استفاده مردم است و به این ترتیب شما میتوانید حدس بزنید این مایعی که آب آشامیدنی و مصرفی مردم را تشکیل میدهد چه صورتی دارد. هتلهای بزرگ و منزل اعیان هریک چاه آب مخصوص به خود دارند و در تمام اوقات روز و شب شما صدای تلمبه خودکار را که آب از چاه میکشد میشنوید، ولی در نقاط دیگر بهتر است آب را بجوشانید یا فقط از ویسکی استفاده کنید.
ظاهرا حجاب مدتی است از بین رفته، ولی در شهرها و حتی تهران هنوز عده زیادی از زنها چادر به سر میکنند. در نواحی کردنشین زنهای حجابدار کمتر هستند. من چندین بار تمام ایران را گشتهام. در فامیلهای بزرگ تهران و در بعضی از شهرها مثل رشت زنها با آزادی کامل در تمام کارهای زندگی دخالت میکنند و در ردیف مردها هستند، ولی در تهران دیگر من کمتر با زن بیحجاب روبهرو شدهام.
در تابستان بیشتر مردم پشتبام میخوابند. سعی کنید به خانههای همسایه نگاه نکنید و خودتان را هم به همسایهها نشان ندهید، چون عکسالعمل یک نفر مسلمان نسبت به یک نفر خارجی که به دختر یا زن او نگاه بکند ممکن است خیلی شدید باشد.
زن در ادبیات ایران مقام مخصوصی دارد. سعدی و خیام شاعرهای ایران شعرهای زیادی در وصف زن ساختهاند. ولی با کمال تعجب این احترام زن در زندگی روزانه صورت تنفر و انزجار شدید از زنان را به خود گرفته است مثلا همین «فرانسویان شرق» هستند که این ضربالمثل را برای زن درست کردهاند: «زنها گیسوان دراز دارند و عقلهای کوتاه» و «ساشا گیتاری» آرتیست فرانسوی یا «ایرانی غرب» این را هم بر این ضربالمثل افزوده است که: «همه چیز عوض شده گیسوی زنها هم مثل عقلشان کوتاه شده»؛ و باز در همین ایران است که این ضربالمثل به وجود آمده: «بدترین دشمن مرد، زن اوست» و شاید از همین جهت است که هنوز هم در ایران «نکاح منقطع» وجود دارد.
در بازار اگر خریدی میکنید در قبول قیمتی که فروشنده میگوید عجله نکنید، زیرا اگر چانه نزنید ممکن است فروشنده ناراحت شود به حدی که از فروختن جنس به شما اصلا خودداری کند.
هیچ وقت خرده نان به روی زمین نیندازید، چون این کار در نظر مردم ایران خیلی گناه دارد.
اگر دوایی برای شما تجویز کرد مبادا در موثر بودن آن شک کنید.