پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح از د لاپرادل تلفون رسید که بین ساعت نه و نیم و ده خواهم آمد، و آمد. اما کاری نکرده بود و گفت نظریات خودم را اگر در لندن لازم داشته باشید، خبر بدهید چهار پنج روزه حاضر خواهم کرد و الا بماند برای مراجعت.
بعد از رفتن او اسبابهای خودم را جمعآوری و حاضر کردم و به گار [ایستگاه] فرستادم و خودم با انتظامالملک رفتم به هوتل موریس و با نصرتالدوله [وزیر خارجه] و یحییخان و سایر اطبا حرکت کرده به گار د وز رفتیم. سر ساعت ظهر راهآهن راه افتاد. ما مشغول ناهار خوردن شدیم. ساعت چهار به بولنی رسیدیم. در بین راه با نصرتالدوله و یحییخان و انتظامالملک صحبت میکردیم.
بعد داخل کشتی شدیم. نزدیک ساعت پنج حرکت کرد. هوا صاف و آفتاب و خیلی خوب بود، دریا آرام. خیلی سفر خوش گذشت. کمی بعد از ساعت شش رسیدیم به فکستون و تقریبا بلافاصله راهآهن حرکت کرد و ساعت ۹ به لندن رسیدیم. در بین این راه با نصرتالدوله و یحییخان و نواب همراه بودیم و چای خوردیم و باز صحبت کردیم. ذکر رجال ایران و وقایع گذشته شد. نصرتالدوله گفت: «مستوفیالممالک خیلی خوب آدمی است اما اهل کار نیست و خرابیهای زمان جنگ همه زیر سر اوست.» در باب ناصرالملک هم صحبت شد و یحییخان حمایت میکرد، البته طبیعی است، اما بیش از آنچه لازم بود.
خلاصه در گار لندن عمادالملک و احتشامهمایون و مفتاحالسلطنه و فریدالسلطنه آمده بودند. رفتیم به کارلتون هوتل. اتاق به قدر کفایت مهیا نشده بود. من و انتظامالملک در یک اتاق پهلوی اتاق نصرتالدوله جا گرفتیم. سایرین را به مهمانخانه دیگر بردند. شام هم در کارلتون خوردیم، غیر از نصرتالدوله که کسل بود و در اتاق خود غذا خورد. بعد از غذا مختصر راهی رفتیم و برگشته، خوابیدیم. لندن هوا مه و تیره بود. مهامالسلطنه تشبیه خوبی کرد، گفت: «مثل آشپزخانه است».
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: بنیاد موقوفات دکتر افشار و سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۳۲۲ و ۳۲۳.