لطفالله میثمی: ۲۶ اردیبهشت ۴۰ نهضت آزادی ایران تأسیس شد. در خرداد همان سال در روز عاشورا، مهندس بازرگان در باشگاه نهضت واقع در خیابان فلسطین سخنرانی کرد و گفت: ثقهالاسلام را در یکی از میدانهای شهر تبریز به دار زده بودند، ولی مردم دعا میکردند «خدایا لعنت بفرست به اولین کسی که به محمد و آل محمد ظلم کرد». ولی به قاتل مظلومی که در دسترس آنها بود و او را میدیدند توجهی نمیکردند. زندهیاد بازرگان با جرئت و شهامتی بیسابقه گفت من میگویم: «اللهم العن من قتل دکتر سید حسین فاطمی، پروردگارا کسی که دکتر سید حسین فاطمی را کشت از رحمتت محروم کن». جمعیت هم با صلوات هماهنگ و بلند او را لبیک گفتند. او مستقیماً به شاه اشاره کرد که قاتل دکتر فاطمی بود و مصداق ظالم و مظلوم را مشخص نمود. در روند نواندیشی دینی صحبت مهندس یک نوآوری بود. بدین معنا که در آموزشهای جاری کاری به مصداق نداشتند و فقط گفته میشد که ظلم بد است، اما ظالم را مشخص نمیکردند.
بعدها در ریشهیابی این آموزشها به شرح مثنوی علامه جعفری تبریزی برخورد داشتم که میگفت منطق صوری که اساس آموزشهای جاری است، سه ادعا ندارد: نخست درباره عمق اشیا، دوم درباره آینده و سوم درباره مصداق. این در حالی است که سراسر قرآن صحبت از ژرفنگری، آیندهنگری و مصداق اندیشی است.
مهندس حسن عبودیت و من در شب یلدای سال ۴۲ در ارتباط با دادگاه سران نهضت آزادی بازداشت شدیم. بعد از مراحل بازجویی و شکنجه که به انفرادی قزلقلعه رفتیم مهندس عبودیت آنچه بر سرش آمده بود برایم تعریف کرد. او را به شدت شکنجه کرده بودند و آثار آن روی بدنش بود. بعداً مهندس عبودیت را به زندان قصر بردند و با راهنمایی مهندس بازرگان او به دادستان وقت، تیمسار صدوقی، نامهای مینویسد و مهندس بازرگان این نامه را در دادگاه نهضت میخواند که اشک حضار درمیآید. عبودیت را به پزشکی قانونی برده و شکنجهها تأیید میشوند.
در سلول که باهم بودیم میگفت مهندس بازرگان به من گفت میخواهی نذری یادت بدهم که آزاد شوی؟ بعد ادامه داد نذر کن آزاد که شدی مبارزه با ستمشاهی را ادامه بدهی و دومرتبه به زندان برگردی. مهندس عبودیت از آرامش بینظیر و حل شدن مهندس در مبارزه مستمر با ستمشاهی و اخلاق نیکوی او بسیار متأثر شده بود و میگفت صحبتهای مهندس آرامش زیادی به من داد.
نه تنها روی دولت فشار میآورند بلکه آقا را هم تحت فشار میگذارند... آن وقت آقا وادار میشوند... بدون مراجعه و مشاوره به دولت... دستور صادر میفرمایند، یکدفعه دست و پای ما را توی پوست گردو میگذارند، «برق و آب را مفتش بکنید»، «لااقل آنهایی که کممصرفاند»... و از این حرفها... آمدیم گفتیم... آنها که از ده متر مکعب آب در ماه کمتر مصرف میکنند آنها هم معافاند... همان شبی که قم بودیم شنیدیم که بله سازمان آب قم چون بیشتر مصرفکنندگان قم کمتر از ده متر مکعب آب مصرف کردهاند ورشکست شده... از همه طرف فشار روی این دولت است، در حالی که دولت از همه بیچارهتر و بیپولتر است... تقلیل نظام وظیفه که واقعا هم اتلاف وقت بود... خواستیم صواب کنیم کباب شدیم. گفتیم سه سه بار به نه بار غلط کردیم، دیگر از این غلطها نمیکنیم، دیگر انقلاب نمیکنیم، چه شد؟ اعلام شد اما یک نفر برای نمونه توی این جوانهای مملکت یک تلفنی، نامهای، پیغامی نداد که آقای وزیر دفاع ملی دستت درد نکند که یک سال به ما عمر دادی، اما همان فردایش سربازان وظیفه توی سربازخانهها راه رفتند که چرا دوره ما را یک سال نمیکنید، آنها مگر تخم دوزرده کردهاند، مگر آنها اولاد عقدی هستند ما صیغه هستیم...