پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : میگوید مجمع تشخیص مصلحت نظام هدف اصلی تخریبها نیست؛ میخواهند هاشمی را
تخریب کنند اما تاکتیک عوض شده و این بار به جای اینکه سراغ کارگزار
بیایند، رفتهاند سراغ ساختار و نهاد مجمع تشخیص مصلحت، شده بهانهای برای
نقد و تخریب رییس آن.
تصریح میکند هاشمیرفسنجانی هنوز رقیب
بالقوه برای رقبایش به خصوص اصولگرایان به شمار آید و همین خطر است که
باعث شده هیچگاه زنگ خطرهایشان خاموش نشود.
میگوید همانهایی که
همه میشناسندشان نه تنها از هاشمی میترسند بلکه بارها اذعان کردند که از
جریان فکری هاشمی رفسنجانی هم میترسند. منظورش از جریان فکری، جریان
تکنوکراتهایی است که مدعی است تفکر هاشمی را در سپهر سیاسی ایران تربیت
کرده و این روزها سایه مدیریت توانمند آنها برای برخیها آزاردهنده است.
در
طول مصاحبه تاکید دارد از زبان برادرش چیزی نمیگوید اما این دلیل نمیشود
که نگوید سیاست و حرفهای آیتالله هاشمی رفسنجانی همان است که در نماز
جمعه یک سال پیش زده و پیشنهاد داده است.
اینها را و خیلی موارد
دیگر را محمد هاشمی برادر کوچکتر رییس مجمع تشخیص مصلت میگوید. ادامه
اظهارات این عضو مجمع را در پی میخوانید.
به
نظر میرسد آنچه ما در اعتراض به مجمع میبینیم، در واقع ناشی از ضعفی است
که در نقد سیاسی ایران وجود دارد. یعنی عدهای هستند که چون با شخصی که در
راس مجمع تشخیص مصلحت نظام است، مشکل دارند، لذا میآیند و کل ساختار مجمع
را به نقد میکشند. اگر از این منظر به قضیه نگاه کنیم میبینیم که آقای
گنجی نیز در گذشته همین حرفهایی را میزد که اکنون درباره مجمع زده
میشود. آیا این تحلیل را قبول دارید که چون با کارگزار مشکل دارند و
نمیتوانند علیه او حرف بزنند، ساختار را مورد نقد قرار میدهند؟
اگر
به پیشینه بحث نقد نسبت به آقای هاشمی چه از بعد انتقاد و چه از بعد تخریب
نگاه کنیم، به همین واقعیتی که شما اشاره کردید، میرسیم. نقادان و
مخالفین آقای هاشمی همواره مختص به یک جناح نبوده و معمولا مربوط به
جناحهای مختلف سیاسی کشور بودهاند. مجلس سوم در اختیار جناح چپ بود و
آقای هاشمی در سال 68 که از ریاست مجلس به ریاستجمهوری رفت، میدیدیم که
مجلس سوم نسبت به ایشان نقادی و بعضا توسط افراطیهایشان تخریب میشد.
مثلا روزنامه سلام و روزنامههای مشابه آن؛ به تخریب آقای هاشمی
میپرداختند. در مجلس چهارم اکثریت بالعکس شد و دست جناح راست افتاد. که
باز هم میبینیم در این دوره نیز نسبت به آقای هاشمی هم نقد وجود داشت و هم
تخریب توسط افراطیون آنان. در دوره مجلس پنجم که یک مجلس ترکیبی بود،
علاوه برجناح راست و چپ، طیف اعتدالگرایی هم وجود داشت که با کسب بیش از
یکصد کرسی مجلس، منتسب به آقای هاشمی بود. در این مجلس اگرچه تخریبی علیه
رییسجمهور وقت انجام نمیشد اما در جامعه باز میدیدیم که جناح راست نقاد
آقای هاشمی بود. در مجلس ششم که اصلاحطلب بود باز این قضیه تکرار شد و ما
هم نقادی دیدیم و هم به طور بیسابقهای تخریب علیه ایشان را میدیدیم. در
مجلس هفتم و هشتم نیز اگرچه ترکیب نمایندگان به لحاظ سیاسی تغییر کرد اما
این روال مجددا تکرار شد. ما اکنون نیز میبینیم که جریان اصولگرا و جریان
افراطی که به عنوان اصولگرا فعال هستند به طور بیسابقهای علیه آقای
هاشمی نقادی دارند.
علت تمام این وقایع به ویژگی آقای هاشمی بازمی
گردد. حال باید این سوال مطرح باشد که چرا آقای هاشمی همیشه از طرف جناحی
که در مجلس یا دولت حاکم است، اینگونه مورد هجوم قرار میگیرد؟
شما
فکر میکنید علتش چیست؟ همین مصداقهای شما پر است از مواردی که به جای
آقای هاشمی ساختاری که وی در آن قرار داشته تخریب شده است.
دلیلش
برمیگردد به تواناییها و سابقه انقلابی آقای هاشمی. جناحهای مختلف
سیاسی موجود، ایشان را شخصیتی آلترناتیو میدانند بدین شکل که هر سمت و
پستی در کشور که خالی مانده باشد، آقای هاشمی این شایستگی و ظرفیت را دارد
که بتواند آلترناتیو باشد. در رقابتهای سیاسی مرسوم است که رقیب را باید
از تخریب و از صحنه خارج کرد. این رفتار اگرچه منطبق بر اصول اسلامی نیست
اما متاسفانه وجود دارد.
در کشور ما نیز متاسفانه بین سیاسیون و
جناحها، نسبت به رقیب بالقوه و نه حتی رقیب در صحنه، رفتار دوستانهای
انجام نمیشود و بعضا به عنوان بازی سیاسی، چگونگی برخورد با رقیب بر اصول
اخلاقی و اسلامی منطبق نیست. بنابراین تحلیلی که شما مطرح کردید درست است.
میماند چرایی آن که مربوط میشود به سابقه آقای هاشمی. خیلیها به حق او
را شناسنامه انقلاب میشناسند؛ این یک واقعیت تاریخی است. از سوی دیگر هم
به خاطر تواناییهای ایشان و هم جریان اعتدالی که با او همراه است، همواره
مورد هجوم سیاسی قرار داشتهاند. این جریان اعتدالی است که میتواند کشور
را نجات دهد. تجربه ثابت کرده که افراط و تفریط در کشور ما هیچگاه پایدار
نبوده و مردم تندروها را حذف میکنند. لذا میتوانم بگویم ریشه تحلیلی را
که شما به آن اشاره کردید به شخصیت آقای هاشمی بر میگردد. این موضوع حتی
در جریان قبل انقلاب هم وجود داشت. به عنوان نمونه منافقین که قبل از
پیروزی انقلاب، مجاهدین نامیده میشدند و در سالهای 51- 52 از آقای هاشمی
حمایت میکردند در یک دورهای شروع به تخریب او کردند. کار تخریب به جایی
رسید که علاوه بر تخریب کار به حصر ایشان نیز رسید. آقای هاشمی از آغاز
نهضت به حضرت امام میپیوندد، اما علاوه بر رژیم شاه، در درون جریانهای
مبارزه علیه شاه نیز گروههای بودند که علیه آقای هاشمی نیز بودند.
گروههایی نظیر مجاهدین و چپها که علاوه بر مبارزه علیه شاه، علیه آقای
هاشمی و جریان فکری منتسب به او نیز مبارزه میکردند. پس این مسأله به لحاظ
تاریخی به امروز و دیروز برنمیگردد و سابقهای چند دهه دارد. از سوی دیگر
آقای هاشمی را باید در راستای جریان امام خمینی(ره) دید. نگاه ایشان
برگرفته از نگاه حضرت امام درباره حکومتداری، جمهوریت، مردم است و هاشمی
درواقع پیرو امام بوده است منتها چون این مخالفان نمیتوانستند علیه امام
اقدامی انجام دهند، با هاشمی مخالفت میکردند.
پس شما میفرمایید زمانی هم بوده که چون امکان رویارویی با امام نبوده مخالفان آقای هاشمی را تخریب میکردند؟
بله؛
در طول این دوران 3 نفر همواره تحت بیشترین حملات مخالفان و منتقدان قرار
داشتهاند. یکی شهید بهشتی، آقای خامنهای و آقای هاشمی. این سه فرد از یک
طرف با شعار حمایتی مردم مبنی بر «درور بر سه یاور خمینی، بهشتی، خامنهای،
هاشمی» مواجه بودند و از سوی دیگر در دانشگاهها که قبل از انقلاب فرهنگی
در انحصار گروههای چپ بود، هزاران برگ اطلاعیه علیه این 3 نفر نصب شده
بود. این حملات به قدری پیش رفت که وقتی آقای بهشتی به شهادت رسید امام
واژه مظلوم را برای ایشان به کار بردند که نشان دهنده شدت هجمه مخالفین و
معاندین علیه او بود. اکنون نیز این جریان ادامه دارد. با این تفاوت که اگر
دیروز خارجنشینها، جریان بنی صدر و چپیها علیه بزرگان انقلاب بودند،
امروز این جریان به درون جبهه اصولگرا انتقال یافته است. البته منظور
افراطیون این جبهه است و نه همه جبهه اصولگرایان. بنابراین محتوای این
هجمهها یکسان است و فقط مکان و خود اشخاص فرق کردهاند.
با
مطالعه مشروح مذاکرات مجلس اول، به نظر میرسد که این بحث و جدالهای مطرح
شده، بیشتر بر سر کسب قدرت بوده و به طور طبیعی بسیاری از گروهها و
جریانهای سیاسی، در پی پیروزی انقلاب اسلامی درصدد گرفتن سهم و پست و مقام
بودهاند. لذا این حملات و تخریبها قابل درک است اما الان بیش از 30 سال
از عمر انقلاب گذشته برای همین شاید این سوال بجا باشد که بپرسیم در شرایطی
که در دوران توسعه قدرت در ایران هستیم، چرا باید همچنان چنین تخریبهایی
وجود داشته باشد؟
اگر به توضیح من توجه کرده باشید پاسختان
را دریافت میکنید دعوایی هم که اکنون وجود دارد باز بر سر قدرت است یعنی
جریانی که امروز به عنوان افراطیون اصولگرا وجود دارد، آقای هاشمی را رقیب
خودشان میدانند. یعنی هنوز این پتانسیل را در آقای هاشمی میبینند که
جایگیزین آنان شود. بنابراین هنوز که هنوز است بازی قدرت یا همان حذف رقیب
کماکان وجود دارد و شما به درستی اشاره کردید. آن موقع حمله به آقای هاشمی
برای کسب قدرت بود الان نیز این خوف وجود دارد که هاشمی از پناسیل جانشینی
برخوردار است پس جریانی که امروز قدرت را دردست دارد، به هاشمی حمله میکند
همان طور که وقتی مجلس ششم در دست اصلاحطلبان بود، از خوف اینکه مبادا
هاشمی دوباره سکان قوه مجریه را در دست بگیرد، اقدام به تخریب او کردند و
برخورد حذفی صورت میگرفت. اگر ما الان در کشور از دیگران سوال کنیم که
مناسبترین فرد برای خیلی از مسوولیتها چه کسی است بطور طبیعی نگاهش به
سمت آقای هاشمی برمیگردد و میگوید که آقای هاشمی میتواند. در حال حاضر
هم مسایل اقتصادی، کشاورزی و بانکی و ... کشور اوضاع به سامان و سالمی
ندارد برای همین خیلیها این را باور دارند که هاشمی میتواند اوضاع را
درست کند. این در ضمیر مردم نقش بسته که هاشمی میتواند مشکلات را حل کند و
اتفاقا وجود چنین باوری باعث شده تا جریان حاکم احساس خطر بکند و برای
مقابله با آن بگوید که باید آقای هاشمی را تخریب و از صحنه حذف کرد.
اگر
استدلال شما مبنی بر اینکه اصلاحطلبان و اصولگرایان در دورهای نگران
بازگشت آقای هاشمی به دولت و عرصه اجرایی بودند، برای همین دنبال حذف رقیب
بودند، درست باشد، در شرایط فعلی نمیتواند قابل قبول باشد چرا که آقای
هاشمی از نظر قانونی، به لحاظ سنی با محدودیت حضور در رقابتهای انتخاباتی
مواجهند. برای همین این سوال میتواند مطرح باشد که چرا همچنان این تخریب
ادامه دارد؟ ترس از چه چیزی وجود دارد؟
مشکل اساسی آنان،
جریان فکری هاشمی است. درست است که اکنون شخص آقای هاشمی دیگر نمیتواند
مثلا کاندیدای ریاستجمهوری شود اما همچنان این دغدغه وجود دارد که یکی را
از جریان فکری خودش معرفی کند. همین بازیای که از زمان انتخابات 88 تا
الان به راه افتاده، تمام سعی آنان این بوده که آقای هاشمی جزو جریان به
اصطلاح آنها، فتنه است. یادتان هست که خود آقای احمدینژاد وقتی مناظرها را
شروع کرد چه گفت؟ قریب به مضمون گفت «آقای موسوی، رضایی و کروبی که رقیب
من نیستند اینها دست نشانده هاشمی هستند.» مگر آقای هاشمی نامزد
ریاستجمهوری دهم بود؟ برای همین وقتی آقای احمدینژاد در مقابل چشم
میلیونها مردم حرف خود را با این جمله شروع میکند که رقیب من این 3
کاندیدا نیستند و هاشمی است، نشان می دهد که این تحلیل و نگرانی در جریان
مورد اشاره وجود دارد . این نیز همان حرفی است که من هم میگویم. این
جریان نگران جریان فکری هاشمی است. آقای احمدینژاد در آن مناظرهها فقط
حرف خودش را نزد بلکه به عنوان نماینده جریانی از اصولگراها که نگران
جریان فکری آقای هاشمی هستند، آن سخنان را گفت.
و برای این کار ابزار کافی در اختیار دارند؟
بله؛
ابزار این حذف کردن هم در دستشان هست. شما میبینید که صدا و سیما بر خلاف
رسالت و مسوولیتی که دارد، بر خلاف چارچوبی که امام (س)و رهبری تعریف
کردهاند، برای اینکه آقای هاشمی را تضعیف و تخریب بکند، تمام
دستاوردهای 30 سال گذشته را زیر سوال میبرد. جنگ را زیر سوال میبرد،
سازندگی را زیر سوال میبرد، تمام دورههای پرافتخار کشور را زیر سوال
میبرد و به بازی میگیرد تا آقای هاشمی را تخریب کند. صدا و سیما؛ فقط شخص
آقای ضرغامی نیست بلکه جریان فکری که صدا و سیما را اداره میکند، میگوید
باید هاشمی را زد. چگونه؟ با حمله به دستاوردهای نظام. با حمله به جنگی که
هنوز هم حتی تحلیلگران سیاسی خارجی نیز آن را جنگی ظالمانه علیه جمهوری
اسلامی میدانند. از یک طرف مناسبتهای جنگ مثل فتح خرمشهر را تجلیل
میکنند از طرف دیگر میدانند که هاشمی در آن دوران نقش داشته، پس برای
اینکه او را زیر سوال ببرند، چنین مسایلی را مطرح میکنند.
یعنی درباره جنگ هم چون با هاشمی مشکل دارند؛ ساختار جنگ و هشت سال دفاع مقدس را زیر سوال میبرند؟
احسنت. همین طور است.
آقای
هاشمی، اما به نظر میرسد از سال گذشته تاکتیک این جریان تغییر کرده و به
جای حمله به شخص هاشمی رفسنجانی، ساختار مجمع تشخیص مصلحت نظام مورد حمله
قرار گرفته است. فکر میکنید این تاکتیک جواب میدهد و آیا آنان میتوانند
بدین طریق آقای هاشمی را از میدان به در کنند؟
تجربه نشان
داده که اصولا جریانهای تخریب هیچگاه نتیجه مطلوبی ندادهاند. شاید در
کوتاه مدت پاسخ داده باشد اما در دراز مدت مردم آن را پس زدهاند. این حرف
را من نباید بزنم بلکه رسانهها باید پیگری کنند که محبوبیت مردمی آقای
هاشمی از پارسال تا امسال کمتر شده یا بیشتر؟ ببینند که از سال 84 که شروع
شد تا 88 کمتر شده یا بیشتر؟ مردم ایران مردم باهوشی هستند و خوب میفهمند
که برخی حرفها به چه نیتی زده میشود. پس این نوع تخریبها درکل تاثیر
ندارد اما یک سری پیامدهای منفی دارد.
چه پیامدهای تخریبی؟
ما
هر وقت در داخل کشور دارای یک جبهه متحد و منسجم بودهایم، این برای دشمن
حالت بازدارندگی داشته است. هر وقت در داخل کشورمان انسجام ملی نداشتهایم،
دشمن صراحتا خواستار سرنگونی نظام جمهوری اسلامی شده است اما وقتی جبهه
دورنی ما جبهه متحدی بوده غربیها شعارشان را تغییر داده و گفتهاند هدفشان
تغییر رفتار دولت ایران است. پس میبینید که بنابر وضعیت جبهه دورن، شعار و
هدف دشمن تغییر کرده است. این حرکت سینوسی غرب، از ابتدای پیروزی انقلاب
دوسه مرتبهای دیده شده و اتفاق افتاده است. یعنی وقتی دیده جبهه داخلی
ضعیف شده، در مذاکراتشان حرف از تغییر نظام زدهاند اما و قتی از انسجام
درونی برخوردار بودهایم، سخن از تغییر رفتار زدهاند و نه تغییر نظام. لذا
پیامد حوادث اخیر این بوده که مجددا شعار تغییر رژیم از سوی دشمن خارجی،
جایگزین شده است. دلیلش هم تبلیغاتی است که علیه شخصیتهای نظام صورت
میگیرد. نمایش بیرونی این وضعیت نیز آن است که چهره های نظام با یکیدیگر
مشکل و اختلاف دارند. این وضعیت هم مختص امروز نیست و قبلا هم تکرار شده.
پس تلاش برای حذف چهرهها فقط باعث گستاخ شدن دشمن میشود. دشمنی که کل
نظام را هدف قرار داده است. اوایل انقلاب بین حزب جمهوری اسلامی و دولت
آقای بازرگان سر موضوعی اختلاف پیش آمده بود و شورای مرکزی حزب پیش حضرت
امام(ره)رفتند. امام فرمودند همگی شما در یک کشتی نشستهاید. فکر نکنید
وقتی کشتی سوراخ شد، فقط رقیبتان غرق میشود. تعبیر حکیمانه امام بازگو
کننده شرایط فعلی نیز هست. اگر با هم باشیم میتوانیم این کشتی را نجات
دهیم اما اگر سوراخی در کشتی به وجود بیاید، دشمن تصور میکند حالا
میتواند کشتی را غرق کند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، همه جریانها هم غرق
خواهند شد.
بعد از انتخابات ریاستجمهوری
دهم مجمع چندین مصوبه داشت از جمله ممنوعیت حضور دو شغلهها، حق پاسخگویی
در صدا و سیما، بحث تجمیع انتخابات و در نهایت مصوبه دو میلیارد دلاری
مترو که میتوان گفت این مصوبهها به مذاق دولت خوش نیامد. آیا میتوان گفت
که این مصوبهها باعث انتقاد علیه مجمع تشخیص مصلحت نظام شده یا که فکر
میکنید فقط بحث انتقاد از شخص رییس مجمع مطرح است؟
من نمیدانم. باید از خودشان سوال کنید. من نه سخنگوی آقای احمدینژاد هستم و نه شناختی از ایشان دارم.
خب
لااقل بفرمایید سرانجام مصوبه حق پاسخگویی چه شد و چه سرنوشتی پیدا کرد؟
چرا تاکنون اجرا نشده و کسی را ندیدهایم که از این حق استفاده کند؟
مصوبه
را مجمع مثل مجلس برای اجرا، ابلاغ میکند. وظیفه اجرایی هم ندارد و این
امر بر عهده دستگاههای نظارتی مثل سازمان بازرسی کل کشور، کمیسیون اصل نود
مجلس یا خود مجلس و همچنین دیوان محاسبات است که ببینند چرا اجرا نشده
است.
اگر مجمع قانونی را ابلاغ کرد چه مدت
زمان را در نظر میگیرد تا آن اجرا شود و اگر به هر دلیلی این کار انجام
نشد، مجمع این امکان قانونی را دارد که مثلا از سازمان بازرسی یا مجلس
بپرسد چرا عدم اجرای مصوبهای را پیگیری نمیکند؟
مجمع
میتواند دوستانه سوال بکند اما وظیفهای در قبال این موضوع ندارد. آن موقع
که بحث سیاستهای کلی مطرح میشود، مجمع به عنوان مشاور رهبری بررسی
میکند و در نهایت نظر خود را به رهبری میدهد و ابلاغ آن بر عهده شخص رهبر
است که بعد از ابلاغ میشود قانون و لازمالاجرا. گاهی هم مصوبهای از طرف
مجلس به مجمع میرسد که اگر تصویب شد، مثل سایر مصوبات مجلس، قابل اجرا
میشود. حالا این بحثی که شما مطرح کردید من خاطرم نیست و نمیدانم جزو
مصادیق کدام یک است. اگر جزو سیاستهای کلی بوده دیگر سیاست مجمع نیست و
سیاست رهبری است. اما برخی مصوبات مثل مصوبه مترو که مورد اختلاف مجلس و
شورای نگهبان بود؛ ابلاغش نیازی به دستور رهبری ندارد و ضمن اینکه تشخیص
اینکه این گونه مصوبه ها منطبق بر قانون اساسی هست یا نه، برعهده
ریاستجمهوری نیست. چرا که در هیچ کجای قانون اساسی نیامده که قوه مجریه
میتواند مرجع تشخیص اینکه چی قانون هست یا نیست یا تفسیر قانون بر عهده چه
کسی است، بشود. این مرجعیت را شورای نگهبان، مجلس و مجمع دارا هستند.
در
سال 66 آنچه که باعث شد تا ایده تشخیص مجمع شکل بگیرد، مصالح نظام بود.
الان نیز حدود یک سالی هست که مجمع مورد انتقاد قرار دارد و این با منافع
کلان نظام و مصلحت عالیه در تضاد است آیا مجمع این حق را برای خود قائل هست
که برای حل این موضوع، یک بسته مشورتی به رهبر معظم انقلاب ارائه دهد؟
خیر.
مجمع سه وظیفه دارد. یکی حل اختلاف بین شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی
است. دیگری تعیین سیاستهای کلی است و سومین وظیفهاش حل معضلات کشور است.
حل معضل را مجمع راسا نمیتواند اجرا کند بلکه باید از سوی رهبری، موضوع
ارجاع داده شود به مجمع و از ما خواسته شود تا معضل را حل کنیم.
در یک سال گذشته چنین درخواستی از سوی رهبر معظم انقلاب به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع داده شده است؟
خیر. چیزی ارجاع نشده است.
آیا مجمع راهکاری برای ایجاد آرامش سیاسی در کشور دارد؟
راهکاری
که مجمع میتوانست بدهد یا ارائه کند، بخشیاش را آقای هاشمی به نحوی در
خطبههای نماز جمعه 29 تیرماه سال 88 گفتند. آن یک راهکار میانه بود که
آقای هاشمی به عنوان خطیب نماز جمعه ارائه داد اما اگر قرار باشد به عنوان
رییس مجمع برای حل معضل راهکاری ارائه شود، حتما دامنه سخنان ایشان
وسیعتر میشد مخصوصا اگر که ضمانت اجرایی هم داشت.
اما در پاسخ به
سوال شما باید بگویم که بله مجمع ظرفیتش را دارد. اگر نگاهی به ترکیب مجمع
بیندازید متوجه این نکته میشوید. روسای سه قوه کشور، شخصیتهای باتجربه
سیاسی کشور، علما و فقها و هم چنین از شورای نگهبان در مجمع تشخیص مصلحت
نظام حضور دارند. بنابراین درباره هر موضوع یا معضلی میان اعضا تبادلنظر
میشود چون مجموعه فکری مجمع هم به گونهای است که به یک جریان سیاسی خاص
نمیچسبد و همه دیدگاهها در آن مطرح است. به عنوان نمونه در حال حاضر 3
معاون اول در مجمع وجود دارد یکی دکتر حبیبی معاون اول آقای هاشمی، آقای
عارف معاون آقای خاتمی و آقای داوودی معاون دولت اول آقای احمدینژاد. از
وزرای دولتهای گذشته چندین وزیر وجود دارند. در کنار این مجموعه
دادستانها و تعدادی از علما نیز حضور دارند بنابراین مجمع ظرفیت بسیار
بالایی در حل معضلات کشور دارد اما باید از مجمع خواسته شود تا برای
مسألهای چارهاندیشی کند در غیر این صورت، کاری نمیتوان کرد.
آیا حضور روسای سه قوه مجریه، قضاییه و مقننه در جلسات مجمع الزامی است؟
مجمع
اعضای حقیقی و حقوقی دارد. اعضای حقیقی را رهبری برای مدت 5سال انتخاب
میکند. اعضای حقوقی هم به اعتبار سمتشان هستند که شامل سران سه قوه،
اعضای شورای نگهبان (البته در صورتی که مجمع به موضوع مورد اختلاف شورا با
مجلس بپردازد)؛ وزاری زیربط (وقتی که موضوع مربوط به وزارتخانه آنان رسیدگی
میشود)، است.
آقای هاشمی برای افکار
عمومی این سئوال پیش میآید که مگر حضور در جلسههای مجمع برای اعضا
الزامآور نیست؟ آیا عدم حضور سلیقهای بوده و جزو وظایف سوگند یاد شده
نیست؟ اگر شخصی حضور نداشته باشد چه اتفاقی میافتد؟
طبق
آیین نامه اگر مسوولی بیش از سه جلسه غیبت غیرموجه داشته داشته باشد، این
طور نیست که نه که عضویتش در مجمع لغو شود اما تذکر دریافت میکند. چون هیچ
عضوی نمیتواند بیش از سه جلسه غیبت داشته باشد با این حال استثنا هم وجود
دارد.
با این حساب به آقای احمدینژاد به علت غیبت طولانی مدتش در جلسات مجمع، تذکری داده شده یا نه؟
اطلاع دقیقی ندارم چون دبیر مجمع آقای رضایی هستند. اما فکر نمیکنم تذکری داده باشند.
اعضای
مجمع را مقام معظم رهبری عزل و نصب میکنند. سوالمان این است که آیا طبق
قانون کسی این حق را دارد که صلاحیت مجمع تشخیص مصلحت نظام را زیر سوال
ببرد؟
کسی صلاحیت مجمع را زیر سوال نبرده است زیرا مجمع در
جایگاهی نیست که کسی بتواند صلاحیتش را زیر سوال ببرد. حضرت امام(ره) در
سال 66 بنابر اختیاراتشان مجمع را تشکیل دادند و بعدش در بازنگری قانون
اساسی؛ اختیارات مجمع، نحوه تشکیل و اعضایش در اصل 112 مشخص شد. بنابراین
مجمع یک نهاد قانونی است. کسی هم تا حالا نیامده که بگوید مجمع را قبول
ندارم. حال اگر فردی به مصوبهای نقد داشته باشد یا آن مورد قبولش نباشد،
معنایش عدم قبول آن دستگاه نیست. اما اینکه کسی حق دارد یا ندارد انتقاد
کند، باید بگویم که در کشور ما همه طبق قانون اساسی آزادند درباره همه چیز
اظهارنظر کند و البته ابراز نظر خدشهای به جایگاه قانونی دستگاه مورد نظر
وارد نمیکند. ضمن اینکه تاثیری در کار مجمع هم ندارد و اینکه مثلا بنده هر
روز بگویم دولت یا قوه قضاییه را قبول ندارم، چه تاثیری بر دولت یا دستگاه
قضا دارد؟ بنابراین چنین حرفها و انتقادهایی در ماهیت کار به هیچ عنوان
تاثیرگذار نیست.
به هر حال اینکه گفته شود مصوبات مجمع پشت درهای دولت انبار شده، درست است؟
نخیر.
اصلا اینگونه نیست. مجمع از بدو تشکیل تا کنون صدها مصوبه داشته که بسیاری
از آنها یا اجرا شده یا هنوز در فرآیند اجرا شدن است.
اما
برخی معتقدند فقط آن دسته از مصوبات مجمع به اجرا درآمده که مورد اختلاف
مجلس و شورای نگهبان بوده است! البته در این هم اسنثنا زیاد است.
این
طور نیست. به عنوان نمونه سند چشمانداز، برنامه چهارم و خصوصیسازی جزو
مصوبات مجمع است که به هر حال ادعا میشود در حال اجرا است. حالا ممکن است
در اجرا اشکال داشته باشند اما اینگونه نیست که بگوییم مصوبات پشت در انبار
شدهاند.
به عنوان سوال آخر، کمیسیونهای
مجمع درباره ابعاد امنیتی برخی مصوبات مانند طرح تحول یا تجمیع انتخابات،
کار کارشناسی انجام داده است؟
تجمیع انتخابات در
کمیسیونهای مجمع مورد بررسی قرار گرفته بود اما هدفمند کردن یارانهها در
خاطرم نیست. هدفمند کردن یارانهها جزو سیاستهای سند چشمانداز است که در
برنامه چهارم آمده است. طرح تحول نیز مبتنیبر همین سیاستها است.
آیا درست است که مجمع درباره تجمیع انتخابات به این نتیجه رسیده بود که تا دو سال در کشور انتخاباتی برگزار نشود؟
خیر.
این طوری نیست. این طرح را آقای پورمحمدی که هنوز در دولت نهم وزارت کشور
را عهدهدار بود به عنوان یک پیشنهاد مطرح کرد. در واقع طرحش را به رهبری
ارائه میدهند که ایشان هم به مجمع ارجاع میدهند و مجمع هم چند جلسهای
دربارهاش بحث کرد که بنابه دلایلی این موضوع برای بررسیهای بیشتر به
کمیسیونهای مربوطه بازگردانده شد که هنوز در دستور مجدد مجمع قرار نگرفته
است اما همان طور که میدانید کلیات طرح تجمیع توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام
تصویب شد.
گفتوگو از: مریم جمشیدی - صبا آذرپیک