پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : مصطفی فقیهی: انتخابات در ایران همواره موجب کاندیداتوری عدهای خیالپرداز ، تمامیتخواه و بعضاً بیتدبیر و نابلد اما عاشقِ میز ریاستجمهوری شده؛ ولیک این جماعت آنقدری با جامعه و مردم کوچه و بازار فواصلی عمیق دارند که اوهام و پندار غلط، حجاب چشمان واقعبین شده و خود را از حالا، رییس جمهور قطعی میپندارند!
به جز جناب « محسن رضاییِ دائمالکاندیدا»- که گویا قصد کاندیداتوری در ۱۴۰۰ نیز دارد - یکی از این حضرات، حسین دهقان است که دو سال است ستاد انتخاباتی خود را راهاندازی کرده و فعال و خوشبین، همه را برای حضور در ستادش فرامیحواند و وعدهی ریاستجمهوری در ۱۴۰۰ سر میدهد! یاللعجب که خود را در این قواره میبینند!
عجیب است که پس از این همه فاجعه در سالهای اخیر، کسانی به دنبال لباس گشاد ریاستجمهوری هستند که هم نابلد این حوزهی خطیر - آنهم در روزهای فاجعهبار امروز - هستند و هم ، در همان حوزهی خود، امتحان خود را بسا «سیاه» پس دادهاند!
این درحالیست که در نظرسنجیها هم، اثری از نام «دهقان» نیست، حتی در گروههای انتهایی! یعنی حتی یک درصد! جامعه حتی او را نمیشناسد و حاکمیت نیز تمایلی به ریاست فردی چون او با سوابقی اندک ندارد، پس چگونه خود را در این قواره میبیند؟!
علت چیست؟ دلایل گوناگون روانشناختی و سیاسی میتوان برای آن یافت؛ اما من معتقدم، این رویه حاصل ریاستجمهوری احمدینژاد در سال ۸۴ بود، روزگاری که نه او و نه ملت، در تخیل خود نیز باور نمیکردند، ابداً جدیاش نمیگرفتند و چون اویی که سابقهی اجرای جدی نداشت و حتی جمال دل آرایش را ندیده و نمیشناختند، یکباره ردای ریاست جمهوری بر تن کرد!
این اوهام و خیال حضراتی که این ایام در رویای ریاست جمهوری صبح را به شب میگذرانند، حاصل حادثه دهشتناک احمدینژاد در ۸۴ است؛ و از همین روست که ریاست جمهوری در ایران را به قبل و پسا احمدینژاد تقسیم بندی میکنند.
ببینید فاصله با جامعه و مردم، با خیال و اوهام افراد مختلف، ولو کمخاصیت، کم تدبیر و بیکارنامه، چه ها که نمیکند! دل آدمی گاه برای چنین افرادی میسوزد که لابد با سوءاستفاده مشاورانی دست به چنین اقداماتی میزنند که اخبار جامعه نسبت به آنها را سانسور میکنند!
چرا چنین میکنند و از اوضاع جامعه ، نگاه مردم به او و مسئولیت خطیر ریاست جمهوری برایش چیزی نمیگویند؟ چون دلسوز نیستند و میخواهند از جهل او و نمدی که در کف دارند، کلاهی برای خود ببافند و گشادهکلاهی بر سر آن بینوا بگذارند!