اندیشکده شورای آتلانتیک در مطلبی به قلم مایکل داکلاس نوشت: خروج دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا از برنامه جامع اقدام مشترک یا همان برجام (JCPOA) در ماه مه ۲۰۱۸، نشان داد که وی خواستهای جز نابودی و مرگ این توافق ندارد. در تاریخ ۲۰ سپتامبر، آمریکا حداقل طبق گفته دولت ترامپ تحریمهای سازمان ملل متحد را از طریق مکانیسم ماشه علیه ایران برگرداند.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: در حال حاضر، اقدامات آمریکا به رهبری ترامپ موجب انزوای بی سابقه آمریکا شده است. نامهای که مایک پومپئو، وزیر امور خارجه آمریکا در تاریخ ۲۰ آگوست به شورای امنیت سازمان ملل ارسال کرده، عملا فاقد اعتبار است. بنابراین، جامعه بین الملل نه به بازگشت تحریمها به خاطر مکانیسم ماشه رضایت داده و نه حتی تحریمها را به رسمیت شناخته است. حتی سه کشور اروپایی یعنی انگلستان، فرانسه و آلمان هم با آمریکا همراهی از خود نشان ندادند.
این اولین بار نیست که دولت ترامپ خودش را به این شکل در مقابل دنیا قرار میدهد. با این وجود، شرایط امروز با هیچ دورهای قابل قیاس نیست چرا که ما اکنون شاهد یک وضعیت عجیب و غریب هستیم که در آن آمریکا برای خود یک نوع واقعیت موازی ایجاد کرده و به تمام مخالفتهای قانونی بی توجه است. در حال حاضر و در میدان عمل، به دلیل اعمال مجدد تحریمهای آمریکا، تجارت فوق العاده کمی با ایران امکان پذیر است در نتیجه، تصمیم تازه واشنگتن عمدتا جنبه نمادین دارد.
اکنون سوال اصلی این است که پاسخ ایران به این اقدام چه خواهد بود. تا همین چند ماه پیش میشد پیش بینی کرد که پاسخ احتمالی ایران به این اقدام آمریکا خروج از برجام باشد. به نظر میرسد که دلیل اصلی آمریکا هم برای استفاده از مکانیسم ماشه تحریک تهران به خروج از برجام بوده باشد.
با این حال سناریو خروج تهران از برجام اکنون بعید به نظر میرسد. نخست اینکه، ایران به همراه سایر جامعه بین الملل موافقند که برقراری مجدد تحریمهای سازمان ملل ممکن نیست. دوم، به نظر میرسد از ژانویه به این سو جمهوری اسلامی سیاستی نسبتاً ملایمتر در قبال آمریکا اتخاذ کرده است. ممکن است آنها منتظر انتخابات نوامبر آمریکا باشند.
در هر صورت، ایران هنوز از طریق بازوی خارجی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یعنی سپاه قدس و نیروهای نیابتیاش در منطقه فعال است و همچنان هم به افزایش ذخایر اورانیوم خود مشغول، البته تولید مواد هستهای اکنون با سرعت کمتری نسبت به گذشته صورت میگیرد. ابراز وجود ایران در سوریه، عراق، یمن و به طور بالقوه لبنان، هنوز هم ممکن است منجر به حوادثی ناخواسته با آمریکاییها یا به طور کلی، محاسبات غلط از یکی از طرفین شود. همچنین در مورد پاسخ احتمالی ایران به روابط اخیر کشورهای حاشیه خلیج فارس با اسرائیل، اطمینانی وجود ندارد. با توجه به رفتاری که از ایران سراغ داریم بعید به نظر میرسد که تهران نسبت به این عادی سازی روابط منفعل بماند. در مورد تحریم تسلیحاتی نیز میتوان همین را گفت. موقعیت منزوی آمریکا قطعاً برای ایران راضی کننده است، اما اگر تأمین کنندگان احتمالی اسلحه تمایلی به فروش آنچه ایران میخواهد، نداشته باشند، در آن صورت این رضایت هم میتواند خدشه دار شود.
دولت ترامپ پس از ناکامی در گرفتن رای شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تمدید تحریم تسلیحاتی سازمان ملل متحد علیه ایران، که به موجب برجام قرار است در تاریخ ۱۸ اکتبر منقضی شود، تصمیم به فعال سازی مکانیسم ماشه گرفت. از این نقطه به بعد، واشنگتن اعلام کرد هر کشوری که اقدام به فروش تسلیحات به ایران کند را در لیست تحریمهای خودش قرار میدهد.
از آن جایی که تحریم تسلیحاتی ایران از سوی اروپا تا سال ۲۰۲۳ ادامه دارد ترامپ احتمالا فعلا اصراری بر فشار به متحدان اروپایی خودش نداشته باشد. این تا حدی به این دلیل است که آمریکاییها میدانند که چنین تلاشی با شکست روبرو خواهد شد و بخشی نیز به این دلیل است که آنها مسائل فوری بیشتری برای حل و فصل دارند. به نظر میرسد ترامپ با امضای توافق نامههای عادی سازی بین امارات متحده عربی، بحرین و اسرائیل به پیروزی دیپلماتیک قابل توجهی دست یافته است.
در همین حال، تروئیکای اروپایی و اتحادیه اروپا به اندازه کافی چارچوب قانونی برجام را حفظ کردهاند تا با بازگشت احتمالی دولت جدید دموکرات به توافق مجددا همه چیز به روال سابق خود برگردد. برای تحقق این امر از طرف اروپاییان تلاش زیادی لازم بود، آن هم در شرایطی که بسیاری از توقعات ایرانیها از توافق، جامه عمل به خود نپوشیده بود.
در حقیقت، به نظر میرسد که تروئیکای اروپایی اخیراً پس از مقاومت اروپا در برابر واشنگتن در زمینه تحریم تسلیحاتی اعتبار خوبی نزد تهران کسب کردهاند. این احتمالاً یکی از دلایلی است که ایران در نهایت تصمیم گرفت تا به آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA) اجازه دسترسی به دو سایت هستهایاش را بدهد، سایتهایی که تا پیش از این جزو مراکز ممنوعه برای بازدید بودند.
تکلیف روابط آمریکا و اتحادیه اروپا چه میشود؟
واضح است که در صورت انتخاب مجدد دونالد ترامپ، فضای کمی برای همکاریهای فراآتلانتیک بین آمریکا و اروپا در مورد ایران وجود خواهد داشت. تا آنجا که به اروپا مربوط میشود، این اتحادیه نگران آن است که ترامپ با رفتارهای خود در دور دوم باعث اختلافات تجاری بیشتر، حملات جدید به اتحادیه اروپا و ناتو یا سیاستهای خطرناک در معاملات با چین و روسیه شود، با این حال میتوان در نگاهی خوشبینانه امید داشت که ممکن است طراحان سیاست فشار حداکثری درک کنند که نداشتن متحد یک نقص بزرگ برای اجرای استراتژی آنها است.
اگر جو بایدن انتخاب شود، این لزوماً به این معنا نیست که حل مسئله ایران یا روابط بین اروپا و آمریکا آسان خواهد بود. بایدن گفته که اگر پیروز شود به دنبال بازگشت به برجام است، اما در صورتی که ایران نیز به این توافق برگردد. دولت جدید همچنین میخواهد توافق را به یک معامله منطقهای و مذاکرات در مورد بندهای موسوم به غروب در برجام بکشاند. این کاملاً مطابق با آنچه امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه پیشنهاد کرده، همخوانی دارد. با این حال، ایرانیها تاکنون به شدت در برابر هرگونه توافق بیشتر مقاومت کردهاند.
در هر صورت، از دیدگاه اروپا، این خطر وجود دارد که دولت بایدن باور کند که به دلیل داشتن تعداد زیادی از کارمندان بایدن که تجربه دست اول خدمت در دولت اوباما را دارند، نیازی به تخصص اروپا ندارد. برعکس، اوضاع فوق العاده بی ثبات در خاورمیانه، پیچیدگی مسائل مربوط به برجام و چالشهای جدید از جمله نقش روزافزون چین در منطقه ممکن است نقش اروپاییها را بیش از هر زمان دیگری مفیدتر کند. در حقیقت، اکنون ممکن است بیش از هر زمان دیگری زمان تمرکز بر نقاط خاص همکاری بین آمریکا و اروپا باشد، به ویژه اگر قرار باشد یک دولت جدید در واشنگتن بر سر کار بیاید.
در صورت برقراری مجدد گفتگوی فرا آتلانتیک، واقعیتهای سیاسی در ایران نیز وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. نباید فراموش کرد که سیاست فشار حداکثری به تندروهای تهرانی قدرت بخشیده، چیزی که قطعا با انتخابات ریاست جمهوری ایران در ژوئن ۲۰۲۱ افزایش هم خواهد یافت. تندروها ممکن است مذاکرات جدید را رد کنند یا به اولویتهای دیگر در آنها توجه داشته باشند. غرب باید بفهمد که چگونه میتواند رویکرد خود را برای تأثیرگذاری و کار با یک رهبری جدید ایران منطبق کند.
دوم، این سوال وجود دارد که تاثیر نزدیک شدن کشورهای حاشیه خلیج فارس و اسرائیل به یکدیگر بر مذاکرات آینده با ایران چیست؟ فرض کلی این است که این اتفاق باعث انزوای بیشتر ایران خواهد شد ضمن اینکه دست واشنگتن را هم برای مقابله با تهران بازتر میکند. با این حال، با افزایش تنشها بین ایران و همسایگانش، این الگوی جدید میتواند کار دولت بایدن را بسیار پیچیدهتر کند. نکته دیگر این است که آیا کشورهای خلیج فارس، با اطمینان از این تضمین جدید از سوی اسرائیل، میتوانند تمایل بیشتری به پذیرش گفتگوی امنیتی منطقهای با ایران داشته باشند؟ این در واقع منافع مشترک آمریکا و اروپا را نشان میدهد، اما لازم است شرایط مناسبی برای وقوع این سناریو ایجاد شود.
در هر صورت، هر کسی که در واشنگتن به قدرت برسد میتواند از تخصص و ارتباطات اروپاییها در منطقه بهرهمند شود. در عین حال، اروپا با وجود همه اقدامات قوی دیپلماتیک خود، مطمئناً نمیتواند به تنهایی به اهدافاش برسد؛ بنابراین همکاری اروپا و آمریکا یک ضرورت است.
حرکت به سمت معامله بزرگی بین واشنگتن و تهران پس از انتخابات آمریکا، یکی از اصول سیاستهای آمریکا، طبق اظهارات بایدن و ترامپ است، هر چند که هنوز نشانههای چنین توافقی پدیدار نشده است، اما قطعا این توافق به دو پرونده هستهای و موشکی ایران و نفوذ آن در منطقه مربوط میشود و به نظر میرسد که ایران ترجیح میدهد توافقی با بایدن داشته باشد.