این روزها و با توجه به اینکه کرونا خیلی از مشاغل را دورکاری کرده است، خیلی از زوجها مجبورند زمان بیشتری را با هم بگذرانند. درعینحال فشار و اضطراب ناشی از شرایط جاری باعث شده است که آنها احساس کنند چیزی در رابطه عاشقانهشان کم است. به هر دری میزنند تا رابطهشان را ترمیم کنند و ذوق و شوقی که اوایل ازدواج داشتند را تجربه کنند. اما اشتباه این است که بیشترین تلاش آنها در جهت تغییر شرایط بیرونی است. غافل از اینکه اولین چیزی که باید تغییر پیدا کند افکار درونی آنهاست.
این روزها شاید چنین جملههایی را زیاد از دیگران بشنویم؛ حتی شاید خودمان هم در درددلهایمان با دیگران چنین جملاتی را به زبان بیاوریم: «خیلی خودخواهه!»، «هیچوقت نمیفهمه!»، «خیلی وسواسی شده و میخواد همه لباساش اتوکشیده و آماده باشه.»، «باید تمام توجهم به اون باشه!»، «همیشه فکر میکنه فقط نظر خودشه که مهمه!»
آدمهایی که از نظر احساسی قوی هستند و تمام روابط خود را در احساسات میپیچند، آدمهایی هستند که نقش قربانی را بازی میکنند و ادعا میکنند در روابطشان زخم خوردهاند. حتی بدتر، ممکن است احساس کنند مورد بیتوجهی، آزار و سوء استفاده عاطفی قرار گرفتهاند. متأسفانه، این روزها بیش از پیش با افرادی روبهرو میشویم که از ناراحتی و آزردگی عاطفی در رابطه عاشقانهشان گلایه کنند.
شاید مشکل از این جایی نشات گیرد که اغلب آدمها بهراستی باور دارند که آنچه احساس میکنند، درست است: خیلی تنبله، اصلاً گوش نمیکنه، خیلی حرف میزنه، اصلاً ملاحظه نمیکنه و…. چنین افکار تحریفشدهای در دریای سرخوردگی ناشی از روابط پرآسیب، نقش راهنما به خود میگیرند. آنها واقعیت را تحریف کرده و در ذهن خودشان چیزی را بزرگ و غیرواقعی میکنند و به آن اعتقاد پیدا میکنند.
در هجوم افکار غیرواقعی باید یه جایی بایستید، انصاف به خرج دهید، رابطهتان را به عنوان یک ناظر بیرونی خارج از گود ببینید و خوب فکر کنید. غیرممکن است که همسرتان هیچوقت به شما گوش ندهد یا هرگز ملاحظه چیزی را نکند. شاید شما چنین احساسی داشته باشید ولی در واقعیت چنین چیزی ممکن نیست. کافی است در میانه بحث، دیگری را متهم کنیم که «هیچوقت به من گوش نمیکنی» تا با این توضیح که «همین دیشب ۲ ساعت تمام به حرفات گوش میدادم» یا «خودت رو چی میگی که…» آتش دعوا تندتر شود.
کافیست بدانید که هیچکدام از ما ذهنخوان نیستیم و نمیفهمیم در ذهن طرف مقابل چه میگذرد. هیچکس بیعیب نیست. هیچکس نمیتواند در برابر «خیلی احمقانه فکر میکنی!»، «تو خیلی غر میزنی» یا «کناراومدن با هیچکسی بهاندازه تو سخت نیست» خون سرد بماند. این افکار زهرآلود (اغراق، برچسبگذاری و باور همه یا هیچ) در حالی به زبان میآیند که گویی هیچ تردیدی در درستی آنها وجود ندارد. بدبختانه، آسیب عاطفی ناشی از این افکار مسموم، چشمگیر است.
مسیر درستی که زوجها باید برای مراقبت از رابطه خود بردارند این است که این افکار سمی را در رویارویی با یکدیگر مدیریت کنند تا بدین وسیله مانعی بزرگ را در مسیر ارتباط، همدلی، اعتماد و همه چیزهای خوب رابطه حذف کنند. در چنین موقعیتی، زوجها میتوانند برای بهبود رابطهشان در کنار هم تلاش کنند.
چند گونه از افکار مخرب و آسیبرسان در رابطه عاطفی وجود دارد. این افکار در زوجهای بسیاری دیده میشود. در برخی زوجها، همه این الگوهای فکری مخرب دیده نمیشود، اما در همه زوجها، دستکم یکی از این افکار آسیبرسان دیده میشود. این افکار مخرب چه چیزهایی هستند؟
نمونه چند تفکر مخرب
۱- افکار «همه یا هیچ»
در دعوا ما روی یکی از دو سر متراژ ذهنیمان هستیم. یا صفریم و یا صد. یا هیچیم یا همه. بهنظر شما، همسرتان همیشه اشتباه میکند یا هیچکاری را درست انجام نمیدهد؟ مثال: همیشه فکر میکنه حق با اونه!، هیچوقت برای من ارزش قائل نیست!
۲- نتیجهگیری مصیبتبار
یکی از زوجین درباره پیامد منفی کارهای طرف مقابل اغراق میکند. مثال: نباید این پول رو خرج میکرد، حالا وضعیت مالیمون خراب میشه!
۳- تلة «باید»
یکی از زوجین تصور میکند که طرف مقابل خواستهاش را برآورده خواهد کرد؛ چون بهگمانش او باید از این خواسته باخبر باشد. اینکه خودمان را مستحق چیزی بدانیم که در ذهنمان است و اصلاً شرایط طرف مقابل را نبینیم، عاقلانه و عادلانه است؟ مثال: تو باید با من بیای خونه مادرم. حتی اگر کار داری.
۴- برچسبگذاری
شما بهشکلی ناعادلانه و با نادیدهگرفتن ویژگیهای مثبت همسرتان، به او برچسب میزنید. برچسبهایی که مثل سیلی بر روی صورت طرف میخورد. مثال: تو چقدر غر میزنی همیشه!
۵- سرزنشکردن
بهشکلی ناعادلانه و غیرمنطقی، همسرتان را بهخاطر مشکلات رابطهتان یا مشکلات بزرگتر سرزنش میکنید. مثال: تو من رو بدبخت کردی و استقلال من رو گرفتی!
۶- تخیل بیش از اندازه
در این وضعیت، شما درباره رفتار همسرتان نتیجهای منفی میگیرید که پایه و اساس منطقی ندارد. مثال: این روزها خیلی سرش شلوغه، حتما سروگوشش جایی میجنبه! خودتان هم میدانید که این افکار از زیادی هیجان ناشی از عصبانیت شماست و اصلاً واقعیت ندارند.
۷- عذاب سرخوردگی
شما بر انتظارات ایده آلی تمرکز میکنید که ریشه در گذشته دارند. مثال: همیشه به فکر پدر و مادرشه. اصلاً من براش مهم نیستم!
در آخر اینکه باورهای اغراقآمیز و تحریفشدهشان درباره خود، خانواده و در آینده، شریک زندگی و بقیه آدمهایی که با آنها ارتباط داریم، منجر به سمی کردن ارتباطاتمان میشوند. باید آنها را شناسایی و مدیریت کنیم.
روزنامه اطلاعات