پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ابوالقاسم خان محصل زراعت صبح اینجا آمد و کسب تکلیف میکرد، چون تحصیلش تمام شده و امتحان خود را داده و متحیر و سرگردان بود و من از او سرگردانتر. حقیقتا این قبیل اشخاص در مملک ما چه باید بکنند.
ناهار مهمان گلوبیف بودم. مادموازل بریتون هم بود. بعد از ناهار با هم رفتیم که رنگ بخریم. قرار شد صاحب دکان صورت قیمت برای ما بفرستد، بعد تکلیفش را معین کنیم. از آنجا به منزل آمده بعد به دیدن مسیو گون رفتم. صحبت خیلی کردیم اما میگفت: «هنوز به عقیده من موقع چیز نوشتن در روزنامهها نیست و در موقع حاضرم و گمانم این است که امور آسیا قبل از سپتامبر مطرح نشود.»
بعد از شام میرزا حسینخان و انتظامالملک اطاق من آمده مختصر صحبتی کردیم و رفتند. مادام رو آمده بعضی خریدها که برای بچهها و خودم کرده بود آورد و به پذیرایی او پرداختم.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۱۷۵-۱۷۶.