سرویس تاریخ «انتخاب»: به دنبال استعفای دکتر مصدق از نخستوزیری که در شامگاه چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۳۱ به خاطر اصرارش بر تصدی همزمان وزارت جنگ همراه با نخستوزیری و مخالفت شاه با آن صورت گرفت، روز جمعه ۲۷ تیر شاه فرمان نخستوزیری قوام را صادر کرد. در پی صدور این فرمان، در ساعت ۲ بعدازظهر همان روز قوامالسلطنه اعلامیه تند و تیزی را خطاب به ملت ایران از طریق رادیو منتشر کرد، متن اعلامیه به این شرح بود:
«ملت ایران
بدون اندک تردید و درنگ دعوت شاهنشاه متبوع و مفخم خود را به مقام ریاست دولت پذیرفته و با وجود کبر سن و نیاز به استراحت این بار سنگین را بر دوش گرفتم و در مقابل سختی و آشفتگی اوضاع در مذهب یک وطنخواه حقیقی کفر بود که به ملاحظات شخصی شانه از خدمتگزاری خالی کند و با بیقیدی به پریشانی و سیهبختی مملکت نظاره نماید.
ایران دچار دردی عمیق شده و با داروهای مخدر درمانپذیر نیست. باید ملت همکاری بیدریغ خویش را از من مضایقه ندارد تا بتوانم به این بیماری علاج قطعی دهم؛ مخصوصاً در یک سال اخیر موضوع نفت کشور را به آتش کشیده و بینظمی عدیمالنظیری را که موجب عدم رضایت عمومی شده به وجود آورده است این همان موضوعی است که ابتدا من عنوان کردم و هنگامی که لایحه امتیاز نفت شمال در مجلس مطرح بود موقع را غنیمت شمرده و استیفای حق کامل ایران را از کمپانی جنوب در آن لایحه گنجانیدم، بعضی در آن وقت تصور نمودند همین اشاره باعث سقوط حکومت شد، اگر هم فرضاً چنین باشد، من از اقدام خود نادم نیستم؛ زیرا جانشین آینده من جناب آقای مصدقالسلطنه آن فکر را با سرسختی بیمانندی دنبال نموده و در مقابل هیچ فشاری از پای ننشست. اما بدبختانه در ضمن مذاکرات نوعی بیتدبیری نشان داده شد که هدف را فدای وسیله کرد و مطالبه حق مشروع از یک کمپانی را مبدل به خصومت بین دو ملت ساختند و نتوانستند از زحمات خود کوچکترین نتیجهای بهدست آورند. حل این مسئله یکی از لازمترین مساعی من خواهد بود به نحوی که منافع معنوی و مادی ایران کاملا تامین شود بدون اینکه به حق رابطه دو مملکت خدشه وارد آید. البته این امر مشکل است، اما محال نیست و اقدامی که با عقل و درایت توأم باشد مطمئناً به ثمر خواهد رسید و هرگاه نرسد من نیز از کار کنار خواهم رفت.
در اینجا تذکر این نکته اساسی را لازم میدانم که من به مناسبات حسنه با عموم ممالک، خاصه با دول بزرگ دنیا، اهمیت بسیار میدهم و رفتار خود را نسبت به آنها، منطبق با مقررات بینالمللی مینمایم، ولیکن به اتباع ایران اجازه نخواهم داد که به اتکای اجانب اعتراض خود را بر دولت من تحمیل کنند. در امور داخلی نخستین کوشش من برقراری نظم و امنیت خواهد بود تا بتوانم در یک محیط سالم مبادرت به رفرمهای عظیمی نمایم و شالوده نوینی برای تاسیسات دولتی بریزم. اصلاح عدلیه در رأس کلیه ضروریات قرار دارد.
هموطنان من به عدل و داد مانند نان و آب نیازمندند. باید قوه قضایه مستقل باشد و واقعاً از دو قوه مجریه و مقنّنه تفکیک و از زیر نفوذ آنها آزاد شود و تمام افراد بدون استثنا باید در مقابل قانون سر تعظیم فرود آورند و احکام صادره از محاکم بیچونوچرا به موقع اجرا درآید.
من شبی با وجدان آرام سر به بالین خواهم گذاشت که در زندانهای پایتخت و ولایات یک نفر بیگناه با ناله و آه به سر نبرد. همین که ظلم و ستم رخت بر بست، مردم با آسایش خاطر اوضاع مالی و اقتصادی خود را سر و سامان خواهند داد و از نعمتی که خداوند تعالی در زیر و روی زمین ایران به آنها بخشیده برخوردار خواهند شد. ابتکار برنامه هشتساله به همین منظور به مخیله من خطور کرد و در آتیه نیز این فکر را با استقامت و اصرار دنبال خواهم کرد.
من میخواهم که تمام اهالی این کشور، اعم از مأمور دولت و صنعتگر و کارگر و برزگر و بازرگان، غنی و ثروتمند باشند. از چشمتنگی بعضی رجال که درصدد کسر حقوق کارمندان و مصادره اتومبیل و فروش ادارات برآمدهاند تنفر دارم. میزان عواید عموم طبقات را به درجهای بالا خواهم برد که همگی بتوانند از کلیه مواهب تمدن این عصر مستفید شوند.
به همان اندازه که از عوامفریبی در امور سیاسی بیزارم، در مسائل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم. کسانی که به بهانه مبارزه با افراطیون سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت نمودهاند لطمه شدیدی به آزادی وارد ساخته زحمات بانیان مشروطیت را از نیم قرن به این طرف به هدر دادهاند. من در عین احترام به تعالیم مذهب اسلام دیانت را از سیاست دور نگاه خواهم داشت و از نشر خرافات و عقاید قهقرایی جلوگیری خواهم کرد.
ملت ایران
من به اتکای حمایت شما و نمایندگان شما این مقام را قبول کردهام و هدف نهاییام رفاه و سعادت شماست. سوگند یاد
میکنم که شما را خوشبخت خواهم ساخت. بگذارید من با فراغ بال شروع به کار کنم.
وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم زنند، اینگونه آشوبگران با شدیدترین عکسالعمل از طرف من روبهرو خواهند شد و چنانکه در گذشته نشان دادهام، بدون ملاحظه از احدی و بدون توجه به مقام و موقعیت مخاطبین، کیفر اعمالشان را در کنارشان میگذارم حتی ممکن است تا جایی بروم که با تصویب اکثریت پارلمان دست به تشکیل محاکم انقلابی زده، روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بیشفقت قانون قرین تیرهروزی سازم.
به عموم اخطار میکنم که دوره عصیان سپری شده، روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرارسیده است. «کشتیبان را سیاستی دیگر آمد»
طهران، ۲۷ تیر ۱۳۳۱، رئیسالوزراء قوامالسلطنه»
قوامالسلطنه محکمه انقلابی تشکیل میدهد!
ابلاغیه قوام به حدی تند بود که روزنامههای هوادار نهضت ملی ایران بلافاصله به آن واکنش نشان دادند، مثلا «باختر امروز» فردای آن روز طی یادداشتی کوتاه و کنایهآمیز نوشت:
قوامالسلطنه محکمه انقلابی تشکیل میدهد!
وای به حال کسانی که جلوی راه من سد شوند...!
پریشب به مجرد صدور فرمان نخستوزیری قوامالسلطنه اعلامیهای صادر کرد که در رادیو چند بار خوانده شد در این اعلامیه اشاره به این نکته شده است که مبتکر ملی شدن صنعت نفت قوام بوده است و از طرف دیگر ایشان در صددند عوامفریبی نکنند و مایلاند درآمد مردم ایران را افزایش دهند.
در پایان سوگند یاد کردند که مردم ایران را خوشبخت خواهند ساخت. این جملات آخر بیانیه قوامالسلطنه شنیدنی و خواندنی است: «وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و در راهی که در پیش داریم مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم زنند.»
مجددا «اشرف» به دنبال «جناب» ایشان عودت کرده است!
مظفر بقایی مدیر روزنامه شاهد (ارگان حزب زحمتکشان) نیز که آن روزها هنوز از جرگه هواداران مصدق خارج نشده بود، فردای اعلام ابلاغیه آن را با الفاظی کنایهآمیز به باد انتقاد گرفت، بقایی در طول یادداشت خود چندین بار با تکرار عبارت «جناب مجددا اشرف» به بازگرداندن لقب «جناب اشرف» به قوام از جانب شاه طعنه زد:
ابلاغیه بلیغ جناب مجددا اشرف «قوامالسلطنه رئیسالوزرا» دیروز دو ساعت بعدازظهر در رادیوی مبارکه تلاوت شد.
لحن شیوا و صدای غرای قاری ابلاغیه مبارکه بیاختیار خاطره خواننده تملق تاریخی جناب آقای فروغی وزیر دارایی سپهبد فقید را به یاد شنوندگان میآورد.
ساعتی بعد متن ابلاغیه چاپی دیوارهای شهر تهران را مزین ساخت و حتی کسانی که رادیو نداشتند دانستند که جناب مجددا اشرف قوامالسلطنه «با وجود کبر سن و نیاز به استراحت» دوباره این بار سنگین ریاست دولت را بر دوش گرفتهاند.
خوانندگان عزیزِ ما به خوبی واقف هستند که ریاست دولت در شرایط فعلی حقیقتا بار سنگینی است و همه به خوبی میدانیم که برای گذاشتن این بار سنگین بر دوش جناب مجددا اشرف قوامالسلطنه قوای مختلفه همکاری کردهاند.
ابلاغیه بلیغ جناب رئیسالوزرای فخام به حدی فشرده و پرمعناست که برای تفسیر هر سطر آن رساله جامعی لازم میباشد.
ایشان با روشنبینی و حذاقت تام و تمامی در سطور اول ابلاغیه تشخیص دادهاند که «ایران دچار دردی عمیق شده و با داروهای مخدر درمانپذیر نیست.» تشخیص کاملا صحیح است، ایران دچار درد عمیق امتلای نفت شده است، زیرا در مدت یک سال و چند ماه موافق نشده است میلیونها تن از این نفت [یک واژه ناخوانا] را که در چاههای عمیق خوزستان انباشته شده است دفع نماید و این درد بیدرمان نه تنها باعث سرگیجه عدهای از رجال قدیمی استخواندار شده است بلکه «بینظمی عدیمالنظیری» در دستگاه اقتصادی بریتانیای عظمی ایجاد کرده و «موجب عدم رضایت عمومی» مستمندانی که از نفت ما مستفید میشدند شده است.
چیزی که بیشتر به این درد بیدرمان کمک کرده است قانون نهمادهای خلع ید میباشد که علاج قطعی را ممکن است به تعویق اندازد و عیب کار اینجاست که هر طبیب حاذقی که به فکر بیفتد برای علاج قطعی در نه ماده مزبور تغییری بدهد به او آن رسد که شاعر فرمود:
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست.
چون صبح شد او بمرد و بیمار بزیست
برای امتثال دستور ایشان که «باید ملت همکاری بیدریغ خویش را از من مضایقه ندارد...» ما ضمن اظهار خوشوقتی بیپایان از اینکه مجددا اشرف به دنبال جناب ایشان عودت کرده است با کمال خضوع و خشوع توجهات عالیه ایشان را به این نکته معطوف میداریم که تغییر در نه ماده قانون خلع ید و مراجعت پرستاران انگلیسی برای معالجه بیمار به هر صورت و به هر عنوان حتی با تذکره سازمان ملل متفق یا بانک بینالمللی یا با لباسهای دیگر کوچکترین اثر و فایدهای برای «علاج قطعی درد عمیق ایران» نخواهد داشت و چنین نسخهای به طور حتم و یقین باعث ندامت و خسران طبیب و دواساز و داروفروش خواهد شد.
نکته دیگری را هم که باید با همان خضوع و خشوع به پیشگاه جناب مجدادا اشرف ایشان عرض کنیم این است که، چون مدتی از ایران دور بودهاند شاید استحضار نداشته باشند که «کمپانی نفت جنوب» در یک سال و چهار ماه قبل در اثر فراق سپهبد فقید به رحمت ایزدی پیوست و از آن تاریخ به بعد در همه جا از آن مرحوم به عنوان «شرکت سابق [نفت]» یا «کمپانی سابق نفت» یاد میشود و، چون در ابلاغیه بلیغ کلمه «سابق» کلمه کمپانی نوشته نشده است لازم است که در ابلاغیه بعدی این مسامحه جبران شود و الا ممکن است خدای ناکرده این توهم حاصل گردد که اضافه شدن لقب اشرف به جناب ایشان مستلزم حذف کردن کلمه «سابق» از اسم کمپانی سابق نفت جنوب است. (شاهد؛ ۲۸ تیر ۱۳۳۱)
از نظر لحن موهن و زننده کمنظیر است
روزنامه «به سوی آینده» نیز در واکنش به اعلامیه قوام چنین نوشت: «این اعلامیه که چند بار در رادیو تهران خوانده شد از نظر لحن موهن و زنندهای که دارد و وعدههای توخالی که در آن به مردم داده شده کمنظیر است. میتوان گفت: بعد از رضاشاه هیچکس تاکنون با این لحن ملت ایران را مورد خطاب قرار نداده است.»
موافقان چه گفتند؟
اما این فقط مخالفان قوام نبودند که در برابر اعلامیه تند و تیز او واکنش نشان دادند، بلکه روزنامههای طرفدار او یا بهتر بگوییم مخالف مصدق نیز در این زمینه اظهار نظر کردند، و اتفاقا بر خلاف هواداران مصدق، اعلامیه قوام را بسیار هم ستودند. مثلا روزنامه «داد» در تمجید از آن نوشت:
«اعلامیه قوامالسلطنه مثل بمب در محافل سیاسی صدا کرد، زیرا در کمال قدرت نخستوزیر اظهار عقیده کرده است که جلوی رجالهبازی و سوءاسفتاده آخوندنماها را گرفته و سطح زندگی مردم را بالا خواهد برد. همین اعلامیه تکلیف کسانی را که ۱۵ ماه با رجالهبازی بر مملکت حکومت میکردند معلوم کرد.»
روزنامه «نبرد» هم در یادداشتی همدلانه با اعلامیه قوام نوشت: «وظیفهای که بر عهده نخستوزیر جدید قرار دارد بسیار دشوار و خطیر است، او باید با سرعت بدین هرج و مرجی که در همه شئون کشور دیده میشود، خاتمه بدهد و با یک رشته اقدامات فوری به وضع پریشان ایران سر و صورتی ببخشد. او باید در کار نفت، سیاست روشن و برندهای پیش بگیرد و با تعقیب روش مقاومت در برابر مقاصد پلید بیگانه به شکلی عمل کند که این مشکل خواهناخواه بر طبق منافع و مصالح ملت در حدود قوانین موضوعه حل شود. در اعلامیه نخستوزیر به این نکات اشارات صریحی شده است و ما صمیمانه امیدواریم که او به آنچه وعده داده است عمل کند.»