صبح به کارهای متفرقه پرداختم. ظهر زودتر ناهار خورده به تئاتر فرانسه رفتیم. بازی «تارتوف» بود با Les Faussces Confidences. تارتوف که جای خود دارد و خیلی هم خوب بازی کردند، اما نمی‌دانم چرا بازی‌های مولیر جلوه بازی‌های تازه‌تر را ندارد.
خلاصه از این‌جا با میرزا حسین‌خان و عبدالحسین‌خان به منزل مسیو ناولیه رفتیم. چند نفر آن‌جا بود، خصوصا خانم‌ها. آن‌ها را نشناختیم. بعد مراجعت کرده لباس پوشیده به پرکاتلان رفتیم، چون امشب دکتر گری آمریکایی و زنش و علیقلی‌خان و زنش مهمان ما بودند. خوش گذشت.
امروز شعاع‌السلطنه را ملاقات کردیم. دیشب وارد شده و همین هتل منزل کرده. مقداری از عدلیه بد گفت و از حاجی سید نصرالله و سفارش کرد که قانون پرسکریپسون و ترتیب اجاره‌نامه‌ها را برای ایران سوغات ببرم. تمام حواس او مصروف این است که بشود که املاکی را که غصب کرده از او نگیرند.
منبع: یادداشت‌های روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، ص ۱۶۲.
