محمدعلی بهمنی قاجار: یکی از فعالان رسانه ای و دست اندرکاران پروژه های تاریخ شفاهی در توییتی از نادرشاه افشار به عنوان مایه شرمساری ابدی ایرانیان یاد کرده و نوشته است که شاید ما هم به تقلید از غربی ها باید مجسمه نادرشاه را در مشهد به دلیل آن چه جنایات نادرشاه در هند خوانده است، برداریم.
به نظر می رسد این سخنان از سر عدم شناخت کافی نسبت به شخصیت نادرشاه و جایگاه تاریخی او در میان ایرانیان ابراز شده است چه آنکه نادرشاه افشار بی تردید یکی از بزرگترین فرمانروایان ایران پس از اسلام است. اهمیت نادر نه فقط در نبوغ نظامی بی نظیر او بلکه در ملکداری و مدیریت سیاسی اعجاب انگیز وی است که برای نخستین بار همه ایرانیان اعم از ترک و تاجیک و شیعه و سنی و ... را در مدیریت کشور به کار گرفت . تا جایی که فرمانده اصلی گارد وی ، یک افغان سنی به نام احمد خان ابدالی بود.
بیشتر بخوانید:
نادر شاه و سوزاندن بازرگانان در میدان نقش جهان
نادرشاه برای اولین بار اولویت ایران بر شاه، سلسله و قوم را مورد تاکید قرار دادو در منشور مغان صراحتا ایران و مردم ایران را مبنای سیاست و سلطنت قرار داد و مشروعیت خود را نیز بر اراده و خواست مردم ایران قرار داد ، سجع مهر نادر شاه به تنهایی گویای طرز فکر اوست :
نگین دولت و دین چو رفته بود از جا
به نام نادر ایران قرار داد خدا
نادرشاه در موارد زیادی کشتار کرد، اما نمیتوان منکر نبوغ و میهن پرستی و مدیریت وی شد. بله صحیح است نادر قسی القلب و قاطع بود و در پایان عمر به انحراف رفت و جانشین خود را از بین برد، اما نباید با نگاه زمان پریشانه تاریخی به مساله نگاه کرد.
در زمان نادرشاه، ارزشهای اخلاقی و حقوق بشری به شکل امروز نبوده و بیان مطلب در انتقاد حقوق بشری از نادر نشان دهنده نگاه به تاریخ از عینک امروز و عدم تعهد ملی و میهنی گوینده است. اهمیت نادر شاه به زمینی کردن سیاست و محور قرار دادن منافع ملی است در منشور مغان علت سلطنت خود را پایان دادن به جنگهای ایران با همسایگان و متوقف ساختن جان باختن ایرانیان میداند، از سویی دیگر میراث سیاسی و اجتماعی نادرشاه در منطقه ما دوام دار بوده است، چنانچه حضور یک قوم بزرگ به نام قزلباش در افغانستان یادگار عصر نادرشاه است. نادرشاه با تساهل و تسامح مذهبی و پایان دادن به سب آشکار خلفا، در عمل پایه گذار وحدت ملی ایران شد.
بعد دیگری از اهمیت نادرشاه، جایگاه نمادین تاریخی اوست، نادرشاه آخرین جهانگشای بزرگ ایران بلکه مشرق زمین است. ایرانی تقریبا پس از سقوط هخامنشیان جز برهههایی کوتاه مانند سالهایی از پادشاهی خسرو پرویز، مدافع بوده و هوس جهانگشایی را از سر به در کرده بود. نادرشاه اما آخرین جهانگشای ایرانی بعد از سدهها بود، از همین رو، در ذهن تاریخی ایرانیان به عنوان آخرین فرمانروا پیروز و نمونهای از اراده ملی ایرانیان به یادگار مانده است.
حکایت زیبایی از جنگجویی رشید که نادر از وی میپرسد در عصر سقوط اصفهان تو کجا بودی و پاسخ وی که میگوید من بودم، تو نبودی، نشانه جایگاه نمادین نادر در ذهن ایرانی است، نمونه یک ایرانی که میتواند از فرو دستترین مردمان ایران برخیزد، کشور را نجات دهد و دنیا را به تعظیم وا دارد.
این دیدگاه همیشه با ایران و ایرانی بوده است و در اسناد و خاطرات دوران قاجار بسیار مشهود و عیان است، ایرانی خسته و زخم خورده از تجاوز روس و استعمار انگلیس هرگاه که میخواست غرور خود را تجدید و در ذهن خود خداقوتی داده و کوششی برای برخاستن دوباره از چنگ استعمار نماید، از نادر یاد میکرد و نادر را شاهد میآورد که بله ایرانی میتواند بار دیگر برخیزد و جهان را مقهور نماید. نمونه این استناد به نادرشاه و دریغ خوردن از فقدان وی را میتوان در اشعار ملک الشعرا بهار دید که در جایی میگوید: ای دریغ آن تخت و آن دیهیم و آن فر و بهیای دریغ آن عزم و آن تدبیر و آن فرماندهیای دریغ آن کاردانیای دریغ آن آگهیای دریغ آن رادمردی وآن دلیری وآن مهی
کاش اکنون بودی وکردی ز. نو شاهنشهی
تا که گشتندی ز. نو شاهنشهان او را رهی
تیغ او دست طمع ببریدی از همسایگان
تا نبردندی چنین ایران او را رایگان
جدا از شخصیت تاریخی نادرشاه و جایگاه نمادین او در ذهنیت تاریخی ایرانیان به عنوان ناجی کشور، مجسمه نادرشاه در سر مزار وی در باغ نادری، نمونه یک شاهکار هنری است و آرزوی تخریب چنین مجسمه از ذهنیتی افراطی برمیاید و انشالله در مورد فعال رسانهای ما صرفا سهو قلم باعث بیان چنین آرزویی شده باشد.
نادر شاه افشار در پایان زندگانی زیر فشارهای روانی كه بیشتر آن از نابینا ساختن فرزندش رضا قلی میرزا سرچشمه می گرفت، رفتار و كرداری سنگدلانه و بی خردانه در پیش گرفت. نخست پنجاه تن از سران لشگری و بزرگان دربار را از خشم این كه هنگام نابینا كردن پسرش در آنجا بوده اند و به میانجیگری بر نخاسته بودند، كشت.
همیشه میگن یه دفاعه بد از حمله ی خوب مخربتره داستانه همین نویسنده ی مقاله هست
لطفا خلط مبحث نکنید و برای توجیه یک فکر اشتباه و ترویج فاشیسم، خزعبلات نبافید
نادر شاه افتخار ملت ایران است
خیلی از کشور های منطقه برای خودشان تاریخ جعلی درست میکند و به ان افتخار میکند
عزت زیاد
واقعا که!!!!
قطاع الطریقی که از خونریزی اش می بایست تبری جست را چرا باید مایه سربلندی ایران بدانیم .
فراماسون ها از نادر خیلی خوششان می آید از آن جهت که در همین منشورمغان رسماً با مذهب شیعه در افتاده است و شیعه را حاصل صفویه ذکذ نموده است . این دروغی آشکار است و در عین حال دستمایه فراماسونری برای کوبیدن مکتب تشیع می باشد .
کشور گشائی و جهانگیری ارزشی ندارد که بخواهیم با این جریان روحیه ناسیونالیسیتی در مردم زنده کنیم که نادر ایران را نجات داد .
نادر نفس کثیف خودش را به منجلاب تباهی انداخت و خواست چند روزی ریاست کند و مردم را به خاک و خون کشید و زندگانی های زیادی را تباه کرد و در آخر هم منکر اصل نبوت شد وقتی می گفت محمد آدم خوبی بود و من از او بیشتر می فهمم
روی سخنم با این آقا است، از منظر ایشان لابد قوم قجر شایسته تقدیر چرا که بخشی از خاک مقدس ایران زمین که حاصل اقتدار نادر شاه بود به باد دادند و تا ابد این خاطره شوم را در ذهن هر ایرانی ه میهن پرست حک کرده اند .
نادر کشور از هم پاشیده ایران پس از صفوی را یکپارچه و قدرتمند ساخت و از تعصبات قبیله ای و مذهبی رهانید. نادر تنها حاکم سنی مذهب ایران عصر جدید (۲۰۲۰-۱۵۰۱) و نابغه نظامی بی نظیری بود که در تمام دوران حکومتش ارتش قدرتمند تزاری روسیه (بویژه در دوره تزارین کاترین)، جرأت نزدیک شدن به مرزهای ایران را هم نداشت. مانور بزرگ نظامی بزرگ نادر در دور زدن دریای خزر از سمت خراسان و بازگشت از سمت قفقاز که امروزه نیز کاری سترگ است روس ها را تا پایان حکومت اودر ایران میخکوب کرد! در دوره او روابط با عثمانی متوازن شد و لذا نادر رو به شرق (هند)، یعنی حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی، آورد. متأسفانه نادر برخلاف عصر صفوی بویژه شاه عباس اول همتراز با نبوغ و قدرت نظامی خود از وزن و درایت سیاسی برخوردار نبود و لذا نتوانست قدرت و پیروزی های نظامی خود را به یک قدرت ماندگار سیاسی ترجمه کند. حضور نادر در هند او را به این ادراک رساند که امکان غلبه دائمی بر هند ۷۲ مذهب و ملت وجود ندارد. آنهایی که به کشتار نادر در هند انتقاد می کنند فراموش می کنند که ابتدا این حاکمان محلی هند بودند که بر ارتش نادر یورش بردند و سربازان ایرانی فراوانی را کشتند و نادر که تا آنموقع با ملایمت رفتار می کرد در واکنش زهرچشمی جانانه از شبیخون زنندگان گرفت. او با ثروت زیاد به ایران برگشت و مرزهای شرقی کشور را تثبیت نمود ولی درک نه چندان عمیق سیاسی نادر و محوریت او در امر زمامداری اجازه ساختاری شدن قدرت افشاریه را نداد و اشتباهات پایان عمرش نیز مزید بر علت شد و میراث او را ناپایدار ساخت.
بی شک ارتش ایران در عصر نادر به گواه تاریخ قدرتمندترین ارتش جهان در قرن ۱۷ میلادی بود که تا نادر زنده بود همآوردی نداشت. عدم تمایل شخصی نادر به شاهی و کاخ نشینی فرصتی برای تشجیع قدرت مردمی وی بود ولی نادر از زحمات خود، وجهه داخلی و پیروزی های خارجی نتوانست برای استمرار رشد و ثبات ایران پس از خود بهره ببرد ...
و همیشه در تاریخ ایران ثبت و ضبط خواهد ماند
افرین به نگارنده افرین
کلا یه نادر رو داریم که بتونیم بهش افتخار کنیم اونوقت این جاهل رسانه ای میگه تندیس نادر رو خرد کنیم