مهدیه تقویراد در روزنامه همشهری نوشت: شلوغند مثل روزهای بعد از ماههای محرم و صفر یا روزهای بعد از ماه رمضان. همان روزهایی که مردم برای خرید طلا از خانه بیرون میآیند، این بار اما دلیل رفتن به طلافروشیها کاملا متفاوت از سالهای قبل است. کرونا که شایع شد، طلافروشیها کمکم بیرونق شدند.
از گذشته در خانوادههای ایرانی رسم بوده طلا را برای سرمایهگذاری در آینده و برای روز مبادا میخریدند. وقتی دستها خالی و سفرهها کوچک میشد و روزگار سخت میگرفت، طلا آخرین تکیهگاه بود.
بیشتر بخوانید
کرونا که شایع شد، رونق از همه کسب و کارها رفت؛ یکی هم طلافروشیها. نه خرید سال نویی در کار بود و نه خبری از جشنها و عروسیها و دورهمیها. ناگهان زندگی، شکل دیگری بهخود گرفت و طلافروشها هم در روزگار ناگزیر، مغازهها را بستند. دنیا گشت و گشت تا اینکه بالاخره دوران بازگشایی رسید.حالا 3ماه و چند روز بعد است و مردم آرام آرام به زندگی روزمره برمیگردند. رفتوآمد مردم به بازارها و طلافروشیها از سر گرفته شده.
اما این بار نه برای خرید و سرمایهگذاری طلا، بلکه برای فروش اندک سرمایهای که سالها برای خرید آن زحمت کشیده بودند و حالا روز مبادا از راه رسیده و زخمهای زندگیشان سر باز کرده بود.
همه فروشندهاند
حاج محمد زمانی بیش از نیم قرن است که در بازار طلافروشها مغازه دارد. مویی در بازار سپید کرده؛ در آسیب زندگی و احوال متغیر زمانه. این روزهای بازار پر است از اتفاقها، آدمهای سرگردان و کاسبان حیران.
حاج محمد روزهایی را به یاد میآورد در میانه بهار پر از زندگی و تکاپو و در زمانه پیش از کرونا. بازار طلافروشان حالا هم شلوغ است، مغازهها پر و خالی میشوند اما خریدار نیست و همه فروشندهاند. او میگوید: «قبل از اینکه دستور بستن مغازهها را بدهند، تعداد مشتریهایمان کم شده بود، حدود 2ماه هم مغازههایمان بسته بود. وقتی باز کردیم یکباره تعداد زیادی مشتری برایمان آمد اما همگی قصد فروش طلاهایشان را داشتند.»
بخشی از تقاضا در بازار طلا بهدلیل افزایش قیمت طلاست. گروهی طلاهای دست دوم را برای فروش آوردهاند، بعضیها شمشهای کادویی، سکه و نیم سکه و ربع تا به خیال خودشان از این افزایش قیمت سودی ببرند یا اینکه طلاهایشان را الان به قیمت بالا بفروشند و کمی که ارزانتر شد از نو بخرند اما تعداد مشتریانی از این دست کم است. بیشتر مراجعهکنندگان که در خرداد با کیفهایی که سخت به سینه چسباندهاند در بازار پرسه میزنند و از این مغازه به آن مغازه قیمت میگیرند، کسانیاند که کرونا و دشواریهای برآمده از روزهای طولانی بیکاری و بیپولی آنها را به صرافت استفاده از سرمایههای کوچکشان انداخته است. شاید آخرین سرمایهها برای روز مبادا.
زمانی به شاگردش با ایما و اشاره میفهماند کار 2 زنی را که برای خرید طلا آمدهاند راه بیندازد. جزو معدود مشتریانی هستند که در این بازار برای خرید آمدهاند. اما خودش پی حرفهایش را میگیرد: «داشتم میگفتم، روز اول بعد از 2ماه و نیم تعطیلی حدود 10مشتری داشتم. همه برای فروش طلاهایشان آمده بودند. چند نفرشان از مشتریهای قدیمی بودند که معمولا برایشان طلای دست دوم خرید میکنم. همان طلاها را برای فروش آورده بودند. از همان نخستین سالهایی که وارد این شغل شدم با خودم عهد بستم اگر کسی طلایش را برای زدن به زخم زندگیاش فروخت، آن طلا را تا جایی که در توانم هست برای صاحبش نگه دارم.»
این روزها «زمانی» همین موضوع یعنی مهلتی برای بازگشت و پس گرفتن طلاهای فروخته شده را برای دهها مراجعه کنندهای که اندک سرمایههایشان را برای فروش میآورند، توضیح میدهد. به آنها میگوید تا 2ماه دیگر دستشان که باز شد میتوانند بیایند و طلاهایشان را پس بگیرند. برخی مشتریها با شنیدن این پیشنهاد با نگاههای خوشحال از مغازه و بازار بیرون میزنند. میروند تا 2ماه دیگر دست پر برگردند و یادگاریها و طلاهای محبوبشان را ببرند. گروهی هم میگویند که دیگر نیازی به طلاها ندارند. با وجود این، آقای زمانی برای محکمکاری تا 2ماه طلاها را در طبقهای از گاو صندوق مغازه که به این کار یعنی امانتیهای مردم اختصاص داده، نگهداری میکند؛ با نام و شماره تلفن فروشندگان و تاریخ فروش که روی برگه کوچکی نوشته و روی طلاها الصاق شده است.
چند پلاک پایینتر
چند پلاک پایینتر، احمدی یک روز بلند خرداد را شروع کرده. او جزو معدود طلافروشهایی است که سالها قبل در مسجد سیدعزیزالله بازار در کلاسهای مکاسبی که برگزار میشده، شرکت میکرده و حالا به جای اینکه روزهای بازنشستگی را در خانه بگذراند، به مغازه میآید. او به همشهری میگوید فروش طلا از سر ناچاری جزو بخشهای غمانگیز بازگشایی پس از همهگیری کروناست: «وقتی مشتری برای فروش طلاهایش میآید، قلبم فشرده میشود؛ خصوصا وقتی میبینم حلقه ازدواج یا طلاهای دخترهایشان را برای فروش آوردهاند. همین چند روز قبل بود که خانم و آقای جوانی برای فروش حلقههای طلایشان آمده بودند. آقا میگفت 4سال از ازدواجشان گذشته و حالا ناچارند حلقههایشان را بفروشند. همان لحظه انگار سقف مغازه روی سرم خراب شد، حلقهها را از آنها خریدم اما گفتم تا یک سال برایشان نگه میدارم تا وقتی دوباره پول دستشان آمد، بیایند و حلقهها را ببرند.»
احمدی ادامه میدهد: «نزدیک 70سال است طلا فروشم و خدا را شکر دستمان به دهانمان میرسد اما ما هم از همان اول وضعمان اینقدر خوب نبود و زندگی مردم عادی را درک میکنیم. سالهاست دست و دلم به این نمیرود که طلاهای دست دومی را که مردم برای زندگیشان میفروشند به آبکارها بفروشم. آنها را نگه میدارم، صاحبانشان را خبر میکنم تا وقتی توانستند و تمایل داشتند، دوباره برای خرید همان طلاها بیایند.»
فشار اجتماعی و اقتصادی بر طبقات متوسط و ضعیف جامعه حالا یعنی چندماه بعد از بروز کرونا خودش را نشان میدهد. بخشی از این طلا فروختن برای جور کردن مابهالتفاوت ودیعه تمدید اجارهنامهها در تابستان است و بخشی هم برای تامین هزینههای روزمره.
احمدی به همشهری میگوید: «وضع زندگی مردم خراب شده، کاش کسی بود که به داد آنها میرسید، وضع خیلی خراب است و تعداد افرادی که برای فروش طلا میآیند بسیار زیاد شده و این میزان مراجعه اصلا قابل قیاس با گذشته نیست. فروش طلا هم تقریبا راکد است. ماههاست فروش خوبی نداریم؛ مگر اینکه زوجهای جوان باشند که برای خرید طلای عروسی میآیند.»
به گفته احمدی، غیر از معدود زوجهایی که قیمت طلا چندان برایشان مهم نیست، تعداد زیادی از آنهایی که برای خرید طلا میآیند سعی میکنند نیم سرویس بدون نگین و تراشکاری شده طرح نگین بردارند؛ چراکه دیگر در توان کمتر کسی است که بتواند جواهر خریداری کند.
او ادامه داد: «چند روز قبل زوجی همراه مادر و پدرهایشان برای خرید طلا آمده بودند. عروس خانم یک حلقه بسیار ساده و یک نیم سرویس تراشدار انتخاب کرد. هرقدر هم مادر داماد اصرار کرد که یک سرویس بهتر بردارد، عروس خانم قبول نکرد و مادر عروس هم گفت که در آینده آقا داماد بهتر از اینها را برای عروسش میخرد و الان فقط برای شگون عروسی برای خرید آمدهاند. این روزها خانوادههای عروس و داماد هم هوای همدیگر را دارند. کاش مسئولان هم همینطور بودند و هوای مردم را داشتند.»
از جیب خوردهایم
علیرضا و مصطفی 2 برادری هستند که مغازه پدریشان در چند متری «پله آهنی» بازار است. بعد از فوت پدر، 2 برادر مالک مغازه شدهاند. علیرضا میگوید: «وضع بازار خراب است. همه فکر میکنند طلافروشها پولشان از پارو بالا میرود اما جز معدود طلافروشهایی که سالهای زیادی است در این کار بودهاند و سرمایه داشتهاند، بقیه وضع چندان مناسبی ندارند. با وجود این نمیگوییم وضع ما هم بد است اما کرونا تأثیرات بدی روی زندگی همه گذاشته و ما هم از این قاعده مستثنا نیستیم.» مصطفی ادامه حرفهای علیرضا را پی میگیرد: « مغازههایمان بسته بوده اما هزینه آب، برق، تلفن، مالیات و... را باید پرداخت کنیم. در این مدت تعطیلی هم از جیب خوردهایم و درآمدی نداشتهایم. وضع فروش طلا را هم که میبینید، بعضی روزها مثل امروز مشتری زیاد داریم و برخی روزها باید مگس بپرانیم.»
علیرضا در پاسخ به این سؤال که وضع خرید و فروش طلا چگونه است، میگوید: «به جز زوجهای جوان و برخی که قیمت طلا برایشان فرقی نمیکند، فروش چندانی نداریم؛ البته که نوسان قیمت طلا هم دراین باره بیتأثیر نیست اما کرونا بدجور از همه ما زهرچشم گرفته و دستمان را در پوست گردو گذاشته اما تا دلتان بخواهد مشتری برای فروش طلا داریم.» به گفته علیرضا از فردای آن روزی که اعلام شد کسبه میتوانند مغازههایشان را باز کنند تا همین امروز اکثریت قریب به اتفاق مشتریها برای فروش طلا آمدهاند: «روزهای اول برای خرید طلا از مشتریها مشکل زیادی نداشتیم، اما کمکم کفگیر ما هم مثل بعضی از رفقایمان دارد به ته دیگ میخورد.» مصطفی چند روز قبل را به یاد میآورد و ادامه حرفهای علیرضا را پی میگیرد: « چند روز قبل یک مشتری داشتیم که طلاهای خانم و دخترهای دو قلویش را برای فروش آورده بود؛ النگو، گوشواره، دستبند و گردنبند و انگشتر. میگفت اینها آخرین دارایی است که دارد و برای اجاره مغازه و خانه مجبور شده تا اینها را از دست دخترها و همسرش دربیاورد و بفروشد. مرد بیچاره خجالت در صورتش موج میزد. گوشهایش شده بود رنگ میناهای قرمز گوشوارههای دخترها. میگفت روی رفتن به خانه را ندارم اما به بچهها قول دادهام بهتر از اینها را برایشان بخرم.»
طلا نمیخریم
کاغذی روی شیشه مغازه به مشتریها میگوید که تا اطلاع ثانوی از خرید طلا معذوریم. اسدی در پاساژ پروانه مغازه طلافروشی دارد. میگوید دیگر توان خرید این حجم از طلاهای مردم را ندارد: «تعداد مشتریها برای فروش طلا زیاد شده، راستش این روزها ما هم درآمد زیادی نداریم چون فروش نداریم. نقدینگی بازار طلا کم شده و شرمنده مردم میشویم. برای اینکه بیشتر از این شرمنده مشتریها نشویم، مجبور شدم یک کاغذ روی شیشه بزنم تا هم مجبور نباشم نگاه شرمنده پدر خانواده را ببینم و هم مجبور نباشم قسم و آیه بخورم که والا به خدا پول برای خرید طلا ندارم.»
یاری همسایهها
در آشفته بازار این روزها و سرگردانی مردم برای گذران زندگی روزمره، خیلیها هم هستند که نمیگذارند مردمی که میآیند، دست خالی برگردند. منصوری در خیابان جمهوری کمی پایینتر از ساختمان نیمهساز پلاسکو مغازه دارد و حالا با چند نفر از مغازهدارها تصمیم مشترکی گرفتهاند: «تا جایی که بتوانم سعی میکنم مشتریهایم دستخالی از مغازه بیرون نروند. روزهای اول بازگشایی مغازه میتوانستم طلاهای دست دوم مشتریها را بخرم و به آبکاری بدهم اما این روزها کمی دستم خالی شده با این حال با یکی، دو تا از دوستانم قرار گذاشتهایم تا جایی که میتوانیم مشتری را دست خالی بیرون نفرستیم؛ برای همین اگر من مشتری داشته باشم و پول کافی برای خرید طلاهایش نداشته باشم از دوستانم قرض میکنم و دوستانم هم همین کار را میکنند. در این شرایط سخت کرونایی تنها کاری که از دستمان برمیآید همین است.» بازار طلا راکد است؛ رکودی وهمانگیز. سفرهها کوچک شده و دستها تنگتر از قبل. برای خیلیها امروز همان روز مبادایی است که عمری از آن میترسیدند.
سرمایه روز مبادا
با شیوع ویروس کرونا، صنف طلا و جواهر هم همانند دیگر اصناف، ناچار به بستن مغازههایشان شدند، کسب و کارشان کساد شد و بیش از 2ماه در خانه نشستند. بعد از تعطیلات نوروز و در واقع بعد از مرحله اول همهگیری کرونا، قرار بر این شد که با رعایت پروتکلهای بهداشتی فروشندگان طلا و جواهر بتوانند فعالیت خود را از سر بگیرند. به این ترتیب پس از حدود 2ماه تعطیلی، مغازههای طلا و جواهر سرانجام باز شد. پس از باز شدن مغازهها تعداد زیادی از مردم برای فروش طلا مراجعه کردند. طلا تنها کالایی است که قابلیت نقدشوندگی بالا دارد و خانوادهها هم اغلب طلاهای خود را برای روز مبادا میفروشند.
فروش طلا در روزهایی که اقتصاد به همه ما سخت میگیرد برای همه اقشار جامعه اتفاق میافتد و اینطور نیست که فقط اقشار کمدرآمد به فکر فروش طلا باشند، اما مسلما فروش طلا در این قشر بیشتر از سایر اقشار است. با مراجعه یکباره مردم به طلافروشیها به این علت که اعضای این صنف 2ماه فروش نداشتند و کسب و کارشان کساد بود نقدینگی نداشتند اما در این مقطع بسیاری از طلافروشان تلاش کردند با توجه به شرایط جامعه و زمانه، فردی را دست خالی از مغازه بیرون نفرستند. برخی همکاران نیز با توافق فروشنده به آنها چک میدادند تا بتوانند کارشان را راه بیندازند.
الان با وجود گذشت یکماه از بازگشایی مغازهها وضعیت نقدینگی نزد طلا فروشان کمی بهتر شده و بهتر میتوانند طلاهای مردم را خریداری کنند.
در این ایام افرادی که در گذشته جواهر خریداری کرده بودند هم برای فروش جواهرات خود مراجعه میکنند، بعد از اینکه ثبتنام برای خرید خودرو آغاز شد تعداد زیادی افراد برای ثبتنام در طرح خرید خودرو و برخی نیز برای تهیه پول خرید منزل اقدام به فروش جواهراتشان کردند. با توجه به شرایط نامساعد اقتصادی که همه مردم دچار آن شدهاند بسیاری از همکاران ما طلاهای خریداری شده را برای مدت 48ساعت و یا با توافق طرفین برای مدت بیشتری نگهداری میکنند تا فروشنده اگر تمایل داشت بتواند دوباره همین طلاها را خریداری کند. صنف طلافروش هم مانند دیگر اصناف و مردم در این مدت و چندماه گذشته شرایط نامساعدی را از سرگذراندهاند. این شرایط و دشواریهای ناشی از شیوع بیماری ممکن است چندماه ادامه داشته باشد، همه باید دست بهدست هم بدهیم تا بتوانیم از این بحران و دوران پرمخاطره به سلامت عبور کنیم.
منبع: همشهری
روزنامه اینترنتی «فراز» نوشت: «تلاش برای ایجاد رفاه اقتصادی در ایران به بن بست خورده است، چرا که حرف و عمل سیاستگذاران با یکدیگر همخوانی ندارد». این مطلب واکنش یک تحلیلگر اقتصادی به این پرسش است: «کاهش سرعت فقر در ایران تا چه اندازه قابل تحقق است»؟