سرویس تاریخ «انتخاب»: صبح در باغ سر راه شرفیاب شدم. عرضی نداشم، جز اینکه تعظیمی بکنم، ببینم که برای بعدازظهر اوامری خواهد بود یا نه؟ چون [موراجی دسایی] نخستوزیر هند سر راه لندن برای کنفرانس کشورهای مشترکالمنافع شرفیاب میشد، وقت شاهنشاه از ساعت ۱۰ گرفته بود. از گرمی ناگهان هوا شکایت داشتند. فرمودند: «گویا جبهه [هوای گرم]عربستان باز به ایران آمده است. از این پدرسوخته عربها جز ضرر و زیان نداریم.»
چند دقیقهای شرفیاب بودم و مرخص شدم. دماغ کار هم نداشتم. دیشب تا صبح بیدار بودم، [چون]وقت خواب چشمم به خبر مبادله اسناد هیرمند بین وزیر خارجه و سفیر افغانستان افتاد، آنچنان ناراحت شدم که با قرص خواب هم خواب سنگین چندساعته بر چشمم نیامد. به محض آنکه اندکی به هوش میآمدم، این کابوس مرا در خود فرو میبرد. مدتی راه رفتم، مدتی فکر کردم، چندین دفعه استعفا از خدمت نوشتم باز پاره کردم. فکر میکردم کار گذشته را استعفای من دوا نمیکند، جز آنکه باری بر دوش شاهنشاه عزیزم بیفزایم و ناراحتش کنم، نتیجه دیگری به دست نمیآمد. تیر از شست گذشته است، دیگر هیچ. هزار بار به نعیم خان درود فرستادم و به دولت لعنت. مردکه مثل شیر آمد و تهدید کرد که اگر میخواهید کمک به ما را در گروی آب هیرمند نگاه دارید ما کمک نمیخواهیم؛ و این بدبختها آنقدر از چپگرایی افغانستان ترسیدند که همه شرایط را قبول کردند و بالاخره دیشب [ضربه] آخر را زدند. کسی چه میداند؟ شاید هم از اربابهای نامرئی دستور ارتکاب این خیانت را داشتند. به هر حال به شاهنشاه و کشور خیانت بزرگی شد که دیگر جبرانپذیر نیست. به حدی بدحال بودم که به دفتر کار خودم هم نرفتم. یکسر به سراغ یار و شراب شتافتم. مدتی شراب خوردم و گریه کردم و او ندانست چرا؟ فقط، چون مرا منقلب یافته بود او هم باالطبع گریه میکرد! البته آثار این خیانت، ده تا پانزده سال دیگر ظاهر میشود که من مردهام. ولی مثل این است که یک قطعه گوشت بدن مرا بریده و پیش چشم من جلوی سگ انداختهاند.
عصری در منزل ماندم و خودم را با کارهای دانشگاه امیر شوکتالملک علم سرگرم ساختم. هنوز هم در فکر ماندن یا رفتن هستم. فقط در این فکرم که شاه محبوب و معبود خود را چگونه رها کنم و از این عمل من چه عاید میشود؟ تظاهر و دماگوژی [عوامفریبی]، یا چیز دیگر هم عاید کشور میشود؟ مدت ماموریت سفیر افغانستان در ایران تمام شده، وقت خداحافظی خواسته است. دلم یارای پذیرفتن او را نمیدهد.
از اخبار مهم جهان انتخابات ترکیه است که حزب به ظاهر چپ [بولند]اجویت با ۲۲۱ [کرسی] آرای قابل ملاحظه به دست آورد (از ۴۵۰ کرسی). او [قهرمان] hero حمله به قبرس است. حالا دولت تشکیل میدهد و به نظر من متاسفانه با تشکیل دولت از عالم علوی به سفلی فرو خواهد کاست! در اطراف ما دموکراسی (به غلط یا صحیح بودن آن کار ندارم) دارد جا باز میکند. هند، ترکیه و مراکش که آخری خیلی هم عاقلانه عمل کرد، هیچ در انتخابات تقلب نکرد. پاکستان که میخواست تقلید دموکراسی دربیاورد، اینک به زحمت افتاده است.