عباس مدحجی: حتما تا الان دیگر از ماجرای غیزانیه مطلع شده اید. غیزانیه بزرگترین بخش اهواز با ۸۳ روستا و حدودا ۲۵هزار نفر جمعیت است که در قسمت شرقی مسیرهای اهواز به ماهشهر، رامشیر، رامهرمز و هفتکل قرار دارد. از دو دهستان مشرحات و غیزانیه تشکیل شده که شغل اکثر ساکنان آن کشاورزی و دامپروری میباشد.
غیزانه اما مبدا پارادوکس عجیبی ست. علاوه بر اینکه با ۶۰۰ حلقه چاه نفت فعال ، شرکتهای نفت و گاز وحفاری و پتروشیمی در محدوده ی آن واقع شده اند، مسیر ترانزیت بنادر ایران نیز هست. اما از آب آشامیدنی خانگی و گاز بی بهره است. گویی آنچه را که خدا بر این مردم روا داشته ، بندگان خدا روا نمیدارند.
موضوعی که با پررنگ شدن آن، اغلب رسانه های محلی که پیش از این بارها در اخبار و گزارشات خود به آن پرداخته بودند بسراغ آرشیو خود رفتند و بازبان بی زبانی گفتند: "ما گفتیم و کسی نشنید"! موضوعی که ظاهرا باید به اینجا میرسید تا شنیده و دیده شود و کاش درسی شود برای متولیان امر که علاج واقعه را پیش از مصیبت کنند.
بی آبی سالهاست کمر مردم را خم کرده و کشاورزی و دامداری شان را هم مختل. آنهم درحالی که نزدیک به ششصد چاه ، لاینقطع طلای سیاه را از زیر پاهایشان میکشند و حتی برای نگهبانی آن لوله ها هم به کار نمیگمارندشان. هرروز باید ساعتها منتظر تانکر حمل آب بشوند تا برسد و روستاها را یکی پس از دیگر سیراب کند و فردا روز از نو ، روزی از نو. هوا که گرمتر و کرونا که همه گیرتر شد، طاقتشان طاق شد و جاده را بستند. در درگیری با پلیس چهار نفر زخمی شدند ، تصویر نوجوان زخمی وایرال شد، توجه رسانه ها و فعالین اجتماعی و مجازی جلب شد، سوژه ی رسانه های خارج کشور جور شد، و در نهایت با ورود مسولین رده بالاتر و حضور قدرتمند فضای رسانه ای ، دستور ویژه ای برای حل مشکل صادر شد.
استاندار قول سه هفته ای داد و خیلی ها برای کمک اعلام آمادگی کردند. اینها همه در کمتر از یک هفته رخ داد و اگر قول استاندار عملی شود، مشکلی که سالها مردم را عذاب میداد در یک ماه حل میشود. اما چرا و چگونه ماجرا به اینجا رسید؟ شاید قاعده اش این بود که متولیان آب استان از "اعتراضات دبه ای" چندسال پیش خرمشهر باید تجربه ای کسب میکردند که فورا مشکلات با وضعیت قرمز مشابه را شناسایی و پیش از رسیدن کارد به استخوان و شاید خدشه دار شدن امنیت رفع کنند. اگر آنها همان روز این درس را می آموختند شاید امروز لازم نبود کسی توضیح دهند که راه حل مشکلات، بستن جاده نیست.
البته این تنها مشکل مردم غیزانیه نخواهد بود اگر بخواهیم بیکاری و بیماری و فقر و بی توجهی راهم حساب کنیم. والبته بی آبی تنها مشکل مردم غیزانیه نیست که مشکل خیلی از نقاط دیگر استان هم هست. استانی که روی نفت و آب است اما از حداقل منافع قانونی آنها هم بی بهره است. اینها را بگذاریم کنارِ پروژه های انتقال آب کارون به استانهای مرکزی و ریه های آسیب دیده از ریزگرد و بی دفاع در برابر کرونا تا تراژدی مان تکمیل گردد. شاید هم بین انتقال آب و نفت خوزستان رقابت حریصانه ای ست که وضعیت امروز چنین است.
دیدن و شنیدن صحبتهای مردمی به غایت فقیر و مظلوم، آنهم کنار چاههایی که حریصانه ، طلا از زیر پاهایشان میکشد و آب را دریغشان کرده، اگر شرمنده مان میکرد که الان اوضاع این نبود. چگونه مشکلی که سالهاست حل نشده بود الان قرار است سه هفته ای حل شود؟ یعنی مردم باور کنند که حل مشکل سالها بی آبیشان ربطی به اعتراضشان نداشته و فقط سه هفته تا حل مشکل فاصله داشتند؟
خوزستان دیگ داغ مشکلات است و هرلحظه یکی از آنها سرریز میشود. مجال پرداخت به تمام مشکلات نیست اما هرطور که به قضیه نگاه کنیم، بهره مندی از آب قابل شرب و هوای قابل استشمام در عصر مدرنیته که دیگر نباید مشکل به حساب آید. کاش بیاموزیم قبل از ایجاد هزینه (به معنای عام) برای جامعه، آنچه را که مکلفیم انجام دهیم و کمی جلوتر راهم ببینیم.
عباس مدحجی: روزنامهنگار
روستای "دور" با ۱۰۰ خانوار ماهاست بعلت فرسودگی لوله آب ندارد و مردم برای تامین آب از هوتگ استفاده میکنند.