محمدرضا بیاتی: در یادداشتهای سهگانه قبلیبا رویکردی توصیفی-پدیدارشناختی به سیاستمداران/سلبریتیهای پوپولیست پرداختیم و به نقش مهم رسانهها هم اشاره کردیم؛ اما در این بخش با تفصیل بیشتری از رسانه میگوییم.
برخی پژوهشگران معتقدند همزمانی ظهور ’تراژدی‘ در تئاتر و ’دموکراسی آتنی‘ در سیاستِ یونان باستان، تصادفی نبود. هر دو مظهر ’گذار‘ از جهان کهن به جهان نو بودند؛ از اسطوره به تاریخ، از امر فرا-انسانی به انسانی، از آریستوکراسی به دموکراسی، از ویژهسالاری به مردمسالاری. در این جهان فراانسانی، اسطورهها نه فقط علت پدیدهها بودند و رخدادها با آنها توصیف و تبیین میشدند که قدرت مطلق را هم در قبضه داشتند و سرنوشت آدمیان را این حاکمان مطلق رقم میزدند. مظهر این هستینگری و انسانباوریِ برترانگار در شیوهی حکمرانی، این بود که گروهی ویژه و برگزیده از اشراف و قدرتمندان باید وجود میداشتند تا برای مردمی فاقد ارادهی آزاد و فرمانبردار، تصمیم بگیرند.
دموکراسی آتنی، که یادآور برجستهترین نمونهی دموکراسی مستقیم است، حاصل یک دگرگونی عمیق از برترانگاری به برابرانگاری بود. نتیجهی آگاهی به این حقیقت که سرنوشت او اسیر دست و پا بستهی خدایان اسطورهای نیست. اضطراب وجودی او در درک این حقیقت سهمگین، یا این اراده و اختیار نسبتاً آزاد، و پذیرش مسئولیت سرنوشتاش، جلوهای زیباشناختی پیدا کرد و در کالبد ’تراژدی‘ پدیدار شد؛ هرچند این انسان نو-پدید در نمایش تراژدی، در کشمکش میان خدا یا شاهان و شاهزادگان، همواره مقهور ارادهی خدایان و تقدیر میشد و به سوگ آن مینشست. نکتهی جالب و متناقضنما - بگمان نگارنده- آنکه قهرمانهای تراژیک یونان باستان، واکنشی روانشناختی به برابرانگاری بودند نه برترانگاری. در واقع قهرمانها برساختهی ذهن رَسته از بندِ اسطورهها بودند. ذهن مردمی که ارادهی جمعی خود را در شمایل یک قهرمان میدیدند و قدرت خود را به او تفویض میکردند. این چرخش اَبَرانگارهای (Paradigm shift)، جلوههای دیگری هم داشت و حتی در الهیات هم خود را نشان داد. اگر ’آپولون‘ خدای آسماننشینِ غیبدانِ پیشگو با معبدی ویژه بود که مردمان با واسطهی کاهنان باید به درگاه او میرفتند، ’دیونیسوس‘ خدایی فروتن و زمینزیست بود و به افتخارش، با شعرخوانی و پایکوبی، جشنوارهی دیونیسوس برگزار میکردند و تئاترهای باستان نیز –از جمله تراژدی- از دل این جشنها متولد شدند.
به باور نگارنده، پوپولیسم در عصر ما، پدیداری مشابه آن دگرگونی در آگاهی یونان باستان است و ظهور رسانههای جدید، مظهر زیباشناسانهی یک گذار تاریخی است درست همانطور که جشنوارهی دیونیسوس و زایش تراژدی بود؛ با ساختاری یکسان اما با محتوایی گاهی متفاوت یا متضاد. پیش از آنکه بگویم چگونه، اگر ناگفته پیدا نباشد، به برخی ویژگیهای رسانههای جدید و رابطهی درهمتنیدهی آنها با سیاستمداران و سلبریتیهای پوپولیست میپردازم.
پوپولیسم و رسانه
پوپولیسم یا مردمگرایی عامهپسند، چه از نوع سنتی قرن نوزدهمیاش چه مدرن و دیجیتال در دوران ما، واکنشی به کاستیها و ناکارآمدیهای ’دموکراسی نمایندگی‘ است. دموکراسی نمایندگی در سادهترین توصیف بر پایهی این فرض شکل گرفت که مردم برای ساماندهی امور اجتماعی و سیاسی کار را به شایستگان لایق بسپارند. اما این رویکرد نخبهگرایانه بجای سپردن کار به کاردانان به دایرهی بستهی قدرت و ثروت منتهی شد. حالا نخبگان یا به گروهی فاسد تبدیل شده بودند که جز به منافع خود به چیز دیگری فکر نمیکردند یا این انحصارگرایی پای افراد بیکفایت را به حیاطخلوتِ منابع عمومی باز کرد و بجای شایستهسالاری بساط ویژهخواری باب شد. در واقع سیاستمداران پوپولیست که با وعدهی برهمزدنِ این بساط، محبوب قلوب شدهاند با زیرکی فهمیدهاند که رسانهها در این ’مأموریت غیرممکن‘ نقشی انقلابی دارند، آنچنانکه میکوشند با ابزار رسانهها از خود’سیاستمدار سلبریتی‘ (celebrity politician) بسازند و مثل ابرقهرمانهای داستانی، زندگی به سود مردم زیر و رو کنند. پدیدهی ’رسانهایسازی‘ (mediatization) در سیاست گرچه بکار هر گفتمان سیاسی میآید اما رابطهاش با پوپولیسم بسیار ویژه است و –انگار- همزاد این ایدئولوژی است. منطق رسانه (media-logic) با منطق پوپولیسم (populism-logic) چنان شانه به شانه، درهم تنیده و پیچیده و آینهوار عمل میکنند که گویی جلوههای متفاوت یک پدیدارند. (البته این همسانی و همپوشانی منکر ناهمسانیهای احتمالی آنها نیست)
اگر ’سیلویو برلوسکونی‘ ایتالیایی و ’ تکسین شیناواتای‘ تایلندی در دههی پیش با تملک و تسلط بر رسانههایی مانند شبکههای تلویزیونی و تلفنی به قدرت رسیدند، دونالد ترامپ و ’رودریگو دوترته‘ فیلپینی بدون شبکههای اجتماعی جدید تقریباً غیرممکن بود به ریاست جمهوری برسند ( دونالد و رودریگو، بیتوجه به این عامل مشترک، هرازگاهی از تریبونهای رسمی به همدیگر فحش هم میدهند!). حال باید پرسید خاستگاه این همسانی و همپوشانیِ منطق رسانه و پوپولیسم در کجاست؟ بنظر میآید پاسخ این پرسش، پیش از هر علت و عاملی، در آن دگرگونی و گذار تاریخی باشد.
یأس مردم از دموکراسیهای نمایندگی و سیاست حرفهای، همانقدر به حس ’مَلال‘ میدان میداد که پرداختن به والا-پسندی فرهنگی و فضیلتگرایی؛ بنابراین هر سیاست و فرهنگی، و هر سیاستمدار و سلبریتی، که ملالزدا و هیجانانگیز و سرگرمیساز بود، بر اساس لذتگرایی عامهپسند، خواهان پیدا میکرد و گرایش به سلبریتی سیاسی را بیشتر میکرد. اصطلاح ’خبر-گرمی‘ (infotainment) از درون این تمایل عمومی سربرآورد که ’اطلاعات/آگاهی/خبر‘(information) را با ’سرگرمی‘ (intertainment) ترکیب میکرد. در واقع آنچه این رسانههای عامهپسند را سرگرمکننده میکند تقریباً همان چیزی است که سیاستمدار/ سلبریتی پوپولیست را برای بسیاری لذتبخش و پذیرفتنی کرده است. رسانههای عامهپسند، که در بدترین شکل گاهی به آنها ’زرد‘ میگویند، بجای آنکه گفتمانی (discoursive) باشند جدلی (discursive) هستند، مشتاق کشمکشاند تا استدلال، افراد را مقابل هم قرار میدهند تا افکار و سیاستها را، و چنانکه میدانیم، جدل برخلاف استدلال میتواند بیپایان باشد چرا که هدفاش از تقابل افراد، کشف یا تقرب به حقیقت نیست بلکه غلبه بر رقیب و کسب قدرت و منفعت است؛ به همین دلیل است که در رسانههای عامهپسند ما همیشه شاهد نطقهای آتشین سیاستمداران یا سلبریتیها هستیم.
عامل دیگری که منطق رسانه و پوپولیسم را بهم پیوند میزند منفیگرایی و منفیبافی طبیعی آنهاست. به اینمعنیکه بدون نفی و تعارض و برهم خوردن تعادل، نه خبری تولید میشود نه داستانی برای برانگیختن احساس و هیجان مردم؛ این منفیبودگی با فلسفهی ظهور پوپولیسم نیز همساز است چراکه فلسفهی بدگمان، ’ملالمبنا‘ و بدبینانهی آن را تأیید میکند. بنابراین هرآنچه خبر تولید کند نه فقط ارزش خبری و سرگرمی (خبرگرمی) دارد که ارزش تجاری هم دارد. این ’بازاریسازی‘ (marketization) و سودآوری اقتصادی، پیوند میان منطق رسانهها و پوپولیسم را مستحکمتر میکند. روشن است که رسانههای تجاری برای جذب مخاطب و تبلیغات باید محتوایی تولید کنند که با گرایشهای عامهپسند عمومی سازگار باشد و پوپولیستها از این جنبه، بیش از هر گفتمان دیگری، در اولویت قرار دارند. در نتیجه، از یکسو، سیاستمدار/ سلبریتی عامهپسند خود را با رسانههای کاربرپسند تطبیق میدهد تا هوادار جمع کند و رأی مردم را بخرد، و از آنسو، رسانهها برای تولید و فروش خبر، خود را با منطق سیاست/فرهنگ عامهپسند تطبیق میدهند. برخی معتقدند که حاکمیت این احساساتزدگی، تعارضبازی و قهرمانسازیهای توخالی، منفیگرایی و سادهسازی افراطی به کاهش هوش و فهم فرهنگی و سیاسی،کودنسازی یا ’پخمهسازی سیاسی‘ (dumbing-down of politics) منتهی میشود که بر اساس یک ’پوپولیسم معرفتشناختی‘ شکل گرفته است. بر این مبنا، رئیسجمهور شدن کسی که پیش از این دوران یک پخمه تصور میشد نباید باعث تعجب شود (همینطور بعضی سلبریتیهای عامهپسند).
رسانههای دیونیسوسی
اگر در دههی پیش، رسانههای عامهپسند صرفاً متکی بر ’خبرگرمی‘ بودند و با ابهام میان آگاهی و سرگرمی، دست در دستِ سیاستمداران/سلبریتیهای عامهپسند میگذاشتند امروز کهکشان رسانههای مجازی میتوانند پوپولیسم را به اوج رونق خود برسانند. ’سرعت‘ و ’فوریتِ‘ این رسانهها که دسترسی مردم را به سیاستمدار/سلبریتی ملموستر میکنند و احساس فاصله را برمیدارند همذاتپنداری بین هواداران و قهرمان سیاسی/فرهنگی را نیز افزایش میدهند. علاوه براین، پیشرفتهای تکنولوژیک در تلفنهای همراه و حاکمیت الگوی ’ ترا-رابطهای‘، یا روابط چندگانه و پویا، هواداران را از مصرفکنندهی محض به تولیدکننده/مصرفکننده تبدیل کرده و پیوند رسانههای عامهپسند با مردم عادی، و اثر متقابل آنها بر هم، را مستحکمتر کرده است. کهکشان رسانههای نو-پدید برای قهرمان های خود ’کاریزما‘ میسازند اما بنظر میرسد برخلاف گذشته که کاریزما از یک کیفیت ’ممتاز‘ فرا-انسانی میآمد در شبکههای اجتماعی این کاریزما از یک ’کمیت‘ فراگیر میآید. این رسانهها با ساختن جهانی مجازی اما با ابعاد کمّی بسیار بزرگ، هالهای غیرعادی پیرامون یک شخص عادی خلق میکنند که با ترکیب تب و تاب رسانهای و حس تماشای نمایشی پُرشکوه، یک ’تقدس عامهپسند‘ میسازند. برخلاف امر قدسی حقیقی که دسترسناپذیر و دور است در تقدس عامهپسند، امر قدسی نزدیک است اما امکان عمیقشدن در آن وجود ندارد (شاید این از تفاوت کاریزمای کیفیت و کمیت بیاید). سیاستمدار/سلبریتی پوپولیست بازهم زیرکانه، احتمالاً بیشتر ناخودآگاه، از این تقدس بهرهبرداری میکند و از نگاه دقیق به ادعاها و مسئولیتهایاش طفره میرود چرا که هواداران، امکان عمیقشدن در او را ندارند.
با این توصیف، رسانههای جدید نسخهی مجازی دموکراسی آتنی را ساختهاند، با این تفاوت که اگر جلوهی زیباشناختی آن دگرگونی در جشنوارهی دیونیسوسی تجسم پیدا کرد و در تئاتر و تراژدی نمایان شد اینبار این گذار تاریخی در شبکههای اجتماعی، کمدی و سرگرمی پدیدار شده است. شبکههای اجتماعی امروز همان رسانههای دیونیسوسی باستان هستند اما قهرمانان و هوداران پوپولیستیاش گویی برای تغییر جهان و انسان به یک آگاهی هجوآمیز رسیدهاند نه تراژیک.
(این یادداشت بخش چهارم از مجموعه یادداشتی پیرامون پوپولیسم و سلبریتیهای مجازی است و ادامه خواهد داشت)
محمد رضا بیاتی: کارشناس ارشد زبانشناسی و پژوهشگر مسائل سیاسی