خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود.
متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۳ فروردین ۱۳۷۶ که برای نخستین بار در «انتخاب» منتشر می شود، در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
تا ساعت ده صبح كارها را انجام دادم. سرماخوردگى دارم و حالم مساعد نيست. با مُسكّن كار مىكنم. وزير قهوه و چاى اتيوپى آمد؛ از اعضاي مسلمان كابينه اتيوپى است. نامه رييسجمهورشان را آورد؛ كمك اقتصادى مىخواهند. [آقاي حسين محلوجي]، وزير معادن و فلزات و مديران بخش معدن آمدند. گزارشى از اقدامات خود در مورد اكتشاف و بهرهبردارى از معادن دادند.
آقاى [سيد محمود] دعايى، [مديرمسئول روزنامه اطلاعات] آمد و براى [لطفالله] ميثمى و احمد صادق استمداد كرد و براى [موسسه] اطلاعات ارز خواست. دكتر حبيبى، [معاون اول رييسجمهور] آمد. براى سفر به برزيل جهت شركت در كنفرانس بين المللي محيط زيست به جاى من و مسايل جارى مذاكره كرد.
عصر تا ساعت پنج كارها را انجام دادم. به خانه آمدم. هوا بهارى و معتدل و فضاى بهارى تهران قابل توجه شده است. به نظرم رسيد خانمهاى بدحجاب در خيابان زياد بودند.
آقاى [علاءالدين] بروجردى از وزارت امورخارجه، تلفنى گفت آقاى پترس غالى، دبيركل سازمان ملل كه در پاكستان است، گفته است كه اگر رييسجمهور ايران دعوت كند، يا فعلاً مىآيد و يا وقتى براى سفر در آينده تعيين مىكند.
دكتر [حسن] روحانى، [دبير شوراي عالي امنيت ملي]، دربارة مقدار و نحوة كمك به [جلال] طالبانى پرسيد و از جدىتر شدن احتمال حمله حزب [گلبدين] حكمتيار به كابل گفت. آقاى [رضا] ملكزاده، [وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكي] شكايت كرد كه يكى از اساتيد دانشگاه [علوم پزشكي] اهواز، توسط دادگاه نظامى بازداشت شده است؛ به آقاى [علي] رازينى، [رييس سازمان قضايي نيروهاي مسلح]، پيغام دادم كه توضيح بدهند.
بچهها به ميهمانى رفتند. من به خاطر كسالت، سوپ خوردم و زود خوابيدم. با تلفن آيتالله خامنهاى بيدار شدم. كارى نداشتند و احوالپرسى به خاطر مسافرتم نمودند.
سال ۱۳۷۲
تا ساعت یازده و نیم در خانه بودم و سپس به دانشگاه تهران براى اقامه جمعه رفتيم. ظهر بستگان اينجا بودند. پيش از ظهر محسن و عماد آمدند. راجع به دخانيات، مترو، ارز، فرودگاه بينالمللى امام خمينى، جاده تهران - چالوس و خط آهن سريع تهران ـ اصفهان صحبت شد. عصر در حياط منزل با ميهمانان و بچهها آش رشته خورديم. قدرى هم قدم زدم.
سال ۱۳۷۳
[آقای غلامرضا آقازاده]، وزیر نفت آمد. گزارش وضع تولیدات پتروشیمی و بازار داخلی و خارجی را گفت و دربارة تأمین اعتبار اجرای لوله گاز ترکمنستان از ایران و مسأله گرانی طرحهای اجرا شده مذاکره شد. آقای [محمدعلی] نجفی، وزیر آموزش و پرورش آمد. دربارة کمی اعتبارات و طرح استیضاح او در مجلس صحبت شد؛ نگرانی ندارد.
آقای [جلیل] بشارتی از دفتر مناطق محروم [ریاستجمهوری] آمد. گزارش کار داد و حمایت بیشتر خواست. دکتر [حسن] حبیبی آمد. گزارش سفر به خوزستان و اهمیت و پیشرفت طرح نیشکر را گفت. سیاست تبلیغات در مورد ترور آقای عبایی وچند موضوع دیگر را پرسید.
عصر شورای عالی انقلاب فرهنگی جلسه داشت. شب با آقای [محمد] یزدی، [رییس قوهقضاییه]، میهمان آقای [علیاکبر] ناطق نوری، [رییس مجلس شورای اسلامی] بودیم. دربارة آینده دستگاه قضایی و ضرورت ایجاد امنیت قضایی و منطقی بودن در سیاست خارجی و راههای آنها بحث کردیم. دیروقت به خانه رسیدم.
سال ۱۳۷۴
هنوز هم انفجار اوکلاهما درصدر اخبار است. تلاش فرقه آلوئم برای پخش گاز سمی در دیزنیلند لسآنجلس بر بحران روانی آمریکاییها افزوده است. اخبار مربوط به وسعت گروه میلیشیا شبه فالانژ آمریکا هم وضع را نگرانیآورتر برای آمریکاییها کرده و بازجویی [بیل] کلینتون، [رئیس جمهور آمریکا] و همسرش [هیلاری]، به اتهام فساد مالی، غوز بالا غوز شده است.
آقای میرزاده، [معاون اجرایی رئیس جمهور]، نتیجه گزارش کمیسیون مأمور از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد قاچاق را توضیح داد؛ خوب و جامع است. [آقای عباس آخوندی]، وزیر مسکن و شهرسازی آمد و گزارشی از بنیههای حضور اقتصادی و تجاری ایران در کویت و استفاده از سرمایههای آنجا داد. آقایان [محمد] امامی کاشانی و [میرعلینقی] خاموشی، برای نرخ ریال ارزهای مربوط به کارخانه ریسندگی مدرسه عالی شهید مطهری استمداد کردند. آقای امامی، برای سفر به مکه خداحافظی کرد.
[آقای غلامرضا آقازاده]، وزیر نفت آمد. گفت به نظر میرسد حرکت دولت آمریکا برای تحریم نفتی و تجاری، خیلی مؤثر نباشد؛ اولاً شرکتهای نفتی مخالفت شدیدی شروع کردهاند و ثانیاً بر فرض تصویب، راه فرار زیاد است. برای توسعه همکاری با آفریقای جنوبی، ترکیه و ترکمنستان اجازه گرفت و گزارش ده ساله فروش نفت به آمریکا را داد که معدل آن ۲۸ درصد نفت صادراتی است.
معاونان دفترم آمدند. در مورد کارشان تذکراتی دادم. عصر آقای [عبدالعلی علی]عسکری، [مدیرعامل شرکت فروشگاههای زنجیرهای رفاه] آمد. برای رفع گرههای کار زمینهای فروشگاهها استمداد کرد. در جلسه هیأت دولت، مسایل سفرها را توضیح دادم. چند مصوبه داشتیم. اعضای شورای عالی اداری مشخص شدند.
شب میهمان رهبری بودم. ایشان از سفرم به هند و گرجستان، خیلی اظهار مسرت کردند و مذاکره ناتمام در مورد نماینده ایشان در شورای عالی امنیت ملی- به جای احمدآقا- داشتیم. به خانه آمدم. از عصر تاکنون، باران زیادی باریده و باز هم میبارد.
سال ۱۳۷۵
ساعت هفت و نیم صبح، با هلیکوپترها به سوی کارخانه سیمانسفید در شمال غرب ساوه پرواز کردیم. [آقای حسین کمالی]، وزیر کار و [آقای محمدرضا نعمت زاده]، وزیر صنایع همراه بودند. در راه، وزیر صنایع توضیحات داد. کارخانه روزانه ۶۰۰ تُن سیمانسفید تولید میکند. معادن گچ و آهک و کائولن، همان نزدیکیاند. با ۳۲ میلیون دلار هزینه ارزی که بانک اسلامی وام داده و مبالغی ریالی ساخته شده است. [آقای بهروز زندی]، مدیر کارخانه و آقای نعمت زاده توضیحات دادند و از خط تولید بازدید کردیم.
تفاوت عمده تکنولوژی سیمانسفید با سیمان خاکستری، در حرارت بیشتر کوره و مواد اولیه و خشک شدن کلینکر با آب است. سیمانسفید، دو برابر سیمان خاکستری ارزش صادراتی دارد و اولین محموله را به قطر فروختهاند. سه کارخانه دیگر هم با هدف صادرات، در دست ساخت است. برایشان صحبت تشویقآمیز، در مورد اهمیت سیمان و بهخصوص سیمانسفید و موفقیتهای کشورمان در این صنعت نمودم.
از آنجا به کارخانه چینیسازی اسپیدار، مربوط به بخش خصوصی رفتیم و فاز دوم را افتتاح کردیم. از ۱۴۰۰ تُن تولید به ۲۴۰۰ تُن رسیده است. جنس خوبی تولید میکنند. اخیراً جایزه نمایشگاه اسپانیا را گرفته است. از بخشهای مختلف بازدید و با کارگران صحبت کردم. تقریباً تمامی مواد آن تولید داخل است و ماشینآلات را هم در داخل میسازیم. ارزآوری خوبی دارد. سپس به کارخانه لاستیکسازی پارس، برای افتتاح فاز دوم به ظرفیت ۲۰ هزار تُن رفتیم. فاز اول را هم قبلاً دیده بودم؛ با توضیحات مدیرعامل و آقای نعمت زاده، [وزیر صنایع] و مدیرعامل بانک صنعت و معدن، بازدید از خطتولید و شنیدن توضیحاتکامل فنی. هنوز بخش قابلتوجهی از مواد اولیه وارداتی است، با اینکه دوده صنعتی و کائوچوی مصنوعی را خودمان تولید میکنیم. برایشان صحبت کردم. مشکلات کارخانهها و شهرک صنعتی کاوه را شنیدم و وعده کمک دادم.
بعد از ناهار، استراحت و نماز، ساعت سه بعدازظهر به محل سد غدیر ساوه رفتیم. از فضا، شبکه کانالهای آبیاری و زهکشی اراضی زیر سد را دیدیم. آقای [بیژن نامدار] زنگنه، [وزیر نیرو] توضیح داد. به خاطر تصمیم به استفاده از آبیاری تحتفشار، ۱۰ هزار هکتار سطح اراضی مزروعی اضافه میشود. در مراسم افتتاح نیروگاه آبی، آقایان [بیژن نامدار] زنگنه، [وزیر نیرو] و [حسینعلی] طراوت، [معاون وزیر نیرو] توضیح دادند. سفیر چین هم آمده بود؛ چون نیروگاه را از چین خریدهایم. دو نیروگاه پنج مگاواتی و دو نیروگاه دو و نیم مگاواتی است.
من هم در فواید این سد و طرح آبیاری تحتفشار صحبت کردم و از نیروگاه و دریاچه سد بازدید کردیم؛ کاملاً پُر است. دریچههای تحتانی را باز کردند. منظره پرتاب آب و غرش مهیب آن، بسیار زیبا و شکوهمند است. مصاحبهای انجام دادم و به تهران بازگشتیم. تا ساعت نُه و نیم شب، کارها را انجام دادم و به خانه آمدم. تلفنی به دکتر روحانی، مذاکرات دیشب با آیتالله خامنهای را اطلاع دادم.
سال ۱۳۷۶
اخوى محمد، [معاون اجرایی رییسجمهور]، براى امور جارى آمد. از سفر نوق برگشته است.گفت محصول پسته در بهرمان و نعمتآباد و اطراف ما، خيلى از سرما آسيب نديده، ولى خيلى از مناطق رفسنجان آسيب زياد ديده است؛ روى هم رفته 40 درصد آسيب ديدهاند.
آقاى [حمید] ميرزاده، [رییس سازمان برنامه و بودجه] و آقاى دكتر [عباسعلی] زالى آمدند و گزارش كار كامل شده آمارگيرى [سرشماری عمومی سال 1375] را دادند. شاخصهاى خوبى از لحاظ اقتصادى و عمرانى و اشتغال و توليد و... به دست آمده است. براى تأمين هزينه طرحهاى رفع كمآبى در تهران استمداد كردند.
آقاى [علیمحمد] بشارتى، وزيركشور اطلاع داد كه اخوى محمد گفته، مىخواهد فردا براى نامنويسى در انتخابات [ریاستجمهوری] به وزارت كشور برود. تلفنى پرسيدم؛ محمد گفت شوخى كرده است. عصر در جلسه هیأت دولت چند مصوبه داشتيم. قرار شد طرح بنياد آفريقا را به صورت شركت دولتى تأسيس كنيم؛ در مشورت با رهبرى به اين نتيجه رسيده بوديم.
شب شوراى مركزى جامعه روحانيت مبارز [تهران] در دفترم جلسه داشت. آقاى ناطق [نوری] و دوستانش از نتيجه انتخابات رياستجمهورى نگراناند و روحيه آنها ضعيف است. فكر مىكنند که رقيب اصلىشان آقاى خاتمى، برنامه تبليغاتى بهترى دارد. از عدم تحرك دبيرخانه جامعه شكايت دارند. اختلافات رو شده در جامعه مدرسين [حوزه علمیه] قم كه تأييد اعلان شده از آقاى ناطق را خراب كرده، وضع را بدتر نموده است. از من درخواست داشتند كه كمكشان كنم. گفتم اعلان بىطرفى كردهام، ولي مىتوانند از اسم من كه از اعضاى جامعه هستم، استفاده كنند. مقدارى روحيه دادم، با توضيح امكانات كه از طريق حوزهها و علما و مساجد و برنامههاى محرم دارند. ديروقت در دفترم خوابيدم.