خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۹ اسفند 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
درخواست نخستوزير اسراييل از آمريكا براى كنترل اوضاع، مهم است. سخنرانى امشب آقای [بوريس] يلتسين رييسجمهور روسيه هم مهم است. انتظار مىرود، تصميم فوقالعادهاى در ارتباط با پارلمان روسيه اعلام كنند كه سخت مزاحم او شده است و مىتواند مسايل مهمى در پى داشته باشد.
نزديك افطار، مراسم تحويل سال از تلويزيون پخش مىشد. به تماشا نشستيم. سارا و فاطى، هفتسين باسليقهاى تنظيم كرده بودند كه با حضور عفت و فاطى و سعيد و سارا و على و كاظم و سكينه خدمتكار پيرمان برگزار شد. عيدى مختصرى دادم. بعداً مهدى و فرشته هم رسيدند.
پيام آيتالله خامنهاى و خودم را در لحظات سال تحويل گوش دادم. حضار معتقدند، زياد طولانى است و بايد كوتاهتر باشد. اعلام تصميم سازمان ملل براى «روز زمين و صلح» در لحظه تحويل سال ايرانى، به عنوان لحظه شروع، برايم جالب بود؛ به خاطر اثبات صحت لحظه آغاز سال در كل نقاط تقويم همه جهان. شب جمعى از بستگان آمدند.
سال ۱۳۷۲
در خانه بودم و بيشتر تنها. موقع صبحانه، عباس، از نوق آمد. مقدارى نان خشك و تخممرغ آورده بود. خبر سلامتى حاجيه والده را آورده. اجازه گرفت منزل نوق را براى حاجيه بى بى آماده كند. از خوبى مدرسه و بهدارى و امور ديگر سه قريه گفت. پنج هزار تومان عيدى به او دادم. چند جعبه گز كه ديشب آقاى [محمدحسن] رحيميان آورده بود، به خودش و براى والده دادم.
مهدى و فرشته، نزديك ظهر آمدند، ولى براى ناهار نماندند؛ تنها خوردم. عصر عفت و محسن و فائزه و فاطى با بچههايشان از گنبد برگشتند. منزل شلوغ شد و رونق گرفت. فاطى سفره هفتسين را چيد. سينكم داشتيم. كاظم رفت، خريد و آورد. به همشيره فاطمه، تلفن زديم كه با ما به كيش بيايد. معلوم شد، چهارشنبه عازم مشهداند. شب تا ساعت تحويل سال 11:58 بيدار مانديم. بعد از سال تحويل، عيدىها بين اعضاى خانواده رد و بدل شد. من به همه هزار تومان دادم و بقيه كمتر از من.
سال ۱۳۷۳
امروز در منزل بودم. بيشتر وقت به استراحت و مطالعه و قدم زدن در حياط خانه گذشت. در گزارشها، پيشرفت دولت افغانستان در مقابل طالبان، ورود نيروهاى مسلح تركيه به خاك عراق در كردستان، به عنوان سركوب پ. ك.ك، جلب توجه مىكند.
عفت، پيش از ظهر به مراسم عزادارى بيت امام رفت. محسن آمد و تقويم براى نوشتن خاطرات سال 1374 برايم آورد. عازم كيش بود. فائزه و [دخترش] مونا، براى خداحافظى و سفر به رفسنجان آمدند. جايزه مونا را دادم: نيم سكه بهارآزادى؛ به خاطر اينكه در كلاس پنجم، با معدل بيست، اول شده است. در تمام درسها نمره بيست گرفته؛ خيلى خوش استعداد است.
بودجه سال 1374 را كه در مجلس به تصويب رسيده است، آوردند. امضا و براى اجرا ابلاغ نمودم.. پيامى براى روز جهانى آب تهيه شد كه پس فردا خوانده مىشود.
سرشب آقاى سليمان دميرل، [رییسجمهور ترکیه]، تلفنى تماس گرفت و گزارش داد كه دو هزار و پانصد نفر از نيروهاى نظامىشان، براى سركوب پ.ك.ك كه اخيراً فعاليتشان در تركيه زياد شده، وارد خاك عراق شدهاند. قول داد كه به محض تمام شدن عمليات، مراجعت مىكنند؛ گفتم كار خوبى كردند که اطلاع دادند. تأكيد كردم كه به مردم و كشور عراق آسيب نزنند و بلافاصله پس از انجام عمليات مراجعت كنند، ولى ما را به طور مرتب و به موقع، در جريان تحولات بگذارند.
سال ۱۳۷۴
در منزل بودم. تا ظهر برف داشتیم. تقریباً در تمام کشور وضع همین است. هواشناسی میگویدکه تا چند روز دیگر هم ادامه دارد. وقت به استراحت و مطالعه گذشت. ظهر فائزه و بچههای مهدی و بعضی از بستگان رفسنجانی اینجا بودند. بستگان از مسأله انتخابات رفسنجان، با آب و تاب و تحلیلهای زیاد بحث میکردند.
عصر آقای فلاحیان، [وزیر اطلاعات] آمد. راجع به بودجه وزارت و نحوة عکسالعمل در مقابل آلمان صحبت شد. شب هم بعضی از بچهها بودند. عفت از لیبی تلفنی صحبت کرد و خبر سلامتی را داد. از جریان سفرشان راضی هستند. به لطف خداوند، توفیق ثبت خاطرات سال ۱۳۷۴ بهدست آمد. امید است سهمی در تدوین تاریخ کشورمان داشته باشد.
سال ۱۳۷۵
با صدای «الله اکبر»، از ساعتی که به جای زنگ، با این صدا مجهز شده است، بیدار شدم. بعد از نماز، ساعتی در کنار ساحل آرام و خوشهوا قدم زدم. سپس به استماع اخبار و صبحانه و نوشتن خاطرات و مطالعه گزارش پرداختم. در گزارشها، اقدام عملی اسراییل در ساخت شهرک صهیونیستینشین در بیتالمقدس، مسأله روز و تهدیدی برای مذاکرات صلح است.
تمام روز را در اقامتگاه بودم. وقت با استراحت و قدمزدن در ساحل و مطالعهگذشت. برنامهای برای بازدید از تأسیسات جزیرهگذاشته بودند؛ به فردا موکول کردم. بعضی از همراهان، از آب دریا استفاده کردند، ولی من به خاطر سردی هوا، استفاده نکردم.
کتاب «وضع حجاز در صدر اسلام» را خواندم؛ اطلاع جدیدی به دست آمد. ساحل دریا را با سنگهای بزرگ پوشاندهاند؛ به منظور حفاظت از جادهای که برای دوچرخهسواری در کنار ساحل ساختهاند. زیباییهای طبیعی ساحل ممتاز ماسهای را ضایعکردهاند. میگویندکه در چند ماه آینده، مجدداً خود دریا همان وضع گذشته را میسازد. اگر نساخت، باید سنگها را برداریم.