سرویس بینالملل «انتخاب» / محسن فرجاد: زمانی که در سال 2003 تحت زعامت و رهبری رجب طیب اردوغان، ترکیه به آمریکا اجازه نداد از پایگاه هوایی اینجرلیک برای حمله به رژیم بعث بهره بگیرد، اولین تنش و اختلاف جدی میان آنکارا با محور کشورهای غربی کلید خورد. زمانی که در سال 2005 مرکز مطالعات بحران تروریسم آمریکا، گزارشی را منتشر کرد که بر اساس آن مستنداتی ارائه شده بود که آنکارا از گروههای اسلامگرایی که به نظامیان آمریکا حمله میکنند، حمایت کرده فرضیه جدایی ترکیه از غرب بیشتر تقویت شد.
با این اوصاف، تار سال 2011 همچنان ترکیه در مقام متحد استراتژیک غرب بود و در سیاست خارجی خود هماهنگی نسبی با آنها داشت اما در از همان ابتدای آغاز موج انقلابهای مردمی در کشورهای منطقه در سال 2011 ترکیه تلاش کرد که با همراهی قطر از به قدرت رسیدن گروه اخوانالمسلمین در کشورهای مصر، لیبی، مراکش و تونس حمایت کند که به هیچ عنوان با سیاستهای غرب در منطقه همخوانی نداشت. این مساله در بحران سوریه به اوج رسید و اختلافات میان آمریکا و ترکیه به مرحله علنی شدن رسید. اما چرخش بزرگ در ماجرای دوستی ترکیه با غرب و نزدیک شدن به روسیه در وقایع پس از کودتای 15 جولای 2016 رقم خورد.
دست دوستی اردوغان با پوتین
در سالهای بعد از 2011 درخواستهای مکرر برای همراهی و حمایت ناتو و آمریکا از سیاستهای این کشور همهگی رد شده بود که در این میان در در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۵ (۳ آذر 1394) یک فروند بمبافکن سوخوی 24 روسیه توسط نیروی هوایی ترکیه ساقط شد. این بحران یا کشمکش هر چند در ابتدای امر موجب تنش گسترده دو کشور شد و مشاجرات گستردهای را در سطح بینالمللی به همراه داشت اما به نقطه عطفی برای بنیان نهادن تاریخی جدید در مناسبات دو طرف تبدیل شد.
نقطه عطف از وقوع کودتای 15 جولای 2016 اتفاق افتاد که در آن نهادهای امنیتی روسیه و ترکیه از دستهای پنهان آمریکاییها برای ساقط کردن دولت اردوغان پرده برداشتند. پس از این رخداد، اردوغان رهسپار روسیه شد و با عذرخواهی رسمی از ولادیمیر پوتین، همتای روس خود در پی آغاز دوران جدیدی از مناسبات بر آمد. از اواخر سال 2016 ترکیه با چرخش در مواضع خود در سوریه، به محور ایران و روسیه نزدیک شد و در 31 دسامبر 2016 اولین توافق آتشبس را با روسها امضا کرد. در ادامه مناسبات سیاسی و نظامی، اقتصادی میان ترکیه و روسیه بعد از سال 2016 یعنی پس از کودتای نافرجام 15 جولای، افزایش چشمگیر به خود دید و موضوع خرید سامانه دفاع موشکی اس 400 کلید خورد.
در سوی دیگر، اختلافات آمریکا و ترکیه در موضوعاتی مختلفی همانند مخالفت صریح و قاطعانه اردوغان با انتقال سفارت آمریکا از اورشلیم به بیتالمقدس، مخالفت ترکیه با خروج آمریکا از برجام، تنش بر سر تداوم حمایت آمریکا از کردهای سوریه در وضعیت پساداعش، تحریم ترکیه از سوی آمریکا به واسطه مساله زندانی کردن آندرو برونسون کشیش آمریکایی و در ادامه تنشهای لفظی مقامات دو کشور و تهدید چند باره ترامپ به نابود کردن اقتصاد ترکیه، همگی نشانگر جدایی آنکارا از غرب و نزدیک اردوغان به اتحاد به روسیه بود. این وضعیت به اندازها پیش رفت که زمزمههای اخراج ترکیه از ناتو قوت گرفت و بحث اتحاد استراتژیک اردوغان -پوتین مطرح شد.
اردوغان - پوتین؛ متحدان شیشهای
در سال 2018 توافق سوچی میان ترکیه، ایران و روسیه امضا شد و متعاقب آن ارسال اس 400 به ترکیه به مرحله عملی شدن رسید. این وضعیت بدین معنا بود که دیگر اتحاد میان پوتین و اردوغان برای همهگان مشهود است اما ناگهان شاهد هستیم که در 27 فوریه 2020 (8 اسفند 1398) اتحاد میان این دو رهبر سیاسی در لحظهای از زمان همچون شیشهای نازک ترک بر میدارد. نتیجه چند سال همکاری، مناسبات گرم دیپلماتیک، اقتصادی و سیاسی به حمله جنگندههای روسیه به نطامیان ترک در ادلب ختم شد. این مساله نشان میدهد که با وجود تلاشهای متعدد اتحاد میان ترکیه و روسیه در عرصه میدانی پیاده نخواهد شد و هیچگاه نمیتواند به دیواری تبدیل شود که شاید چند ضربه کوچک فقط خدشهای مقطعی به آن وارد کند.
طرح مسائل بدین معنی نیست که اتحاد شیشهای اردوغان - پوتین، یعنی اینکه ترکیه همواره متحد استراتژیک غرب باقی میماند و محکوم به متحد بودن با آمریکا است. واقعیت امر این است که اردوغان اکنون زمینههای اتحاد استراتژیک ترکیه با غرب را نیز از میان برده اما مساله این است که چرا روسیه و ترکیه چرا نمیتوانند هیچگاه به مرحله اتحاد استراتژیک برسند؟
در همان ساعت ابتدایی پس از حمله ترکیه به سربازان ترک، مسعود حاکی کاسین مشاور اردوغان در تلویزیون ترکیه اعلام کرد، «ما 16 بار با روسیه در گذشته جنگیدهایم، بازهم خواهیم جنگید. انتقام ما بسیار وحشتناک خواهد بود. وی افزود که 25 میلیون مسلمان روسیه را از درون تکه تکه خواهند کرد.» این اظهارات یعنی تاریخی از دشمنی و نفرت میان دو ملت و دو کشور؛ تاریخی بزرگ از نزاعهای خونبار. در پس مانده ذهنی و ناخودآگاه رهبران و مردمان دو کشور، نوعی بیاعتمادی و انزجار از یکدیگر وجود دارد که حتی عصر ارتباطات و جهانی شدن نیز نتوانسته بر آنها سرپوش بگذارد. 6 مرحله جنگ بزرگ میان دو طرف در سالهای (۱۵۶۸-۱۵۷۰)، (۱۷۱۰-۱۷۱۱)، (۱۷۶۸-۱۷۷۴)، (۱۷۳۵–۱۷۳۹)، جنگ کریمه (اکتبر ۱۸۵۳ تا فوریه ۱۸۵۶)، (۱۸۷۷–۱۸۷۸) و تنشهای میان دو طرف در جریان جنگ جهانی اول و دوم، همهگی نشانگر بستری از منازعه بر مناسبات دو طرف است. این امر نشان میدهد که همانند بحران ادلب سالهای اتحاد شیشهای میان دو طرف تنها در یک لحظه شکسته خواهد شد.