سرویس تاریخ «انتخاب»: یکشنبه، ششم اسفند ۱۳۵۷ امام خمینی در دیدار با هیاتی از کویت، سخنرانی کردند. ایشان در این جمع برای نخستین بار پس از انقلاب از چرایی و چگونگی سفرشان از عراق به کویت، بازگشت مجدد به عراق و پس از آن سفرشان به پاریس گفتند و نیز از پیامهایی که حکومت پهلوی گاه و بیگاه برای اقناع ایشان به پاریس میفرستاد و هر بار هم با پاسخ منفی مواجه میشد. متن این سخنرانی که در روزنامه اطلاعات، دوشنبه هفتم اسفند ۵۷ منتشر شد به این شرح بود:
خدای تبارک و تعالی مقدراتی دارد که ما سر او را نمیفهمیم مگر بعد از زمانها. ما بعد از آنکه به واسطه فشار دولت ایران و فشار محمدرضا شاه بر دولت عراق و محصور کردن آنها منزل ما را و رفت و آمدهایی که بین ما و دولت عراق شد و گفتگوهایی که شد و ما به آنها اخطار کردیم که «یک مسئله شرعی و وظیفه الهی است و من نمیتوانم وظیفه شرعی و الهی را ترک کنم. من کارهایم را میکنم و شما هم هر کاری میخواهید بکنید.» آنها از ما تقاضا میکردند که «چون ما با دولت ایران تعهداتی داریم و کارهای شما و اصحابتان مخالف آن تعهدات است، ما نمیتوانیم تحمل کنیم.»
من گفتم: «من که تعهدی ندارم. شما تعهد دارید. من یک تکلیف شرعی را عمل میکنم و به تعهد شما هم اعتنا نمیکنم و هم در منابر خطابه میخوانم و هم اعلامیه صادر میکنم و هم نوار پر میکنم و به ایران میفرستم. این تکلیف من است شما هم هر تکلیفی دارید عمل کنید.» پس از رفت و آمدها آنها برادران و رفقای مرا در نجف ترساندند و گفتند که با خودش کاری نداریم، اما شما را چه خواهیم کرد. من گفتم مبادا آسیبی به اینها برسد. عازم حرکت شدم و تحت مراقبت دولت عراق آمدم به سرحد کویت. در آنجا هم مثل عراق فشار آوردند و حتی اجازه عبور از این سوی شهر به آن سوی شهر به ما ندادند و البته من هیچ گلهای از هیچکس ندارم، چون آنها ملزم بودند به واسطه قراردادهایشان عمل کنند و من نه به دولت عراق نه به کویت گلایهای ندارم، اما خداوند تقدیری فرموده بود و ما غافل بودیم.
ما بنایمان بر این بود که پس از دو سه روز از کویت به سوریه برویم و آنجا اقامت طولانی بکنیم. لیکن خداوند تقدیر کرده بود که باید راه چیز دیگری باشد و ما نمیدانستیم این تقدیر چیست. از آنجا به بصره و بغداد برگشتیم و من ملاحظه کردم به هر کشور و دولت اسلامی که برویم این فشار دولت ایران خواهد بود به همین جهت تصمیم گرفتیم که بدون هیچ فکر سابق برویم به فرانسه.
در عین حالی که مایل نبودم از دول اسلامی خارج شوم، اما خداوند تقدیر کرده بود که مسائل در آنجا به طور وسیع در همه جای دنیا پخش شود و خبرنگاران از اطراف عالم هجوم آوردند که گاهی روزی چندین مصاحبه میشد و مخصوصا از آمریکا پخش کردند به سراسر آمریکا و بعضی بلاد دیگر و ما مسائل ایران را در آنجا روشن کردیم به طوری که بسیاری از ابهامات که به وسیله تبلیغات سوء اجانب ایجاد شده بود در آنجا رفع شد.
محمدرضا از قراری که شنیدیم سالی ۱۰۰ میلیون دلار برای تبلیغات گذاشته بود و این تبلیغات دامنهدار در همه جای دنیا بر ضد ملت و روحانیت بوده و ما در این چند وقتی که در پاریس بودیم این مسائل را تقریبا حل کردیم و این مصاحبهها و نوشتهها مسائل را برای مملکتهای خارج و ملتهای خارج روشن کرد.
کمکم به واسطه این مسائل و به واسطه قدرتی که خداوند بر ملت ایران عطا فرمود که با قدرت ایمان و وحدت کلمه قیام کردند و تقریبا پس از یک سال و نیم پیروز شدند البته پس از قتلعامهای پانزده خرداد ۴۲ که ما به ترکیه و عراق تبعید شدیم تقریبا اندکی فترت حاصل شد، اما از یک سال و نیم قبل عواملی پیدا شد که حرکت شروع بشود و ایران به حرکت آمد و دنبال این حرکت را ما از عراق شروع کردیم و در فرانسه تعقیب کردیم.
تمام مسائل که واقع شد ما بعد از خدای تبارک ما مرهون ملت ایران و خصوصا طبقه مستمندان نه طبقه اشراف و اعیان و بالادستها هستیم، ما مرهون آنها هستیم، آنهایی که زن و مرد، صغیر و کبیر در هر وقت که اقتضا میکرد در خیابانها میرفتند و جلوی مسلسلها هیچ ابا نداشتند و میگفتند بزن. باید بگویم که مشت و خون بر تانک و مسلسل غلبه کرد و این قدرت خدا بود. من وقتی وضعیت ایران را مطالعه میکنم و گسترش این مسئله واحد که یک دولت اسلامی حق میخواهیم، وقتی که من از گسترش این در همه بلاد از تهران تا همه مرزهای ایران در هر طرف و هر قریه مطالعه میکردم امیدوار شدم که این مسئله یک مسئله الهی است نه یک مسئله بشری، بشر با هر قدرت بیانی که داشته باشد نمیتواند اینطور نفوذ کند که از بچه تازه زبان باز کرده تا پیرمردی که در مریضخانه خوابیده همه یک مطلب بگویند. همه فریاد بزنند در خیابانها شب و روز که ما استقلال و آزادی میخواهیم و رژیم سلطنتی نمیخواهیم و جمهوری اسلامی میخواهیم. من امیدوار شدم از این گسترش که این مسئله، مسئلهای الهی است و خداوند تبارک و تعالی در این مسئله پشتیبان است و ما پیروز خواهیم شد.
این معنا را من از همان اوایل انقلاب و هشیاری و بیداری مردم خیلی امیدوار بودم و بحمدالله شد. لیکن نباید کسی بگوید من کردم.
خون و جوان دادند
این پابرهنهها بودند که توی خیابانها فریاد کردند و جوان دادند و خون دادند و پیروز شدند. مادرهایی که چهار بچه داشتند و سه بچهشان رفته بود باز میگفتند این هم اگر برود برای خداست. آن چیزی که برای من خیلی امیدوارکننده است، این روح تعاون و روح انسانیت و روح اسلامیت است که در ملت ایران شکوفا شد. این تحولی که در انسانها پیدا شد از تحولی که در این رژیم پیدا شد بالاتر است.
یک روز بود یک پاسبان در بازار تهران میگفت: چهارم آبان است باید جشن بگیرید و بیرق بزنید، احدی به خودش اجازه نمیداد که مخالفت کند، در ذهنش وارد نمیشد که با پاسبان مگر میشود مخالفت کرد. خدای تبارک و تعالی در مدت کمی همچون مشغول کرد این ارواح طیبه و این نفوس قدسیه را که در خیابانها راه افتادند و فریاد کردند مرگ بر این سلطنت پهلوی. جلوی مسلسلها و تانکها شعار میدادند. این تحول یک معجزه واضحی است که در مدتی کوتاه برای همه اقشار این ملت پیدا شد.
هر جای این مملکت وقتی میرفتید مردم جلوی قوای انتظامی که مامور کشتن و درو کردن مردم بودند میرفتند و ابدا اعتنا نمیکردند و انقلاب اسلامی تحفهای است که خداوند تبارک و تعالی از عالم بالا برای ملت ما هدیه فرستاد و ما باید شکر خدا را کنیم. من باید شکر این نعمت را و شکر این زحمت و محنتها را که ملت ایران کشیدهاند بکنم و من از عهده برنمیآیم.
آنها بودند که همه کارها را انجام دادند و خدا بود که آنها را موید کرد. قدرت خداوند و قدرت ایمان ملت که در این اواخر شکوفایی پیدا کرده بود که با دستهای خالی یک سلطنت ۲۵۰۰ ساله را از ریشه کند. در صورتی که پشت سر آن آمریکا ایستاده بود و شوروی همسرا بود و چین و انگلستان و تمام ابرقدرتها پشت سرش ایستاده بودند و او هم تمام سلاحهای مدرن را داشت و ملت ما دست خالی بود، تفنگ هم نداشت. لیکن قدرت ایمان و قدرت خدا بود. این تعجب ندارد که خدای تبارک و تعالی مقدر بفرماید که یک ملتی که هیچ ندارد، هیچ سلاحی جز سلاح ایمان ندارد بر همه قدرتها غلبه کند. اینها کمکم عقب نشستند. ما در پاریس که بودیم رفت و آمدهای زیاد مخفی و برخی آشکار بود برای آنکه ما را وادار کنند که دست برداریم. میگفتند هرچه میخواهید میدهیم، هرچه بخواهید میکنیم. خود شاه سابق به وسایل پیغام داد که من مملکت را تسلیم شما میکنم و من همین شاهی باشم در صورت و همه کارها دست شما باشد و من به او اعتنا نکردم و این قدرت الهی بود که ما را کمک میکرد.
فرودگاهها را بستند
بعد از اینکه او رفت و هنوز تتمه قدرت باقی مانده بود، باز کوششهایی کردند، حتی به وسیله جمهوری فرانسه و رئیسجمهوری فرانسه به من پیغام دادند که شما حالا زود است بیایید و مثلا دلسوزی میکردند. از طرف آمریکا پیشنهاد کردند که شما چند وقت دیگر بمانید، حالا رفتن شما زود است. از طرف ایران باز همین را گفتند و این پیشنهاد اسباب این شد که من قصد کردم بیایم هرچه میخواهد بشود، بشود.
من فهمیدم که این مسئله آن است که میخواهند مرا آنجا نگهدارند و توطئهها را تقویت کنند به طوری که ما دیگر نتوانیم کاری بکنیم. من اعلام کردم که خواهم رفت آنها همه فرودگاهها را بستند. ما صبر کردیم و گفتیم وقتی فرودگاهها باز شود میرویم. باز هم بستند، باز گفتیم وقتی باز شد میرویم؛ و آنها دیدند که بالاخره نمیشود که فرودگاهها برای همیشه بسته بماند، ارعاب کردند. ما آمدیم وقتی وارد شدیم البته مرهون عواطف ملت ایران هستیم که از همه اطراف و اکناف برای استقبال آمده بودند.
ما آمدیم و خودمان نخستوزیری تعیین کردیم و گفتیم ما به واسطه ولایت شرعیه و به واسطه رای اعتماد ملت شما را نخستوزیر میکنیم. آنها هم گفتند که ما این نخستوزیر را توقیف میکنیم. ما گفتیم یکی دیگر را انتخاب میکنیم.
باز ارعابهایی شروع شد. ما امر کردیم که وزرا را به وزارتخانهها راه ندهند و وزارتخانهها هم این را قبول کردند و وزیران را به وزارتخانهها راه نمیدادند. حتی تعبیر رئیس دولت این بود که تا این نخستوزیری به طور شوخی است ما کاری نداریم، البته اول گفته بود اصلا توقیف میکنیم و الان یک قدری عقبتر رفت و گفت: تا شوخی است ما کاری نداریم ولیکن اگر جدی شود چهها خواهیم کرد. ما کمکم گفتیم جدی بشود.
بختیار فرار کرد
امر منتهی شد به اینکه آن آدمی که میگفت: توقیف میکنیم به واسطه خوی بیابانی که داشت، اینها خوی بیابانی بود که در شاپور بختیار بود، و من هم این خوی بیابانی را میدانستم که ما با اینها سوابق داریم، جنایاتی کرد، کشتاری کرد، بر حسب اقرار خودش در روزنامهها که میگفت: با امر من است و ارتش کاری نمیکند الا به فرمان من. بعد او فرار کرد و ما اعلام میکنیم به ملت ایران و همه ملتها که در خارج هستند که این جانی را به ما تحویل دهند.
ایران هرجا که این جانی را پیدا کند تحویل خواهد گرفت و همین هم اعلام است و دوستان ما که در خارج ایران هستند به آنها هم سفارش میکنیم که او را هرجا پیدا کردند بگیرند و به ما اطلاع دهند تا ما بخواهیم از دولت مربوطه و او را تحویل بگیریم.
مطلب به اینجا رسید که آن آدمی که آن قدرت عظیم را داشت ما با دست خالی و آنها با همه چیز و با پشتیبانی ابرقدرتها ولیکن ما با پشتیبانی خدای تبارک و تعالی وضع این آدم به آنجا رسیده که الان هیچیک از ممالک دنیا قبولش نمیکنند. همان جایی که اینک هست همان رفیق شفیق خودش که ملک حسن باشد در روزنامه دیدم که او هم گفته ما او را به عنوان شاهی قبول نداریم؛ و دولتهای دیگر گفتهاند ما او را نمیپذیریم. اخیرا مثل اینکه آمریکا گفته است میپذیریم. بپذیرند یا نپذیرند ما او را خواهیم آورد و خزاینی که او در خارج دارد و نمیدانید چه چیزهایی از ما چپاول کردهاند و رفتهاند.
مملکت درهم ریخته
الان آن مملکتی که در دست ماست یک مملکتی از هم ریخته است. اینها همه چیزش را خراب کرده و رفتند. این نفت که باید به نفع ملت صرف شود. این نفت را به اسم اینکه ما اسلحه میدهیم بردند و اسلحهای که دادند اسلحهای بود که برای خود آمریکا و برای پایگاه درست کردن برای آنها در مملکت ما بود. نه اینکه اسلحه مال ماست. این اسلحهها را ما نمیتوانیم استعمال کنیم. اینها مال خود آمریکاست در اینجا؛ و به عنوان اینکه ما پول نفت را در مقابل این اسلحهها میدهیم اینجا پایگاهی درست کردهاند در مقابل شوروی که اگر جنگی شد پایگاه داشته باشند. اینها چنین خیانتهایی کردهاند شاید اکثر ملت این مطلب را ندانند و خیال کنند که اسلحه دادهاند منتها اسلحه به درد ما نمیخورد البته آن هم خیانت بود که نفت را بدهیم اسلحه بخریم. اسلحهای که به آن احتیاجی نداریم به دردمان نمیخورد.
لیکن مسئله این بود که آنها هم عوض را بردند هم معوض را، هردو توی جیب آنها بود، او که اگر بخواهد در اینجا پایگاه درست کند و بر خلاف همه موازین دنیا اگر بخواهد پایگاهی درست کند باید میلیونها و بیلیونها دلار به ما بدهد تا اجازه دهیم که در اینجا پایگاهی درست کند، نفت ما را بردند و پایگاه هم درست کردند.
ملت ما اینطور خیانتها دیده است. ما نمیتوانیم خیانتهای آنها را بشماریم. خدای تبارک و تعالی احاطه دارد و بعدها هم کمکم اشخاصی که از این مسائل مطلع هستند و بر همه مسائل هم مطلع نیستند اینها کشف خواهند کرد.
مملکت پریشان
در هر صورت تا اینجا رسیده است و اینک پریشانی زیادی یک ارتش غیرملی و متکی بر غیر تربیت کردند و اقتصاد ما را به کلی شکست دادند و ما الان در همه چیز محتاج به خارج هستیم در صورتی که اگر حتی یک استان مملکت ما را درست کشت کرده بودند برای همه ما کفایت میکرد. ما روزی صادرکننده بودیم و امروز در همه چیز احتیاج به خارج داریم. دامداری ما را از بین بردند، مراتع بسیار غنی ما را که وقتی از طرف ملکه انگلستان آمده بودند آنطور که نقل کردند برای مطالعه آن مراتعی که بنا بود به او بدهد گفته بودند برای دامداری بهترین مراتع دنیاست. این مراتع را به دیگران دادند. مراتع ما را ملی کردند، یعنی از دست ملت گرفتند و به اجانب دادند. اگر کسی بخواهد جنایات و خیانات این سلسله و خصوصا خیانات این دومی را بر ملت ما بنویسد و بگوید طولانی خواهد بود و من امیدوارم که مطلعین که البته کسی نداریم که از همه مسائل مطلع باشد، آن مقداری که مطلع هستند بنویسند و بگویند تا دنیا بداند ما چه انقلابی داشتیم و الحمدالله امروز دست آنها و دست اربابانشان کوتاه شده است؛ و امیدها هم باید بریده شود. نباید خیال کنند اگر چنانچه یک قدری سستی پیدا شد ما باز خواهیم آمد. نخیر در ایران دیگر سستی پیدا نمیشود، ملت ما بیدار و هشیار است و هشیار شد. بچههای کوچک ما هم الان بیدار شدهاند و یک چنین ملتی را اگر چنانچه اتکال به خدا بکنند کسی نمیتواند شکست بدهد چنانچه نتوانستند؛ و من از ملت خودم و از همه شما و از همه ملتهای مسلم میخواهم که اتکال به خدا بکنند، در همه کارها اتکال به خدا بکنید، قدرتها در مقابل خدا هیچ است، قوهها در مقابل قوه الهی نابود است، اگر اتکال به خدا بکنید غلبه بر هر چیز میکنید. پیغمبر اسلام با آنکه یک نفر بود در مقابل همه دشمنان با اتکال به خدا غلبه کرد بر همه و وقتی وارد مکه شد، مکهای که او را آنقدر زجر داده بودند، پیروزمندانه و با فتح و با نصر بود و دنیا را روشن کرد. نهضت رسول اکرم نهضت انسانی و الهی بود مثل قدرتهای دیگری نبود که شیطانی است و برای منافع شخصی و دولتداری است و به خاطر اینها قیام و آدمکشی میکنند، انبیا اینطور نبودند. قدرت الهی دنبال او بود، تعلیمات الهی بود که ملتهایی که به سنگپرستی و بتپرستی و آتشپرستی و بدتر از اینها مبتلا بودند اینها را موحد کرد و نور و پرچم توحید را بر همه ممالک اسلام سایهافکن کرد، چون اتکال او به خدا بود؛ و جبرئیل امین پشت سرش بود. شما هم اتکال به خدا کنید تا جبرئیل امین با شما همراه باشد، فرشتگان با شما همراه باشند. من امیدوارم که همه ملتهای اسلام که به واسطه تبلیغات سوء اجانب متفرق شدهاند و در مقابل هم قرار گرفتهاند بیدار شوند و همه با هم شوند. یک دولت بزرگ اسلامی، یک دولت زیر پرچم لااله الا الله تشکیل بدهند و این دولت بر همه دنیا غلبه کند.