اندیشکده بروکینگز در تحلیلی به قلم مارا کارلین نوشت: در پی ترور قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران، روابط ایران و آمریکا پیچیدهتر شده است.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: در این شرایط پرتنش بین دو کشور معمولا سه دیدگاه اساسی مطرح میشود: آمریکا فاقد استراتژی در برخورد با ایران است، احساسات به سمت طرفداری از ایران در خاورمیانه پیش میرود و واشنگتن باید اولویتهایش را تعیین و برای دفع تهدیدات و خروج از منطقه راهی پیدا کند.
1. استراتژی آمریکا در مقابل ایران پیچیده و به نوعی ناخوشایند است. دولت ترامپ از طریق کمپین فشار حداکثری چشم انداز مقابل خودش را براساس تغییر رژیم در ایران ترسیم کرده است. با این حال واشنگتن همزمان تلاش کرده تا در مقابل سیاست تغییر رژیم خود تلاشهای متناقضی هم انجام دهد.
دولت در حالی استراتژی امنیتی و دفاعی خود را با محوریت رقابت با قدرتهای بزرگ مثل چین و روسیه دنبال میکند، که همزمان تاکتیکهایاش برای دستیابی به اهداف تعیین شده در قبال ایران فاقد معنا و یکپارچگی است. آمریکا با خروج از توافق هستهای نشان داده هیچ تلاشی برای ایجاد یک مسیر تازه یا ایجاد زمینهای برای گفتگو نمیکند. ترامپ در حالی از توافق جدید سخن به میان میآورد که نتوانسته به طور مؤثر ائتلاف بینالمللیای را برای فشار بر ایران بسیج و رهبری کند. دولت حتی نسبت به تنشها هم واکنشهای مبهم، متناقض و موقتی از خود نشان میدهد، مثلا در حالی امروز به یکباره قاسم سلیمانی را ترور میکند که تابستان گذشته در مقابل ساقط کردن هواپیمای بدون سرنشیناش از سوی ایران هیچ واکنشی نشان نداد.
مطمئناً، قاسم سلیمانی با توجه به اینکه رهبری فعالیتهای منطقهای ایران را بر عهده داشت طی چند دهه گذشته به منافع آمریکا ضربه زد به همین خاطر هم کسی نمیتواند و نباید ترور او را کم ارزش بداند. با این حال هنوز معلوم نیست که چرا سلیمانی آن هم در این مقطع و در عراق ترور شد.
علاوه بر اینها، فرآیند مبارزه با داعش طی چند هفته گذشته به شدت مختل شده چرا که ادامه همکاری عراقیها با ائتلاف در هالهای از ابهام قرار گرفته است. این رویکرد گیج کننده آمریکا در قبال تهران از سوی خود ایرانیها بیاثر، توسط شرکای منطقهای و متحدین اروپایی و آسیایی واشنگتن خطرناک و برای دیگر دشمنان آمریکا مانند کره شمالی یک فرصت ارزیابی میشود.
برای کسانی که سؤال می کنند که آیا با حمله موشکی ایران به پایگاههای آمریکایی در عراق انتقام خون سلیمانی گرفته شده، میگویم که بیایید رو راست باشیم: اگرچه زمان اقدامات آینده ایران نامشخص است، اما شکی نیست که انتقام ایران به همین حمله موشکی ختم نمیشود. به عنوان مثال پاسخ دیگر ایران ممکن است توسط حزب آلله لبنان از طریق حمله به دیپلماتها و غیرنظامیان آمریکایی در لبنان و سوریه باشد. این که میگویند ایران پاسخ خودش را داده نادرست است، شبکه شبه نظامیانی که تهران طی این سالها حمایت کرده مهمترین سلاح این کشور برای حمله به منافع آمریکا است.
2. خاورمیانه در امتداد مسیری حرکت میکند که به نظر میرسد احساسات در حمایت از تهران به شکل فزایندهای رو به رشد است. در سوریه، ایران با پشتیبانی سنگین روسیه و حزب الله موفق شده رهبر مستبد این کشور، بشار اسد را در قدرت نگه دارد. در لبنان، دولت جدید به حزب الله و دمشق بیش از پیش قدرت میبخشد و بعید است بتواند اقدامات راستینی برای جلوگیری از افزایش نفوذ اقتصادی حزب الله و اجابت خواستههای معترضین به عمل آورد. در عراق، مراکز اصلی قدرت در حال بررسی جدی ادامه حضور نظامی آمریکا در کشورشان هستند. در یمن، سعودیها و اماراتیها سالها است در نبرد با حوثیها هستند، اما عملا دستاوردی نداشتهاند.
به طور کلی متحدان منطقهای ایران در سراسر منطقه از نظر ظرفیت و توانایی در حال رشد هستند. در کل چشمانداز منطقه به طور فزایندهای برای ایران مثبت است.
در این بین کاهش تنشها در سراسر خلیج فارس اقدامی هوشمندانه است. کشورهای مهم خلیج فارس مانند امارات متحده عربی و عربستان سعودی به دنبال گفتگو با ایران هستند. آمریکا همچنین باید سعودیها را ترغیب کند تا ضمن پایان جنگ در یمن به تنش با قطر هم پایان دهند. از همه مهمتر، واشنگتن باید روابط خود با عربستان سعودی را عادیسازی کند و به منافع خودش توجه بیشتری داشته باشد. آمریکا باید ریاض را ضمن تشویق به رفتارهای درست به خاطر رفتارهای اشتباهش تنبیه کند.
3. آمریکا باید راهی برای اجرای اولویتهایش در خاورمیانه بیابد. اگرچه چالش ژئوپلیتیکی اصلی برای آمریکا در آینده چین عنوان شده، اما آمریکا پس از 11 سپتامبر به نوعی در خاورمیانه گیر افتاده است. هنوز رویکرد بیش از حد نظامی آمریکا در منطقه ادامه دارد. در ماههای اخیر حداقل 20 هزار نیروی نظامی جدید آمریكایی عازم غرب آسیا شدهاند تا تعداد کل نیروهای نظامی آمریکا در این منطقه به 80 هزار نفر برسد. این افزایش حضور نظامی در شرایطی اتفاق میافتد که حضور دیپلماتیک آمریکا در کشورهایی مانند عراق در حال نزول است. از طرفی هم کمپین فشار حداکثری دولت منجر به تمرکز حداکثری بر ایران میشود. با این حال آمریکا برای مقابله با چالش ژئوپلیتیکی و تهدیدی که چین نظم جهانی را میکند، با کمبود زمان، توجه و منابع مواجه است.
اگرچه آمریکا باید از خاورمیانه خارج شود، اما نباید این کار را به گونهای انجام دهد که به نفع روسها تمام شود. آمریکا میتواند با محکم کردن جای پای دیپلماتیک خود، تشکیل ائتلافهای همسو با متحدانش نظم منطقه را به گونهای سامان دهد که با خروجاش روسیه از آن حداکثر بهره را نبرد.
معنای سیاست آمریکا
روابط آمریکا و ایران به طور جدایی ناپذیری با ثبات و امنیت منطقه در ارتباط است. دولت آمریكا باید نگرانیهایی که در ادامه اشاره میشود را بررسی كند:
استراتژی و اجرای آن: با توجه به اینکه استراتژی آمریکا در قبال ایران و خاورمیانه پیچیده است، دولت ابتدا باید ابعاد آن را روشن کرده و سپس بگوید که چرا و چگونه قصد اجرای آن را دارد.
سؤالاتی که باید مورد توجه قرار گیرد عبارتند از: دولت با اجرای سیاست خود در قبال ایران و خاورمیانه به دنبال چیست؟ با توجه به هزینه بالای رقابت ژئوپلیتیکی با چین و روسیه، چگونه میتوان این استراتژی را اجرا و از آن حمایت کرد؟
کمپین مبارزه با داعش و ائتلاف: درگیری میان آمریکا و ایران، نبرد علیه داعش را به خطر انداخته و به نارضایتی برخی از عراقیها دامن زده است.
سؤالاتی که در این مورد باید به آنها توجه کرد عبارتند از: با تشدید تنشها میان ایران و آمریکا چگونه و از چه راههایی مبارزه با داعش از طریق ائتلاف به خطر افتاده است؟ کنگره چه نقشی میتواند برای تعمیق تعامل و مشورت آمریکا با اعضای اصلی ائتلاف و مهمتر از همه، دولت عراق داشته باشد؟
توافق نامنظم: خروج آمریكا از توافق هستهای به جای تلاش برای یافتن راههایی جهت بهبود آن، موجب شده است که واشنگتن راه خود را از دیگر امضا كنندگان این توافق جدا كند آن هم در شرایطی که ایران برنامه هستهای خود را دنبال میكند.
سؤالاتی که در این باره هم باید به آن پاسخ داد عبارتند از: دستیابی به توافق بین ایران و بازیگران اصلی بین المللی برای محدود کردن حداکثری برنامه هستهای این کشور از چه مسیری ممکن است به موفقیت برسد؟
حضور و هدف منطقهای آمریكا: برای دو دهه اخیر، آمریکا به طرز چشمگیری به رویكرد نظامی در خاورمیانه تكیه كرده است. اگر ارتش آمریكا مجبور شود به طور ناگهانی از عراق خارج شود، توانایی دولت آمریكا برای تأثیرگذاری کاهش خواهد یافت و در عوض ایران و داعش از آن بهره خواهند برد.
سؤالاتی که در این باره باید به آنها توجه کرد عبارتند از: دولت تحت چه شرایطی قصد دارد تا 20 هزار پرسنل ارتش آمریكا که به تازگی در خاورمیانه مستقر شدند را به کار بگیرد؟ دولت برنامهریزیاش برای خروج از منطقه به چه شکل خواهد بود؟ آمریکا چگونه میتواند وضعیت نظامی منطقهای خود را به درستی بررسی و برای مقابله با تهدیدات احتمالی متناسب سازد؟ چگونه میتواند با توجه به بسترهای جهانی وضعیت نظامی خود در خاورمیانه را به طور مؤثری تغییر دهد؟ چطور میتواند حضور دیپلماتیک قویتری در منطقه داشته باشد و به آن تکیه کند؟
درمجموع، فقدان امنیت و ثبات در خاورمیانه تهدیدی برای منابع امنیت ملی آمریکا است. هیچ راه حل سادهای در حال حاضر وجود ندارد، با این حال، برای پیشبرد استراتژی آمریکا در خاورمیانه نیاز به انسجام و پایداری بیشتری است.