«انتخاب» اسناد ویکی لیکس در رابطه با ایران را که متعلق به سال های ۱۹۷۲ تا ۲۰۰۹ است، را به صورت روزانه و به منظور آگاهی مخاطبان نسبت به تحولات و اتفاقات گذشته، منتشرمی کند.
سرویس تاریخ «انتخاب»: گزارشی محرمانه از سفارت آمریکا در عربستان به تاریخ چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۷۰ درباره آل علی رضا از نخبگان تجارت جده توضیحاتی ارائه کرده است.
به گزارش «انتخاب»؛ متن این سند که ویکی لیکس آن را منتشر کرده، در زیر آمده است:
موضوع سند: نخبگان تجارت جده: آل علیرضا
طبقه بندی: محرمانه
چهارشنبه ۱۱:۲۶ دقیقه بیست و هشتم آگوست ۱۹۹۱
از: سفارت آمریکا در عربستان
به: وزیر امورخارجه و سفارتخانههای آمریکا در منطقه
۱. محرمانه کل متن
۲. خلاصه و مقدمه: آل علیرضا برترین خانواده جده و مسلما جزو برترین نخبگان بازرگانی این منطقه هستند. در مراسمات عمومی علیرضاها برتر از همه خانوادهها غیر از آل سعود قرار میگیرند. هرچند شاید قدیمیترین و ثروتمندترین خانواده جده نباشند، اما سابقه، شهرت، ارتباطات و سنت خدمات عمومی در میان آنها باعث شده جایگاه منحصربفردی در حیات اجتماعی و اقتصادی جده پیدا کنند. این موقعیت در مدت ۱۵۰ سال گذشته و از طریق حرکتهای اقتصادی و سیاسی هوشمندانه ایجاد شده است. تلگراف حاضر که برخی از این حرکات را توضیح میدهد، مبتنی بر گفتگوهای متعدد با اعضای خانواده از جمله یک دیدار دو ساعته با رییس کنونی این خانواده، شیخ احمد یوسف زینال علیرضا است. تلگراف دومی هم درباره ساختار فعالیتهای اقتصادی این خانواده ارسال خواهد شد. خلاصه و مقدمه
۳. علیرضاها با افتخار، هرچند تا حدی غیرقابل باور، مدعی هستند که نسل شان به یکی از شخصیت های صدر اسلام به نام عمرو ابن العاص برمی گردد. ... در قرن هشتم یکی از نوادگان او به غرب ایران مهاجرت کرد – و تا زمان بازگشت زینال علیرضا به جده در سال ۱۸۴۰ در انجا ماندند. زینال که در آن زمان تنها ۱۲ سال داشت توسط خانواده زاهد به فرزندی قبول شده بود که از ایران مهاجرت کرده بودند. زینال در تجارت واردات فرش و تنباکوی زاهد مشغول به کار شد. بعد از چند سال تلاش کرد پارچه و مواد غذایی را به تنهایی وارد کند و با یکی از اعضای خانواده زاهد ازدواج کرد و به این ترتیب سنتی از همکاری را میان دو خانواده آغاز کرد که تا امروز هم ادامه داشته است.
۴. زینال دومین فرزند در میان چهار فرزند خانواده بود و تا سال ۱۸۶۰ آنقدر وضعش خوب شد که برادران کوچکترش عبدالل و حسین را هم به جده آورد. او حدود ۲۰ تا ۲۵ سال با بردارانش اختلاف سنی داشت و با آنها مانند پسرانش رفتار میکرد. در سال ۱۸۸۰ زینال عبدلله را برای ایجاد دفتری به هند فرستاد تا شرکت بتواند کالاها را مستقیما از تولیدکنندگان بخرد. این یکی از اولین اقداماتی بود که علیرضاها را از دیگر تاجران جده متمایز کرد. آنها به تدریج دفاتری را در بمبئی، کلکته و کراچی ایجاد کردند. تجربه کار در بریتیش ایندیا باعث شد آنها آشنایی خوبی با زبان انگلیسی و فعالیتهای تجاری مدرن پیدا کند که رقبا فاقد آن بودند. در سال ۱۸۹۳ شرکت اولین قرارداد خارجی خود را امضا کرده و به نمایندگی یکی از شرکتهای غول بریتانیایی تبدیل شد که انحصار اعزام حجاج از هند را برعهده داشت. علاوه بر رسیدن به اولین ثروت واقعی خانواده، این قرارداد باعث شد آنها از نقش یک تاجر سنتی به حامی شرکتهای خارجی تبدیل شوند.
۵. زینال در سال ۱۹۰۵ بازنشسته شده و تا سال ۱۹۲۷ زنده بود. عبدلله از هند برای مدیریت شرکت برگشت و قاسم، محمد علی و یوسف، پسران زینال در هند باقی مانند. عبدالله در جده به رییس شورای شهر عثمانی تبدیل شد. بعد از جنگ جهانی اول، شریف حسین از اهالی مکه عبدالله را به سمت فرماندار جده منسوب کرد. در سال ۱۹۲۴ وقتی که نیروهای عبدالعزیز السعود جده را محاصره کردند، عبدالله توانست شریف حسین را متقاعد کند تا به نفع پسرش علی، کنار برود. وقتی شرایط وخیمتر شد، آخرین حاکم هاشمی به قبرس گریخت و عبدالله علیرضا جده را به آل سعود تسلیم کرد. ملک عبدالله برای اطمینان دادن به مردم جدید خود مبنی بر اینکه نظام اجتماعی و اقتصادی جده دست نخواهد خورد، از عبدالله علیرضا خواست تا به عنوان فرماندار به کارش ادامه دهد. از آنجا که هاشمیها گنجهای خود را هم با خود برده بودند، عبدالله ۶۰۰۰ پوند به پادشاه قرض داد تا بتواند حکومت خود را در حجاز حفظ کند. از این نقطه به بعد خانواده در نقشی جدید با پرستیژی بالاتر به عنوان مشاور و تامین کننده مالی ملک عبدالله ظهور کرد.
۶. وقتی عبدالله در سال ۱۹۳۲ مرد، مدیریت شرکت به پسران زینال برگشت. قاسم در سیاستهای اصلاحی عثمانی فعال بود و در پارلمان عثمانی در سال ۱۹۰۸ نماینده جده بود. او با یک زن ترک ازدواج کرد و در سال ۱۹۲۷ در استامبول از دنیا رفت. محمدعلی را بخاطر ایجاد اولین مدرسه مدرن جده در سال ۱۹۰۳ میشناسند که به مدرسه فلاح معروف است. این مدرسه نقشی مهم در جایگزینی عربی به جای ترکی به عنوان زبان تحصیلی داشت. محمد علی هزینه مالی این مدرسه و شعب دیگر در مکه، بحرین، دوبی و بمبئی را از سود تجارت صدف و جواهرات تامین میکرد که خودش پایه گذاری کرده بود. از انجا که محمدعلی بیشتر وقتش را در پاریس و بمبئی میگذراند، مدیریت تجارت خانواده در جده به یوسف زینال رسید که در آن زمان حدود ۵۰ سال داشت.
۷. وقتی یوسف مرد، پسران عبدالله محمد و علی شرکت را در دست گرفتند. محمد در هند درس خوانده بود و علی در سال ۱۹۴۰ به برکلی رفت و یکی از اولین سعودیهایی شد که در آمریکا درس خوانده و با همسر آمریکایی به آنجا برگشت. در دهه ۴۰ و ۵۰ دو برادر دوباره نشان دادند که خانواده توانایی استفاده از هر فرصتی را دارد و روی تحصیلات خارجی خود سرمایه گذاری میکند. علیرضاها به نمایندگان سعودی در وستینگهاوس، گود یر، پپسی، فورد و برای مدتی جی ام تبدیل شدند. آنها به تدریج نمایندگی جی ام را به زاهدیها فروختند.
۸. محمدعبدالله و علی عبدالله همکاری نزدیکی با شاهزاده فیصل در زمان صدارت او در حجاز و بعدها وزارت امورخارجه، داشتند. علی بدون هیچ سابقهای وزیر کشور شد و به تدریج سفیر عربستان در واشنگتن شد. محمد از ریاست اتاق بازرگانی به وزارت بازرگانی رفت. بعد از عبدالله سلمان که وزیر امورمالی بود، او دومین کسی بود که توانست در کابینه سعودی جایگاه وزارت را به دست بگیرد. محمد کابینه را به دلیل مشکل با عبدالله بن عبدالعزیزرحمان برادر کوچکتر ملک عبدالعزیز ترک کرد که یکی از مقامات دربار در زمان حکومت ملک سعود بود.
۹. محمد عبدالله علیرضا با وجود مشکل با «عمو عبی» همچنان رییس تجار جده و حامی قوی آل سعود در زمان تهدید توسط ناصریها باقی ماند. در اوایل دهه ۶۰ هواپیماهای مصری جنوب عربستان را از پایگاههایی در یمن بمباران کرده و به قبایل مخالف در شمال جده سلاح میرساندند. صدای عرب در مصر هم شورش عمومی علیه آل سعود را تبلیغ میکرد. محمد علیرضا با سازماندهی یک مهرجان – گردهمایی سنتی قبالی برای ابراز وفاداری به رهبر – با این تبلیغات مقابله کرد. در طی این تظاهرات گسترده در مرکز شهر جده، محمد عبدالله علیرضا، عمل پدرش را تکرار کرده و کلید طلایی شهر را به شاهزاده فیصل تقدیم کرد.
۱۰. این دوران با تنشهای داخلی در عربستان همراه بود، زیرا نیروهای مختلف یا گرد ملک سعود و یا حول شاهزاده فیصل جمع میشدند. بسیار مهم بود که فیصل کلید طلایی جده را تحویل گرفت، چیزی که او بعد از کناره گیری اجباری ملک سعود فراموش نکرد. بعلاوه وقتی فیصل به پادشاهی رسید تصمیم گرفت با چالش ناصری گرایی بصورت مستقیم مقابله کند. او شروع به ایجاد اولین ارتش مدرن عربستان کرد. درخواست یک کنفرانس اسلامی کرد که هدفش از آن مقابله با ناسیونالیسم عربی از طریق اسلام بود و نهایتا این کنفرانس منجر به شکل گیری سازمان کنفرانس اسلامی شد. او بانک توسعه اسلامی را بنیانگذاری کرده و محمد عبدالله علیرضا را به عنوان سفیر به قاهره فرستاد.
۱۱. محمد هفت سال سخت را در قاهره سپری کرد، زیرا احساس میکرد مورد تهدید و منزوی شده است. به گفته پسرش، عبدالله علیرضا، معاون سابق وزیر امورخارجه یکی از معدود مسئولانی که سراغ پدرش را میگرفت سفیر سابق آمریکا لوکیوس باتل بود با این حال محمد در عادی سازی روابط عربستان و مصر پیشرفتهایی به دست آورده و توانست مذاکرات پیمان جده را انجام داده و مقدمات عقب نشینی نیروهای مصری از یمن را فراهم کند که به شکلی تعجب آور عربستانیها هزینه آن را دادند. محمد به عنوان پاداشی در برابر خدمات گسترده، به عنوان سفیر عربستان به پاریس فرستاده شد، جایی که سالهایی از جوانی اش را آنجا و در تجارت جواهرات با پسرعمویش محمد علی گذرانده بود.
۱۲. بعد از مرگ پسران عبدالله علیرضا، مدیریت کار به نوههای زینال رسید. شیخ احمد یوسف زینال در حال حاضر رییس خانواده است. او که اکنون تقریبا ۷۰ سال دارد یکی از آخرین بازماندگان آل علیرضا است که بخش زیادی از جوانی خود را در هند گذرانده بود قبل از اینکه تصویب قوانین ممنوعیت مالکیت خارجی باعث شود خانواده همه سهام خود را بفروشد. احمد همچنین بصورت متناوب در دهه ۳۰ به اورشلیم و جایی رفت که در آن وارد تجارت الماس شده و بصورتی عمیق و گاها آشکارا نگران از بین رفتن فلسطینیها شد.
۱۳. هرچند روابط تجاری خانواده بسیار متفاوت و پیچیده شده است، اما اصل ترکیب تجارت و سیاست در آن ثابت مانده است. در پاییز سال گذشته بعد از اشغال کویت، اما قبل از عملیات توفان صحرا، علیرضاها برنامههایی را برای ساخت یک کارخانه عصاره سودا به ارزش ۲۰۰ میلیون دلار در عربستان اعلام کردند. این اولین سرمایه گذاری مهم داخلی آنها در پنج سال بود. هرچند این پروژه ماهها بررسی شده بود، اما زمانبندی اعلام آن با هدف اعلام اطمینان به رهبری و آینده عربستان انجام شده بود. در یک تلگراف دیگر به رهبری و آینده خود خانواده علیرضاها خواهیم پرداخت.
گریفین
وزیر دفاع از بن زاید درباره نفوذ ایران در عراق پرسید. بن زاید پاسخ داد که ایران همه را نگران میکند. ایران با پیش بینی سقوط صدام از فرصت استفاده کرد تا اعتماد و وفاداری نیروهای شیعه را به دست آورد. هرچند اماراتیها با انتخاب یک رییس جمهور شیعه مخالف نیستند، اما نگران ظهور یک شخصیت شیعه قدرتمند هستند.