جلال چراغپور در گفتوگو با فارس، در مورد اولین بازی تیم ملی ایران در راه جام جهانی 2020 قطر گفت: قبل از ارائه تحلیل بازی باید گفت که هیچ موضعگیری در مورد تیم هنگکنگ نداریم که بگوییم این تیم از ما عقبتر است یا ضعیفتر بود. این ارزیابی بر اساس مشاهدات یک مسابقه فوتبال ارائه میشود. به دلیل اینکه ما در ابتدای یک راه هستیم و کادر فنی تیم ملی تازه است، قصد داریم بررسی جامعی از آنچه که از اولین بازی تیم ملی در راه جام جهانی دیدیم داشته باشیم تا یک نقشه راه را ترسیم کنیم.
1- سرعت پایین بازی در تمام جهات میدان
اولین موردی که در بازی تیم ملی دیده میشد، سرعت پایین بازی در تمام جهات زمین بود. برای تسلط به توپ و به جریان گذاشتن آن، فوتبال ما، فوتبالی با سرعت بسیار پایین بود و بازیکنان سعی میکردند توپ را از گرمای بازی خارج کنند. پاسهای به عقب، پاسهای به پهلوها، مکث روی توپ و همچنین پاسهای تکراری زیاد بودند که همه اینها باعث پایین آمدن سرعت بازی میشدند.
2- عدم انسجام خطوط داخل میدان
دومین موردی که به چشم میآمد، این بود که خط دفاعی انسجام کافی و بعد از آن خط میانی ما همبستگی نداشت. این مسئله خیلی عجیب بود و نشان از این داشت که نه تنها برنامه جدیدی برای رفع این دو اشکال طراحی نشده، بلکه تیم نظم قبلی را هم نداشت. یعنی واحد دفاعی و واحد میانی ما دچار اشکال بود.
3-گسستگی در قلب واحد دفاعی
سومین مورد که از گذشته هم وجود داشت و در زمان کیروش هم آن را میدیدیم، گسستگی واحد دفاعی در مرکز بود. مرکز واحد دفاعی ما حتی در زمان کیروش دچار گسستگی بود و برای پر کردن این گسستگی میان دو دفاع وسط تیم، نزدیک به 4 گردش انجام شد؛ یعنی با نفرات مختلف ترکیبهای مختلفی ایجاد شد که گسستگی حفره بین دو دفاع وسط را پر کند. در این بازی هم این حفره همچنان بین مجید حسینی و محمدرضا خانزاده وجود داشت که نشان از گسستگی در مرکز واحد دفاعی داشت.
4- ایستا بازی کردن و ایستا اندیشیدن
مورد بعدی عدم دینامیک بودن و راکد بودن بازیکنان و کم تحرکی آنها بود. در حالی که ما وقتی فوتبال دنیا را نگاه میکنیم میبینیم چقدر از این موضوع عقب هستیم. در فوتبال مدرن و به خصوص بازیهای جام ملتهای اروپا، تحرک و جابجاییهای جدیدی وجود دارد اما ما در تیم خودمان ایستادنهای جدید میبینیم!
5- عدم اجرای حرکات یا طرحهای چندنفره حملهای
در مورد این موضوع، گاهی که یکی دو حرکت انجام میشد، مشخص بود که جور شده است یعنی حرکاتی بود که از جانب افرادی که چندین سال است با هم بازی میکنند و این حرکات را بلد هستند، انجام میشد و البته با تعداد کمتر و تحرک و نشاط کمتری صورت میگرفت. در واقع این حرکات حاصل تمرین و تئوری و حرف جدید نبودند.
6- به دلخواه انتخاب کردن نوع پاس و نوع حرکت
این مسئله به خصوص در رامین رضائیان به شدت دیده میشد. او به دلخواه تصمیم میگرفت به چه کسی و کجا پاس بدهد، حتی یکی دو پاس او سرتاسر زمین را طی کرد و از سمت مقابل به بیرون رفت و یا چند توپ که از پست خودش به صورت پاس عمقی داد، اما لو رفت. اینها نشان میداد که او به سلیقه خودش و بدون دستور تیمی بازی میکرد و در افراد دیگر هم دیده میشد که بدون دستور تیمی بازی میکنند.
7- نبود پسا حمله و حذف پسا دفاع
بزرگترین چیزی که میخواهم به آن اشاره کنم این است که تیم ملی ما همچنان دو مرحله از فوتبال را بازی میکند و دو مرحله دیگر را بازی نمیکند. فوتبال ما زمان کیروش دو مرحلهای بود و در حال حاضر هم همینطور است. اگر ما مربی جوان و مدرنی آوردهایم و میخواهیم که فوتبال ملی را نو کنیم، زمانی این فوتبال نو میشود که دو مرحلهای که تیم ملی آنها را بازی نمیکرد را ببینیم.
ما یک مرحله را بازی میکنیم که مرحله حمله است. یعنی زمانی که توپ را میگیریم، حرکت میکنیم و حمله میکنیم. در زمان حمله وقتی توپ را از دست میدهیم، مرحلهای به نام پساحمله وجود دارد. این مرحله، مرحلهای است که باید در آن زمان بازپسگیری توپ را کم کنیم. هر چقدر این زمان کمتر شود فوتبال شما مدرنتر است و هر چه طولانی شود، فوتبال شما سنتیتر است. ما همچنان وقتی توپ را از دست میدهیم، عقب میرویم و منتظر میشویم حریف بیاید و توپ را به ما بدهد. این اسمش پساحمله نیست، پساحمله عبارت است از بازپسگیری توپ در کمترین زمان ممکن که تاکتیک دارد و دوندگی، آمادگی جسمانی و طراحی میخواهد. برای مثال میتوانید به بازیهای لیورپول یا منچستر سیتی نگاه کنید که پساحمله بسیار وحشتناک دارند، به همین خاطر آنها با خیال راحت حمله میکنند و چون پساحمله قدرتمندی دارند، میتوانند در کمترین زمان ممکن توپ را پس بگیرند. البته ما زمان کیروش هم پساحمله نداشتیم.
دومین مرحله، مرحلهای است که ما زمان کیروش انجام میدادیم اما در بازی مقابل هنگکنگ آن را هم نداریم و این مرحله پسادفاع نام دارد. ما زمان کیروش این مرحله را انجام میدادیم، یعنی کانتراتک میزدیم. کانتراتک یک پسادفاع یا یک حمله پس از دفاع است و خودش حمله نیست. به این صورت که بلافاصله بعد از اینکه توپ را در مرحله دفاعی به دست میآوریم، باید آن را انجام دهیم یا باصطلاح کانتراتک بزنیم. اما ما زمانی که توپ را به دست آوردیم ضربات زیادی به آن میزدیم و حفظ توپ میکردیم. باید توجه داشته باشیم که حفظ توپ، حمله، پساحمله یا پسا دفاع نیست. حفظ توپ گونهای از استراتژی برای آرام کردن توپ است. ما کانتراتک زمان کیروش را با آرام کردن توپ عوض کردهایم، به همین خاطر تیم ما یک درجه کندتر نسبت به گذشته بازی میکند.
تیم ملی مدرن باید هر دو مرحله را بازی کند
این تیم ملی که میخواهد مدرن شود باید این دو مرحله را بازی کند. کیروش مرحله پسادفاع را کاملا داشت. در صحنه گل به کره جنوبی که منجر به صعود ما شد یا در بازی مقابل آرژانتین که منجر به پنالتی شد اما داور آن را نگرفت، این مرحله را به خوبی میبینیم. با استفاده از این روش تیم ما خیلی هم خطرناک بود و حتی در بازی مقابل پرتغال در جام جهانی هم این موضوع را دیدیم اما بعد از آن، آسیاییها ما را آنالیز کردند و پسادفاع ما را کند کردند. یعنی سازمان پسادفاع برای ما درست کردند که باعث شد زمان کیروش این تیغ ما کند شود اما در بازی با هنگکنگ، سازمان پسادفاع را نداشتیم، چون ضدحمله نداشتیم. تیم هنگکنگ چون پساحمله نداشت و عقب میرفت، باعث میشد ما پسادفاع نداشته باشیم. ما توپ را میگرفتیم و به آنها اجازه میدادیم که به عقب بروند یعنی پسادفاع را بازی نمیکردیم، در نتیجه پسادفاعی که زمان کیروش وجود داشت را هم اجرا نمیکردیم. مرحله پساحمله را هم ما زمان کیروش نمیدیدیم؛ چراکه او معتقد بود بدن آسیاییها اجازه نمیدهد این نوع فوتبال را بازی کنیم. فوتبالی مانند بازی لیورپول که بازی مدرنی را ارائه میکند و البته کیروش در این مورد درست میگفت.
تعویضها
سوال اینجاست که چرا علی کریمی با امید ابراهیمی عوض شد؟ آیا منظور از این تعویض این بود که کریمی حملهورتر از ابراهیمی است؟ که اینطور نیست، یعنی کریمی هجومی تر از ابراهیمی نیست. یا اینکه سرمربی قصد داشت نتیجه را با همان دو گل حفظ کند؟ در صورتیکه کریمی دفاعیتر نیست و ابراهیمی به مراتب چابکتر و باهوشتر و کاملتر است. پس در هردو مورد این تعویض این تعویض معنادار نیست. این تعویض فقط یک معنی داشت و آن هم عدم شناخت سرمربی از مهرههای تیم بود. در مورد بقیه نفرات هم همین گونه بود. اگر هم استدلال این است که کادرفنی برای استراحت نفرات اصلی آها را تعویض کرد، به نظر من سردار آزمون اولین نفری بود که مستحق تعویض بود چرا که او مدام از پست خودش خارج میشد و حتی تا نیمه زمین هم عقب میآمد.
با این حال ورود اشکان دژاگه نشان داد، او در حال حاضر با همین وضعیت و شرایط میتواند حتی از 6 بازیکن تیم ملی بهتر باشد. با ورود او دیدیم چه تغییراتی به وجود آمد و چه اتفاقاتی افتاد. ما در سمت راست با حضور دژاگه شاهد این بودیم که نوع پاسها و حرکات روانتر شدند.
برای سازماندهی حمله هیچ کار جدیدی دیده نمیشود
جوی راه افتاده که مربی تیم ملی ما هجومی است و به فوتبال هجومی اعتقاد دارد اما باید بگویم هیچ آثاری از تغییر در نقشه تیمی دیده نمیشود. ما در گذشته و در زمان کیروش حملههای کمی نداشتیم، هر چند که شکل حملههای ما سازمان یافته نبود و به صورت توپگیری از میانه زمین (کوئیکاتک) یا توپگیری در یک سوم دفاعی خودی(کانتراتک) با دو الی چهارپاس بود، اما الان برای سازماندهی حمله هیچ کار جدیدی دیده نمیشود. اگر این مسئله در بازی با هنگکنگ که تیمی بود که عقب میرفت و فشار درست نمیکرد دیده نشود، به طور قطع در بازی با عراق هم آن را نخواهیم دید. در بازی با هنگکنگ، بازی بسیار آرام بود و ما کار جدید تمرینشدهای ندیدیم. بنابراین الان زود است که بگوییم فوتبال نهادینه شده چندین ساله تیم ملی در عرض اردوی دو هفتهای پاک شده و به جای آن نقشههای جدیدی آمده است. اینها منطقی نیست و این صحبتها کمکی به اینکه افکار عمومی تیم را حملهای ببیند نخواهد کرد.