کلود انه، سیاح فرانسوی، که در آستانه فتح تهران توسط مجاهدین مشروطهخواه در تهران به سر میبرده، در سفرنامه خود وضعیت آب تهران را بسیار وخیم توصیف کرده و هاج و واج به باغدارانی نگریسته که با اشاره به مایع تیره و گلآلود جاری در باغشان با سرفرازی به میگفتهاند: «عجب آب صاف و پاکی است! بهترین آب، آب تهران است.»
به گزارش انتخاب، در ادامه بخشهایی از توصیف وضعیت آب تهران را توسط این سیاح فرانسوی میخوانید:
در زیر تهران هزار نهر قنات جاری است که آبها را از کوهستان به شهر میرسانند. هر مالکی در باغش آب جاری دارد و با سرفرازی آن را به شما نشان میدهد و با صدای بلند میگوید: «عجب آب صاف و پاکی است! بهترین آب، آب تهران است.» ولی وقتی شما نگاه میکنید مایعی میبینید تیره و گلآلود پر از مواد ناراحتکننده. هریک از این قناتها از هنگام ایجادشان، یعنی از صدسال پیش یا بیشتر تاکنون سرنوشت مصیبتباری داشته است. یکجا اشخاص وارد و خبره طاق گنبدیاش را خراب کردهاند، جای دیگر خودبهخود فرو ریخته است و به این ترتیب است که آب پاک و زلال کوهستان در تهران به صورت مایعی کثیف در جریان است. قاعدتاً دهانه این قناتها در خیابان وقتی از آنها استفاده نمیشود باید با قطعهسنگی بسته باشد؛ ولی ایرانیها این کار را زاید و بیفایده میدانند و این سوراخها همیشه باز میمانند.
تعداد این سوراخها در تهران زیاد است. هم در وسط بازار نیمهتاریک از آنها دیده میشود و هم در میات پررفتوآمدترین کوچه و خیابان شهر. در مقابل سفارت انگلیس نهری سرپوشیده از سه محل سوراخ شده است و این سوراخها تلهوار در کمین مچ پای عابران گیج و شترهای سربههوا و قاطرهای پرحوصله و خرهای بانمک و کوچک و اسبهای مغرور و سرکش هستند. شب ردخور ندارد و هر مچ پایی طعمه آنها شود بیرودربایستی خردش میکنند.
ایرانیها [محمدعلی] شاه را سرنگون کردند و به حکومت مشروطه رای دادند و شاید روزی نهچندان دور برسد که قوانین آن را نیز اجرا کنند، ولی محال است بشود پیشبینی کرد که اگر یک ایرانی در چالهای افتاد چه وقت به فکر میافتد و وظیفه خود میداند که سر آن را بپوشاند تا دیگران به نوبه خود در آن نیفتند.
... وقتی ما ساکن کلوب انگلیسیها واقع در بالای خیابان علاءالدوله بودیم که به آن خیابان سفارتخانهها نیز میگویند زیر پنجره اتاقمان در خیابان جوی آبی بود. این جوی در گوشهای از خیابان سر از قناتی درمیآورد که آب آن مستقیماً از کوه میآید. وقتی آب از قنات خارج میشود فراوان و خنک است. نهری است زلال، اما هنگام عبور از شهر ماجراهای فراوانی برایش پیش میآید. صبح اول وقت مهترها اسبها را به آنجا میآورند و در کف نهر نگه میدارند تا تیمار و نظافت کنند. ضمناً فرشهای کهنه بسیار کثیف را که پر از گرد و خاک و حشرات گوناگون هستند به آنجا آورده در نهر پهن میکنند و بعد با پاهای برهنه آنها را لگدمال میکنند. آب جوی از این کثافتها سیاه میشود. با این وصف کمی پایینتر اشخاص موقر و سنگین میآیند و روی زانو نشسته از همین آب وضو میگیرند و نظافت میکنند. گردن و بازوها و دندان خود را میشویند و آب دهانشان را مجدداً داخل نهر میریزند. کمی پایینتر عدهای دیگر که باز هم مردمی متین و موقر مینمایند، عین این عمل را تقلا میکنند، در حالی که در قسمت بالاتر شویندگان قالی همچنان سرگرم کار خود هستند.
... در بعضی از ساعات روز آب نهر بند میآید زیرا آب قنات را به محلهای دیگر هدایت کردهاند. در نتیجه وقتی بستر نهر خشک شد از آن بوی تعفن و گندیدگی برمیخیزد. اما مردم از کنار جوی به این سادگی نمیروند همانجا پشت به دیوار و در لباس پارههای کهنه و گشاد خود روی دوزانو مینشینند.
منبع: اوراق ایرانی؛ خاطرات سفر کلود انه در آغاز مشروطیت، ترجمه ایرج پروشانی، بیجا: بیتا، صص ۳۲ و ۳۴.