arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۸۷۹۴۰
تاریخ انتشار: ۲۶ : ۲۱ - ۱۶ تير ۱۳۹۸
گشتی در سفرنامه ها؛

تهران ۱۴۲ سال پیش به روایت، مادام کارلا سرنا، جهانگرد ایتالیایی: ۱۲ دروازه این شهر را احاطه کرده / جمعیت تهران در تابستان تقریبا هشتاد هزار نفر، در زمستان دویست هزار نفر است / خانه‌های تهران حالت اسرارآمیز دارد

منظره اطراف تهران وسیع و رعب‌آورد است. سلسله جبال البرز با قله‌هایی که دماوند بر همه آن‌ها مسلط است در اطراف شهر محدوده‌ای شکوهمند را با شعاعی بسیار وسیع به وجود آورده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

مادام کارلا سرنا، جهانگرد ایتالیایی، در سال ۱۲۵۶ خورشیدی یعنی در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار از طریق دریای خزر به ایران آمد.

به گزارش «انتخاب»؛ وی که توصیفاتش از ایران و ایرانیان را تحت عنوان سفرنامه مادام کارلا سرنا یا «آدم‌ها و آئین‌ها در ایران» به قلم آورده، وضعیت چشم‌انداز شهر و خانه‌های پایتخت ایران را چنین تصویر کرده است:

... منظره این پایتخت آسیایی از دور به ‌هیچ ‌وجه جالب نیست. توده‌ای از خانه‌های کوتاه است با بام‌هایی مسطح که رنگ خاکستری آن‌ها با رنگ زمین درهم می‌شود. ساختمان‌های مهمش عبارت‌اند از دوازده دروازه که آن را احاطه کرده‌اند. هریک از این دروازه‌ها بالاخانه‌ای دارد که با آجرهای براق تزئین شده است. این آجرها که برخی نقش‌های برجسته دارند به تقلید آجرهای قدیمی از همین نوع ساخته شده که شهرت خود را حفظ کرده اما جنبه هنری را از دست داده‌اند.

تهران دیوارها و خندق‌هایی چینه‌ای دارد و قادر نیست مدت زیادی در برابر حملات دشمنان مقاومت کند... شهر تهران که در وسط دشتی بی‌آب و علف قرار گرفته است هیچ‌گونه سایبانی ندارد. چنارهایی که دلا واله سیاح ایتالیایی [دلا واله در دوره سلطنت شاه عباس صفوی یعنی ۹۹۵ خورشیدی به ایران سفر کرده بود] بدان‌ها اشاره می‌کند مدت‌هاست که از بین رفته‌اند. جمعیت فعلی تهران در تابستان تقریبا هشتاد هزار نفر و در زمستان دویست هزار نفر است. اما این تخمین قطعی نیست و مانند همه نواحی مشرق‌زمین دستیابی به اطلاعاتی دقیق در این موارد دشوار است. تهران از شهرهای بسیار زیبای ایران است. مساجد و حمام‌ها و میدان‌های عمومی و کاروانسراها و بازارهایی دارد.

منظره اطراف تهران وسیع و رعب‌آورد است. سلسله جبال البرز با قله‌هایی که دماوند بر همه آن‌ها مسلط است در اطراف شهر محدوده‌ای شکوهمند را با شعاعی بسیار وسیع به وجود آورده است.

قسمتی از شهر را بازارهای مسقف وسیع، کاروانسراها، میدان‌ها و آب‌انبارها و چند باغ تشکیل می‌دهد. قسمت دیگر مرکب است از کوچه‌های دراز و خیابان‌های مشجر و پس‌کوچه‌های تنگ که در دیوارهای پیچ‌درپیچ یکسان محصورند. این دیوارها سکنه شهر را هنگامی که از دری کوتاه به کوچه‌ها وارد می‌شوند از نظر ناپدید می‌کنند. منظره این پایتخت ایرانی تقریبا چنین است:

اگر از روی یکی از بام‌های بلند به خط مستقیم به تهران بنگریم، تعداد زیادی بام‌های گنبدی به رنگ خاک، یک ردیف بام‌های مسطح با همان رنگ، و دیوارهای کاهگلی بسیاری را مشاهده می‌کنیم. خانه‌های محله‌های قدیمی هیچ‌گونه زینت و زیوری ندارند جز آن‌که درهای ورودی آهن‌کاری شده‌شان این همسانی کدر و غبارآگین را برهم می‌زند. دیوار خانه‌های خیلی زیبا با گچ سفیدکاری شده است. گاه متن دیوار آبی‌رنگ است و روی آن با گچ سفید نقش و نگار انداخته‌اند. غالب درهای خانه‌ها در سراسر روز باز است. از زنگ در خبری نیست. در جلوی درها چند قراول در قراولخانه‌هایی به سبک محلی پاس می‌دهند. در آستانه خانه‌های ایرانی‌ها یا اروپایی‌ها که سرشان به تن‌شان بیرزد از این قراول‌ها دیده می‌شود. اینان سربازانی هستند که غالبا مواجب‌شان به جیب فرماندهان‌شان می‌رود... حقوق این قراولات تقریبا ماهی هفت قران و نیم است. اروپایی‌ها نیز همین مبلغ را می‌پردازند. اگر کسی که قراولی برایش خدمت می‌کند اجازه دهند، این قراول می‌تواند شغل کوچک دیگری هم داشته باشد.

درون خانه‌ها حالتی اسرارآمیز دارد. خانه یک‌طبقه است. هیچ‌گاه پنجره رو به کوچه ندارد و اتاق‌های ساختمان از حیاط نور می‌گیرند. پشت‌بام‌های صاف در تابستان حکم اتاقی بی‌سرپناه را پیدا می‌کند که در آن می‌خوابند. برخی از خانه‌ها روی در ورودی اتاقی دارند که آن را بالاخانه می‌گویند. از آستانه در به هیچ وجه داخل خانه دیده نمی‌شود. زیرا اگر از همین تنها راه ارتباط با بیرون هم غفلتا چیزی از درون خانه به چشم عابری برسد، خلاف ادب تلقی می‌شود. معمولا بعد از گذشتن از یک یا چند دالان، به ساختمان مسکونی خانه می‌رسیم که معمولا حیاطی مشجر دارد. در وسط حیاط حوضی و در اطراف حوض باغچه‌هایی است با مناظر دلفریب. اتاق‌ها در اطراف حیاط و غالبا در بیش‌تر اضلاع ساخته شده‌اند. قسمت اصلی خانه اندرونی نامیده می‌شود و قسمت دیگر بیرونی که صاحبخانه در آن دیدارکنندگان را می‌پذیرد. زن‌ها در بیرونی راه ندارند و اگر اتفاقا زنی از افراد خانواده به بیرونی وارد شود نوکرها خود را عقب می‌کشند.

در محله‌های پرجمعیت اغلب کوچه‌ها تنگ است و عبور از آن‌ها چابکی بسیار می‌خواهد زیرا این سو و آن سو انواع چاه و چاله‌های عمیق هست که در قعر آن‌ها آب جریان دارد. همواره تعدادی زن چمباتمه در کنار این آب‌ها نشسته به شستن رخت مشغول‌اند. از همین آب برای آشامیدن نیز استفاده می‌کنند. غالبا از خود می‌پرسیدم که طعم این آب‌ها در ایام رختشویان چگونه است.....

سفرنامه کارلا سرنا،‌ ترجمه علی‌اصغر سعیدی: تهران،: زوار، ۱۳۶۲،‌ صص ۳۶-۳۵، ۳۷ و ۴۴-۴۶.

نظرات بینندگان