به دنبال انتشار پیشنویس قانون اساسی که در اواخر خردادماه ۵۸ در روزنامههای سراسر کشور منتشر شد، زمزمههایی مبنی بر گنجاندن اصل ولایت فقیه در آن در شورای انقلاب ایجاد شد.
به گزارش «انتخاب»؛ آیتالله مهدوی کنی درباره بحثهایی که درباره این اصل در شورای انقلاب پیش آمد در خاطرات خود چنین نوشته است:
در یکی از این روزهایی که بنده و آقای باهنر به عنوان ناظر در دولت شرکت میکردیم، زمزمههایی شنیده شد که میخواهند مسئله ولایت فقیه را در قانون اساسی بگنجانند که البته در پیشنویس نبود. یادم است مرحوم دکتر سامی که وزیر بهداری بود، با حالت عصبانیت گفت: بله، مسئله ولایت فقیه را میخواهند به خبرگان ببرند و میخواهند فردا در مجلس مطرح کنند. او با شدت روی میز میکوبید و میگفت: ما نمیگذاریم این کار بشود؛ یعنی چه؟ ولایت فقیه یعنی چه؟ این برای ما مورد قبول نیست. به خدمت امام میرویم و میگوییم که ما اصلا خبرگان را تحریم میکنیم و چنین و چنان میکنیم. گفتند که باید یک نامهای خدمت امام بنویسیم و بگوییم این درست نیست و ما چنین اصلی را قبول نداریم و خوب به یاد دارم که مهندس بازرگان هم حرف دکتر سامی را تایید میکرد و همگی تند و عصبانی بودند که چرا مسئله ولایت فقیه مطرح شده است. استدلالشان این بود که ولایت، نوعی استبداد دینی است، نوعی استبداد آخوندی است و ما که با دولت شاه مبارزه میکردیم با استبداد مبارزه میکردیم و ما با استبداد مخالفیم. بعدها که صحبت امام میشد [و میگفتیم] آیا شما امام(ره) را مستبد میدانید؟ میگفتند ما به شخص امام کار نداریم، شما بحث امام را نکنید. بحث این است که این قانون است و بالاخره باقی میماند. بعد از امام چه؟ بنیصدر هم همیشه میگفت که شما امام را به رخ ما نکشید. امام خصوصیاتی دارد و قرنی میگذرد تا یک امام پیدا شود. امام شما این را به عنوان یک قانون و یک رویه حکومتی میخواهید به تصویب برسانید و ما این را به عنوان رویه قانونی نمیپسندیم. این اجمالی از استدلالها و برخوردها بود که یادم است.
همانطور که اشاره کردم بحث ولایت فقیه در پیشنویس قانون اساسی مطرح نبود و در آستانه تصویب قانون اساسی بحث ولایت فقیه مطرح شد. در آن موقع من در مجلس خبرگان نبودم، چون در هیچ انتخاباتی به عنوان نامزد شرکت نکردم که اصلا ببینم مردم به من رای میدهند یا نمیدهند. من در مجلس خبرگان اول، متاسفانه نبودم و نمیتوانم در این مورد صد درصد قضاوت بکنم، ولی اجمالا میدانم که از بیرون کسانی مسئله ولایت فقیه را مطرح کردند. مثلا همین مرحوم آیتالله آقا سید محمد حسینی تهرانی که در مشهد بودند، ایشان از کسانی است که خودشان در کتابی که در مورد ولایت فقیه نوشتهاند در آنجا اشاره کردهاند و گفتهاند که من بودم که مسئله ولایت فقیه را مطرح کردم و برای امام و مجلس خبرگان فرستادم. این را ایشان خودشان در آن کتاب مطرح کردهاند و قاعدتا ایشان یکی از آنها بودند. شکی نیست که ایشان خلاف واقع نمیگویند.
انجمن حجتیه هم همین ادعا را داشت. وقتی انجمن از سوی انقلابیون مورد نقد قرار میگرفت، مسئولان انجمن از خود دفاع میکردند و میگفتند ما در دفاع از امام و ولایت در پیشنویس قانون اساسی اصلاحاتی انجام دادیم و برای مجلس خبرگان فرستادیم که یکی از موارد آن همین مسئله ولایت فقیه بود. پیشنویس اول قانون اساسی را آقای دکتر حبیبی از قانون اساسی فرانسه اقتباس کرده بود. منتها ایشان تا توانسته بود و به ذهنش میرسید آن را با ساختار دینی و مذهبی تطبق کرده بود و شواری نگهبان را ایشان از قانون اساسی فرانسه [اقتباس کرده بود] و چیزهایی که از قانون مذکور گرفته شده، همین شورای نگهبان است. دکتر حبیبی میگفت که آنها هم شورای نگهبان دارند، ولی تعداد آنها نه نفر است، ولی ما ۱۲ نفر؛ چون آنها فقها ندارند که با حقوقدانان دو عدد مساوی را تشکیل بدهند.
خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجهسروی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۵، صص ۲۱۲-۲۱۴