پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند.
«انتخاب»: یادداشتهای علم در روز پنجشنبه ۱۰ تیرماه ۱۳۵۵ آمده است:
«صبح به اتفاق والاحضرت همایونی به پیشگاه مبارک همایونی شرفیاب شدم. اولین جلسه سیاسی والاحضرت همایونی در پیشگاه همایونی بود. بسیار خوب جلسه[ای] بود. شاهنشاه مجددا مطالبی را که چند روز قبل به من فرمودند و من یادداشت کردم، مجددا این مسائل را فرمودند.
فرمودند که من در پیشگاه والاحضرت همایونی، هم تمرین بکنم و هم ببینم که بهتر است کدام قسمت را والاحضرت همایونی بفرمایند و کدام قسمت را من بگویم. من عرض کردم تلگرافی که الان از مسکو رسیده که شام را نمیخواهد [نیکولای] پادگورنی (رئیس جمهور شوروی) بدهد. کاش این قسمت را قبلا روشن کرده بودیم و اصولا به این صورت نمیرفتیم. شاهنشاه فرمودند، چرا؟ اولا کاری برخلاف پروتکل که نمیکنند، ولیعهد ایران از طرف نفر دوم پریزیدیوم پذیرایی میشود. ثانیا البته که اگر میخواستند حرفی بزنند و مطلبی عنوان بکنند قطعا موجبات ملاقات با [لئونید] برژنف را فراهم میکردند، اما نمیخواهند و چه بهتر که نمیخواهند. خدا کند هیچ کس حرفی نزند و شما هم برگردید و حرفی نزنید. ولی ولیعهد در بلژیک خیلی با تشریفات زیاد پذیرفته شد و پادشاه سنگ تمام گذاشت و ولیعهد هم خوب رفتار کرد. حالا روسها نمی خواهند، چه بهتر! رودربایستی ما کمتر میشود.
اوامر شاهنشاه به والاحضرت همایونی
«ما همیشه طالب حسن همجواری با اتحاد جماهیر شوروی بودهایم و عوض هم نشدهایم. رادیو مسکو و پراوداست که به ما حمله میکند، ولی اگر روزنامهها ما چیزی بر علیه اتحاد جماهیر شوروی مینویسند، تمام نقل از خبرگزاریها و اقتباس از جراید دنیاست.
تروریستهای ما تمام مارکسیست هستند. این یعنی چه؟ البته مصلحت کشور ما در صلح است، ولی حفظ صلح با ضعف نمیشود. چنانکه دولت لبنان نتوانست حتی صلح داخلی خودش را حفظ کند.
اگر شما تشخیص بدهید که اسلحه برای شما لازم است، چرا برای ما لازم نباشد؟»
تلگرافات دیگری از موثقی رسیده بود که تقدیم کردم. ملاحظه فرمودند و جواب دادند که تمام را اینجا میگذارم. تلگرافی راجع به آمدن ولیعهد مراکش رسیده بود. فرمودند، قطعا ما باید برای او هواپیما بفرستیم.
بعد مرخص شدم و به کارهای جاری رسیدم. بعدازظهر با دوست خودم که دختر ایرانی است، خداحافظی کردم. شاهنشاه به کارخانه اسلحهسازی سلطنتآباد تشریف بردند. من به بهانه کارهای قبل از حرکت به مسکو، نرفتم، شب تمام در منزل کار کردم و چند عریضه در مورد کارهایم به شاهنشاه عرض کردم که یکی از آنها را اینجا میگذارم.:
یادداشتهای علم، جلد ششم، ویرایش علینقی عالیخانی، تهران: مازیار، چاپ یازدهم، ۱۳۹۱، ص ۱۸۰